اگر بخواهیم اسم دیگری برای قرن بیستم پیشنهاد دهیم شاید اولین چیزی که به ذهنمان بیایید قرن آنالوگها باشد. سلطهی تجهیزات و فناوریهای آنالوگ در فصل به فصل این قرن قابل ملاحظه است.
بیایید از سینما شروع کنیم، و شاید کمی عقبتر از هنر عکاسی. اولین دوربین عکاسی یک دوربین داگرئوتیپ بود که برای عکاسی و ظهور یک عکس نیازمند زمان زیادی (شاید دهها ساعت) نوردهی مستقیم بود. در نهایت هم شما میماندید و یک مشت عکس کدر و تیره و تار و یا یکدست عکس اور اکسپوز شده (نوردهی بیش از اندازه به یک عکس). خب انفجار همچنی دستگاه آنالوگی به مثابهی چشم دیگر ما. چشمی که همانند چشم و شاید بتوان گفت نگاهمان عمل میکند با این تفاوت که جدا از ماست. رویای شگرفیست که چشم کنجکاو دیگری در اختیار داشته باشیم که همزمان با ارتباط با بدن اصلیمان قابلیت کنجکاوی در جای جای جهان را داشته باشد.
کمی جلوتر بیاییم دستگاه آنالوگ بعدی و شاید بتوان گفت انفجار بعدی در قرن بیستم: دستگاه سینماتوگراف ابداع برادران لومیر البته اگر آمریکاییها بگذارند و پای ادیسون را وسط نکشند. این با دستگاهی داریم در همان ابعاد با قابلیت ثبت تصاویر متحرک. ۱۶ فریم عکس در یک ثانیه. بعدترها ۲۴ عکس در یک ثانیه و حالا تا ۱۲۰ عکس را در یک ثانیه ضبط میکنیم (شاید بهتر است بگوییم زندانی میکنیم) و بعد از انفجار به چشم بدنمندمان ( اینبار چشم خودمان، نه چشم دوربین) دچار نوعی وهمگرایی خواهیم شد. وهم حرکت در صورتی که تنها چیزی که در تصویر متحرک وجود دارد فقدان آن (حرکت) است.
این است جادوی قرن بیستمی که میتوان آن را به دستگاههای ثبت صدا و تصویر و دیگر فناوریهای وجود آن زمان تعمیم داد. این واقعیت مجازی، چیزی که ذهن ما در قرن بیست و یکم به شنیدن آن عادت کرده و شاید تعریق دیگری از آن در حافظهی تاریخیمان وجود داشته باشد برای انسان قرن بیستمی چیزی جز یک آرزوی محقق ناممکن نبود. پارادوکس: شاید نام دیگری برای آن قرن باشد. تفاوت فراچنگگرفتن واقعیت و بازسازی واقعیت و یا به عبارتی جعل آن.
حالا در قرنی زندگی میکنیم که تصویر متحرک و یا صدای کپسوله شده دیگر جیز محیرالعقولی نیست و پراتیک روزمرهی ما را تحتالشعاع قرار داده است. کافیست سری به یکی از سوشال مدیاهای مورد علاقهی تان بزنید چه میبینید؟ تصاویر دیجیتال و کدگذاری شده. سوال اصلی در این مجال این است: آیا چیزی به اسم واقعیت مجازی و یا بازسازی واقعیت در این عصر دیجیتال ممکن است؟ آیا در ۲۰۲۴ و شاید بعدترها بازهم با یک رویکرد زیباشناسانه که از تغییرشکل دادن واقعیت و بازنمایی آن به معنای ارسطویی کلمه طرف خواهیم بود؟ به نظر من خیر. با چه طرفیم. اینترنت اشیا ( برای تعامل درباب چیستی اینترنت اشیا)، خانه هوشمند، شهر هوشمند، دولت هوشمند و تمام برساختههای کنترلگر عصر دیجیتال امروزی.
دیگر خبری از رویکردهای لکانی به معنای نظارت دیگری بزرگ( نگاه خیرهی دیگری) و یا در معنای فرویدی آن نظار فرامن بر ایگوی انسانها نیست. با یک آرمانشهر دیجیتال طرف هستیم. یک نظام کنترل گر که اعمال قدرت و امنیت و شاید مراقبت و نظارت و تنبیه از خصیصههای اصلی آن است.
در این سیستم، ارجاعتان میدهم به ابتدای بحث، با یک چشم دوم، یک چشم در اختیار طرف بودیم. چشم کنجکاوی دیگری که دوربین نامیدیم. در این قرن همان چشم را شاید باید بسط داد به سیستم بزرگ نظارتگر دیگری که با اینکه یک کلانروایت و یا کلانالگوست در اختیار فرد است.
به طور خلاصه: ما همان چشم بزرگ نظارتگر هستیم. قدرتی را با نگاه به خود از طریق چشمهای بیرونی بر خود اعمال خواهیم کرد چرا که جزيی از این ماکنیزم هستیم.