مفاهیم مصادره شده، بخش دوم، خداوند

در بخش گذشته، مفهوم خداوند را به دو بخش خدای بیرونی و خدای درونی تقسیم کردیم. ذکر این نکته ضروری است که در زمان پیش از علم و تکنولوژی این دو بخش از خدا تقریباً بر هم منطبق بودند چون هیچ توجیه دیگری برای درک هستی در دسترس نبود. بشر هم اکنون فهمیده است که جهان بر مدار قوانینی می چرخد که اعتقاد یا عدم اعتقاد به آفریننده اش فرقی به حال این جهان خارج نمی کند، اما دانستن این قوانین می تواند جهان را تغییر دهد. پس با دانستن این قوانین میتوان مثل ساحرین قدیم از دل سنگ طلا بیرون کشید و از فلزات بی مقدار ماشین پرنده تولید کرد. و نیز میتوانیم نام شعور کلی حاکم بر جهان را هر چه می خواهیم بگذاریم، اما بی شعور و ناتوان انگاشتن آن نیز مخالف قوانین علمی است، چیزی که هم اکنون با اپیدمی اخیر بر همگان آشکار شده است، گرچه قبل از آن هم به کرات توسط دانشمندان تذکر داده شده بود، البته دانشمندان هم مثل ساحرین قدیم، انسانهای توانمندی نیستند و در سایه ارباب قدرت زندگی می کنند، حرف آخر تصمیمات را قدرت ها می زنند نه عالمان.
پس اعتقاد به خداوند چه اثری بر انسان دارد؟
قبل از ادامه دادن بحث، بهتر است به یک نکته توجه کرد. ادیانی که به نام ادیان ابراهیمی خوانده می شوند تصور واحدی از خدا ندارند. شاید مخدوش ترین و عجیب ترین تصویر، تصویر خدای عهد عتیق و تورات باشد. در عهد عتیق می خوانیم که یعقوب در کلبه ای با خدا کشتی می گیرد و خدا را زمین میزند. در واقع خدای عهد عتیق، خدای قدرت است. به غیر از آن که خدایی جبار و خون ریز و به آتش سوزاننده است، خدای قابل غلبه نیز هست. هالیوود سریالی ساخته به نام پاپ جوان که در آن واتیکان را به تصویر می کشد. آن چه که در بخش اول این سریال ده قسمتی می بینیم فردی است که به مقام پاپی برگزیده شده و جوان است، در حد نهایت قدرت جو است و تابع اخلاقیات انسانی نیست، کشیش زیردستش را به دروغگویی و افشای اسرار وادار می کند و در نهایت همان تصویر معمول کاتولیکی را نشان می دهد که پاپ برتر از قوای جنسی است و در این زمینه نقطه ضعف ندارد. در یک تصویر گذرا شما تصویر برهنه یک زن و کودکی این پاپ را می بینید که در سایه درختی لبخند می زند. وی ازیادآوری این صحنه دچار هراس آلودگی نمی شود. در آینده می فهمید این فرد قدرت طلب، که یک آمریکایی است که بر کل واتیکان تسلط پیدا کرده، واتیکانی که خود در چنبره بازی قدرت گرفتار است و اخلاقیات در آن جای زیادی ندارد، نقطه ضعف جنسی ندارد، شخصیت کاریزماتیک منفی دارد، یعنی همه در نهایت در مقابل قدرت وی به کرنش در می آیند، و در نهان خویش به برتری خدا اعتقاد ندارد بلکه به برتری و قدرت خودش متکی است، ترکیبی از طالوت و یعقوب. این که چرا در هالیوود به طور معمول تصویر یک اعتقاد یهودی را می بینیم در کتاب امپراطوری هالیوود توضیح داده شده است.(1)
تصویر خدا در دین مسیحیت نیز یک تصویر سه گانه، غیر قابل تفکیک و در عین حال تفکیک شده، چهره انسانی به خود گرفته دارد که بر مرگ پیروز شده است، چهره معمول این تصویر، اخلاقیات اغراق شده است به گونه ای که آفرینش انسان را زیر سوال می برد. چطور یک خدا می تواند آفریده خود را بالذاته گناهکار بداند؟ و به این انسان توصیه کند که تمام ابعاد آفرینش خود را انکار کند، از بین ببرد و در اضطراب مادام العمر غرق گردد تا در جهان دیگر به خدا بپیوندد، خدایی که خود انسان بوده و فرزند خدا بوده است. این تصویر واقعاً نوعی بازسازی از المپ و خدایان یونانی است.
خدای قرآن، خدایی متفاوت است. خدایی که بسیار شبیه به خدای زرتشت است، شبیه خدای عرفاست و خدایی است که نهایت پرواز روح آدمی است. خدایی است که انسان را بنده تعریف می کند و جانشین خود در زمین می خواند. خدایی که خود را نزدیک به انسان می داند، اصلاً علت آفرینش انسان را عبادت و پرستش می داند، خود را مورد محبت انسان می نامد و مرگ را حادثه ای عاشقانه که موجب برگشت انسان است به خدای خود. این خدا، تمام زندگی انسان را رشد می داند، حرکت به سوی خود می داند و با وجود آن که جهان انسانی و هر چه در آن است را بازیچه می خواند، طرفدار تعادل جسم و روح است و هیچ کدام را قربانی دیگری نمی کند. برترین وجه این خدا آن است که خود را مرکزیت هستی می خواند، همه رنج انسانی را گذرا می نامد و از نظر وی خوبیها آنقدر برتر و ارزشمندند که قابل مقایسه با بدیها نیستند، هرچند که چهره کریه بدیها ما را متعجب و مسحور کند. این خدا، شیطان را تنها وسوسه گر میداند و این شیطان به هیچ عنوان قابلیت غلبه بر انسان را ندارد. خدا آفرینش جهان را هدفمند تعریف می کند گرچه از نظر او این هدف فرای درک انسانی است. خلاصه خدای زرتشت و قرآن ( و نه البته خدای زرتشتیان و مسلمانان ) خدایی دوست، رفیق، نزدیک، بدون پیشداوری، همیشه امیدوار، همیشه بخشنده و نهایت خوبی و اعتلای معنویات است که هر آن چه در آن پیش برویم به انتها نخواهیم نرسید، خدایی که به قول عرفا نهایت عشق است و عشقی که هر چقدر از آن بچشید تشنه تر خواهید شد، و این به معنای لذت ابدی است، لذتی که به هیچ عنوان در وادی جسم نمی گنجد و نخواهد گنجید.
پس اعتقاد به خداوند چه اثری بر انسان دارد؟
انسان لااعتقاد به خدا وجود ندارد. انسان چه قبول کند و چه نکند خدایی دارد. هر حرکت انسان به دلیلی است، و جمع تمام این دلایل خدای انسان است. خدای انسان می تواند قدرت طلبی اش باشد، حرص و آز و تمایلش به خونریزی باشد، تنعم طلبی و راحت طلبی اش باشد، بالاخره چیزی هست. خدای انسان انتخاب اوست، انسان تنها موجودی است که توانایی ساخت جهان خودش را دارد، جهانی که فرای جهان ملموس و مادی است. جهانی که از درک بدون واسطه اش سرچشمه می گیرد، جهانی که قصر را برایش زندان می کند و کلبه جنگلی را بهشت. انسان در جهان غیرملموس خودش زندگی می کند، جهان غیر ملموسی که در تعامل با جهان ملموس است و از آن فراتر است، بسیار فراتر. مثال عمده آن زندگی ما و نسل قبل از ماست، اگر نسل ما می توانست در تونل زمان سفر کند و وضعیت زندگی نسل پیش از ما را ببیند از کمی امکانات هول می کرد. اما همه ما میدانیم که نسل قبل از ما اگر خوشبخت تر نبود که احتمالاً بوده، خوشحال تر بود، بیشتر می خندید، کمتر اضطراب داشت، دلش قرص تر بود. نسل ما چیزهایی را دارد که در حد رویای آن نسل هم نبوده و در نظر آنها بیشتر به معجزه شبیه بوده اما نسلی است که رنج را بسیار بیشتر از شادی تجربه می کند. نسلی که خوشی اش آن است که چگونه دور از تکنولوژی ای زندگی کند که زندگی را برایش زندان کرده است.
سر آخر باید گفت ما می توانیم خدایمان را انتخاب کنیم و جهانمان را بسازیم. این جهان در دست ماست، و اگر مرگ تنها یک تغییر باشد، که به احتمال زیاد همین هم هست چرا که عدم برای هیچ کس قابل تصور نیست، فرای مرگ هم این جهان ساخته شده به دستان ما ادامه خواهد یافت و از آن جا که همه چیز به جلو می رود و به عقب برنمی گردد نسخه بعدی جهان ما، نسخه پیشرفته تر از اینی است که با دستانمان ساخته ایم. از نظر خدای کهن ما، که از دیرباز تاریخمان تا به امروز کشیده شده است، جهان خارج را خدا به دست نیکوکاران خواهد سپرد و هر کار نیک ما به کار نهایی ملحق خواهد شد و ما در تصویر باشکوه نهایی سهیم خواهیم بود. پس جای نگرانی نیست، کار ما تنها این است، در افسون گل سرخ شناور باشیم.....
(1)The Illustrated Encyclopedia of the Empire of Hollywood by Neal Gabler
پایان بخش دوم
بخش اول: مفاهیم مصادره شده، بخش اول، خداوند
مطلبی دیگر از این نویسنده
استانداردها و محاسبه ها
مطلبی دیگر در همین موضوع
مغالطهی «من میاندیشم، پس هستم»
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
روزنه