naghmeh_pr
naghmeh_pr
خواندن ۹ دقیقه·۳ ماه پیش

چرا؟

طرح سوال چرا؟ و برای...

در زمانه زلزله‌خیز ما طرح این سوال و آن جواب در فواصل منظم ضروری است.

آقای دباشی، استاد دانشگاه کلمبیا، مقاله‌ای نوشته، مقاله‌ای که چکیده و آب گرفته و خلاصه شده کاملی از تفکر آن چیزی است که غرب می‌نامیم. آن چیزی که معمولاً وقتی برایمان نقل می‌شود نقاط تاریکش می‌افتد یا می‌اندازند یا هرچه. نقاط تاریکی که سیطره دارد به کل آن چیزی که از سیصد سال پیش به دنیا آمده و بزرگ شده، نقاط تاریکی که مراکز تصمیم‌گیری هستند، نقاط تاریکی که هم اکنون به صورت شبح هولناک سیاهی بر غزه سایه انداخته و همچون فیلمها و داستانهای تخیلی- ترسناکشان خون می‌خورد و انسان را لت و پار می‌کند و به صورت تکه‌هایی غیرقابل شناخت در می‌آورد، تکه‌هایی از گوشت‌های له شده، گوشت تن انسان. چیزی که هابرماس 94 ساله آن را تایید می‌کند و توجیه می‌کند و می‌پذیرد. واقعاً برای جهان انسانی، نه جهان میمون‌های درشت مغز، چه فرقی می‌کند که فلسفه هابرماس چیست وقتی فلسطینیان را غیرانسان می‌داند؟ و این فلسطینیان خود ما هستیم، همه مردم آسیا، آفریقا و دیگرانی که اروپایی نیستند. اروپایی که از 300 سال پیش هیولاوار حیوان و گیاه و انسان را خورد و تف کرد و تبدیل به زباله کرد و منقرض کرد و هم اکنون این انگل جهان که از خود چیزی ندارد جز توانایی تخریب و متعفن کردن جهان، از شدت خون خورده شده، سرمست از هژمونی جهانی دیگر نه تنها مرزی برای خود نمی‌شناسد که ابایی از انجام کثافاتش در پیش روی همگان ندارد. در همین زمان، طرح سوال چرا و برای از هر چیزی برای ما ضروری‌تر است چرا که وقتی این حقایق را بیان می‌کنیم به تندروی متهم می‌شویم.

بحثی در مورد سیطره تکنولوژی بر انسان درگرفته بود. طرفداران تکنولوژی بلاقید و شرط معتقد بودند که اگر مدرنیته نبود الان همگی در تاریکی نشسته بودیم. شبیه آن است که بگوییم اگر ایرانیان آتش را کشف نکرده بودند الان همه گوشت خام می‌خوردند. اگر ایرانیان آتش را کشف نکرده بودند دیگران کشف می‌کردند همانطور که تمدن آزتک و اینکا آتش را کشف کردند و دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم انسانی از ایران زمین آتش به دست به قاره آمریکا مهاجرت کرده و آتش را به آنجا برده است. اگر ادیسون برق را اختراع نمی‌کرد فرد دیگری این کار را می‌کرد. همانطور که اگر کمی کنکاش کنیم می‌بینیم همین تکنولوژی نه برای استفاده روزمره، که برای نمایش قبلا در شرق دیده شده است. همین است که طرح سوال چرا و برای را ضروری می‌کند. هر تکنولوژی چرا اختراع شده است؟ و نقشه راهش چیست؟

در همین چند هفته اخیر گزارش‌های غریبی از مرگ درختان در تهران، از رانش زمین در فلات مرکزی و اصفهان، از آلودگی‌های کنترل نشده نفتی و پتروشیمی در غرب و جنوب کشور منتشر شد. مخالفان دخالت محیط زیست در تکنولوژی معتقدند که اینها یا سیاه‌نمایی است یا اجتناب‌ناپذیر است و ما بدون این تکنولوژی‌ها هم از جهان عقب می‌افتیم و هم از گرسنگی می‌میریم. احتمالاً گذشتگان ما که این تکنولوژی را نداشتند از ابتدا مرده بودند و این تکنولوژی‌ها با همین ریخت و با همین شکل که دارد ما را زنده‌به‌گور می‌کند قبل از این که ما را به دنیا برساند، همین جهانی که از آن عقب افتاده‌ایم، سر راه ما را در قبرستان خاک می‌کند. چرا؟ برای چه؟ ما تکنولوژی را برای چه می‌خواهیم؟

نیم‌رخ در یوتیوب گفتگویی با کارشناسان در مورد ارتباط چین و آمریکا داشت. خلاصه بحث این بود که افول آمریکا اجتناب‌ناپذیر است و به دلیل بدهی‌های چین به آمریکا، چین نمی‌خواهد این افول به زلزله تبدیل شود. افول آمریکا برای بسیاری مایه تمسخر است اما چرایش معلوم نیست. نه چرای ادعای کسانی که بدون دلیل و تحلیل و کاملاً شعارگونه بر طبل مرگ آمریکا می‌کوبند و نه کسانی که آن را به تمسخر می‌گیرند. کسی که با مدرنیته و تبعات آن مشکلی ندارد، یعنی از ریشه نه نیازی به مطالعه آن دارد و نه ذهن پرسشگری دارد چرا به دنبال افول آمریکاست؟ اگر قرار به همان بازی برنده - بازنده باشد، اگر قرار به همان مدل توسعه باشد، اگر برای ماشین‌های سواری براق آمریکا حسرت می‌کشند چه نیازی به افول آمریکاست؟ همان طرح ادغامی که هژمونی جهانی دنبال می‌کند را بپذیرند و زودتر به مقصد برسند. البته احتمالاً نرسیده به مقصد زیر آوار سیل و زلزله و خشکسالی و قحطی و بمب اتم مدفون خواهند شد. مخالفین آنها هم از پایه فرقی با آنها ندارند، داستان تنها کسب قدرت است به هر شکلی، یعنی همان پایه‌های تمدن مدرن اروپایی. جلسه دوم همین گفتگو اختصاص به وضعیت ایران داشت که چگونه باید خود را در رابطه با قدرت‌های جهانی تعریف کند. اما چرایش معلوم نبود، چرایی که جوابش در جواب‌های مبهمی مثل توسعه و پیشرفت گم می‌شود.

سرزمین فلسطین بیش از هفتاد سال است که اشغال شده و داستان‌های تخیلی زیادی در مورد ارض موعود و خرید زمین‌های فلسطینیان توسط یهودیان و... جهت توجیه اشغال گفته شده است. از آن جهت که ما در زمانه "معما چو حل گشت آسان شود" زندگی می‌کنیم، نیاز به توضیح اضافه نیست. اگر نیاز به اطلاعات خیلی ساده و کوتاه دارید نگاهی به مقالات دکتر آزاده ثبوت، پژوهشگر عدالت انتقالی و مطالعات صلح و مدرس دانشگاه بلفاست بکنید. صفحه اینستاگرام هم دارد به نام ideaofpalestine. این روزها واضح است که مفاهیمی مثل حقوق بشر و سازمان ملل طنزهایی تلخ هستند که یادآور منبر کلیسا برای برده‌های سیاهپوست در آمریکاست. حالا بهتر می‌توان فهمید این سازمان‌ها برای چه ساخته شده‌اند با توجه به مکانی که از آن بودجه می‌گیرند. حجم قساوت و توحشی که در غزه هر روز انجام می‌شود توجه به قربانی را بلاموضوع می‌کند، موضوع اصلی عامل جنایت است. دیگر مهم نیست که قربانی کیست چون این قربانی هر کسی می‌تواند باشد. نه تنها فردی عرب، نه تنها فردی آسیایی بلکه هر کس دیگری که فاصله مطمئنی با عامل جنایت نداشته باشد. عاملین جنایت با خود جنایت یکی شده‌اند و کلمه بازدارندگی هیچ مفهومی ندارد. همچون روزهای اول غرب وحشی، شما یا می‌کشید یا کشته می‌شوید. کشته شدن شما به معنی دشمنی با شما نیست، کشته شدن شما به دلیل وجود شماست، شما باید کشته بشوید، به هر طریقی که قدرت بلامنازع طرف مقابل را بهتر و بیشتر نشان بدهد، چیزی که یادآور تمدن مصر است، تمدنی که برپایه مرگ خود را معنا کرده بود. و در حقیقت این نقطه اوج مدرنیته است. مدرنیته‌ای که با پیشرفت ابزارسازی یا همان تکنولوژی خودش را معنا کرد، ابزارسازی ای که از ساخت کشتی‌های اقیانوس‌پیما آغاز شد و با مسلح کردن آنها به توپ، بنادر را به تسخیر خود در آورد. اگر ما نتوانیم نقشه کلی تاریخ جهان در سیصد سال اخیر را با حروف درشت بخوانیم در انبوهی از حروف ریز درهم تنیده گم خواهیم شد. ابزارسازی ها از ابتدا برای قدرت و تسلط بودند و برای همین ادامه یافتند. این تسلط ابتدا برای غارت منابع دیگر کشورها و بعد استعمار و سپس زه‌کشی تمام فرهنگ و دارایی دیگران به کار رفت و بعد از آن در قالب بازار آزاد، به شکلی برای تسلط بر دیگران درآمد. همین است که ماشین لباسشویی مادرتان که شست سال پیش خریده هنوز لک و لک کار می‌کند اما یخچال دودری که آنقدر پیشرفته است که می توانید با او صحبت کنید در کوتاه مدتی خراب می شود و کسی هم نیست که تعمیرش کند. چرا که هدف تسخیر بازار است، هدف استفاده از ابزار است به گونه‌ای که مدت مصرف داشته باشند، به گونه‌ای که خراب شوند و بازار بچرخد. حال چه باک که باتری های لیتیومی قاره آفریقا را که تبدیل به سطل زباله کشورهای تکنولوژیک شده آلوده کنند؟ مهم بازار تلفن همراه است.

روزها شلوغ و پرالتهاب‌اند. زندگی ها کوتاه اند و راه ها به انتها رسیده اند. کس چه می‌داند که می‌ماند و که می‌رود؟ تا زمانی که زنده ایم انسان وار زندگی کنیم تا چون انسان سربلند باشیم. تا به امید آن که زمانی که رفتیم در سایه رحمت پروردگار به آرامش برسیم. که تمام این سیصدسال که جهان روی دور تند بوده در جهت حذف انسان حرکت کرده، آن هم با سلاح ترس. سلاحی که هنوز پرکاربردترین است. با هوش مصنوعی و تکنولوژی های براق، مثل نئون های قدیمی، انسان ها را مسخ می کنند تا به آنها القا کنند که در برابر تکنولوژی برده بی‌اختیاری بیش نیستند. همین روزها هم بسیاری بر این باورند که آمریکا قادر به حذف حیات از روی کره زمین است. مهم نیست نام و یا باور رسمی آنها چیست اما در حقیقت باوری به خالق ندارند، جهان ول، پوچ، خنگ و ناتوان است و در مقابل میمون درشت مغز تکنولوژیک شکست خورده است. اما تاریخ چیز دیگری می‌گوید.

انسان‌هایی که در زمانه تکنولوژی زندگی می کنند بسیار آسیب پذیرند، تکنولوژی این زمانه خود مثل اتاق شیشه‌ای است. انسان این روزها نیاز به عذاب الهی ندارد، خودش عذاب الهی است و با یک حرکت دومینووار از هستی ساقط خواهد شد. اما قطعاً عده ای جان به درخواهند برد. چه باید بکنیم؟

شاید عده‌ای باشند و بتوانند از این حرکت دومینویی جلوگیری کنند. اگر قرار به بازی در زمین مدرنیته باشد این زمین جز برای بازی برنده - بازنده طراحی نشده است. شاید کسانی باشند که بتوانند قدرت را در بازی برد – برد به کار گیرند. شاید قدرت آن ها از قدرت صاحبان تمدن مدرن بیشتر باشد. و این قدرت جز به اراده انسان، انسان دست در دست خداوند، خداوند خالق آفریننده نخواهد بود. آنها کسانی اند که با طبیعت سر جنگ ندارند، آنها کسانی اند که با خلقت خالق در صلح اند، آنها کسانی اند که برای خودشان مسئولیتی انسانی می بینند که در راه اصلاح قدم بردارند، سهم خودشان را از طبیعت بگیرند و از خلقت محافظت کنند و در راه پاک کردن خلقت از این همه فساد بکوشند. کسانی که ابزار می سازند، اما ابزارها را برای اهداف خودشان به کار می‌گیرند.

اگر ما بخواهیم از این کسان باشیم نمیتوانیم به گونه روزمره این روزها زندگی کنیم. شاید به نظر سخت برسد اما نمیتوانیم بدون پاسخ به چرا؟ و برای... در هیچ جای زندگی قدمی برداریم. ما نمی توانیم پیرو زمانه باشیم، دغدغه پول و ثروت انسانیتمان را محو کند، چشممان آن چه که می خوریم و می پوشیم را نبیند، گوشمان آن چه به بوق و کرنا در سرمان می کنند نشود. ما باید به خودمان، به انسان خودآگاه خودباور آزاد برگردیم، موجودی که می تواند انتخاب کند. کسی که می تواند طراح زندگیش باشد، کسی که در هر تصمیمش معنایی خلق می کند و آن هنگام که پیمانه اش پر شد و به سر رسید در جهان معناهایی که خلق کرده خواهد زیست که در آخر هیچ کس هیچ نخواهد داشت جز سعی و تلاشش.

آسان نیست، آسان نیست مثل دیگران نبودن، آسان نیست خالق خود بودن، آسان نیست رو به خالق بی همتای نادیده برگردانیدن، آسان نیست.

کسی چه می داند چقدر برای انسان زمان مانده؟

ایران زمینانسانغزهآخرالزمانخداوند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید