اونروزی که جوابا اومد خداروشکر خونه تنها بودم.
رتبه ام نزدیک 5000 شده بود. شاید باورتون نشه من اونموقع نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت چون حتی به ما نگفته بودن علاقتون چیه؟ واسه قبولی تو این رشته باید رتبتون چقدر باشه و این چیزا... فقط یه عالمه کتاب، جزوه، کلاس، فیلم آموزشی و... ریخته بودن سرمون که واسه این آزمون آماده شیم.
من فقط میخواستم تو کنکور رتبه ای بیارم تا بتونم برم دانشگاه، اصن هدف و دلیلش رو نمیدونستم و جلوتر براتون توضیح میدم که همین موضوع باعث شد چه تصمیمی بگیرم. بگذریم حالا قدم به قدم بریم جلو.
میدونید به چی فک میکردم اونموقع؟ با خودم میگفتم علاقه رو ول کن دیگه مهم نیست مهندسی کامپیوتر قبول شی. اینکه میگم مهم نیست منظورم این نیست که ذوق نداشتم اتفاقأ برعکس خیلی ام ذوق داشتم واسه اینکه قراره برم دانشگاه، اما اینکه چه دانشگاه و چه رشته ای دیگه مهم نبود.
انتخاب رشته کردم. همون رشته ای هم که میخواستم قبول شدم، مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه قزوین.
خب اینجا دیگه واقعا رو ابرا بودم و همش میگفتم چی از این بهتر؟ همون رشته ای که میخواستم توی دانشگاه سراسری قبول شدم. میرم دانشگاه و مهندس میشم.
وقتی به ۴سال بعد فک میکردم قلبم تندتند میزد. لیسانس مهندسی آی تی میگرفتم و توی ذهنم این بود که بازار کار رشتهم خیلی خوبه پس سریع میرم سرکار یا اینکه ادامه تحصیل میدم. هنوز پام نرسیده بود دانشگاه داشتم برنامه ی بعد از فارغ التحصیلی ام میچیدم.
رفت و آمد دانشگاه برام سخت نبود. سرویس داشتیم آخه. ولی خیلی وقتمو میگرفت. یعنی اگه ۲تا کلاسم داشتم کل وقتم پر بود. اما همش با خودم میگفتم عیب نداره ارزششو داره میرم درس میخونم و سریع این چندسال تموم میشه مهم اینه بعد این ۴سال میتونم بگم یه چیزی بلدم و از کامپیوتر سر در میارم.
گذشت و گذشت... ترم ۴ هم تموم شد. یعنی دو سال از دانشگام مثه برق گذشت 94 تا 96.
اما اصن ذوق نداشتم. آخه اون چیزی که فک میکردم نبود. تقریبا هیچی از کامپیوتر یاد نگرفته بودم. فک نکنید درسم خوب نبودا، همه رو پاس میشدم. اما مشکلم این بود که یه سری از واحدارو الکی داریم میخونیم و به دردمون نمیخوره. از طرف دیگه درسایی مثه برنامه نویسی پیشرفته، ساختمان داده یا کلا درسای تخصصیمون مثلا اصول فناوری اطلاعات فقط در حد یه جزوه یا کتاب درس میدادن و همشونم تئوری بود.
رااحت بگم که هیچی یاد نگرفته بودم. حس بدی داشتم میگفتم مشکل از خودمه. خودم باید شروع کنم به خوندن و اون شاخه ای از رشتهم که بهش علاقه دارم برم دنبالش. مثلا از برنامه نویسی خوشم نمیومد چه front end چه back end. حالا باز front رو ترجیح میدادم یه خورده شیرین تر بود. از درسای مدیریتی مونم خوشم نمیومد -ــــ- شبکه خوب بود باز. انگار به نظرم شیرین میومد.
البته اینارو از دانشگاه یاد نگرفتم خودم یه خورده سرچ زدم ببینم چی به چیه. چون شبکه رو ترمای آخر باید پاس میکردیم و من اونموقع میخواستم ترم ۵ رو شروع کنم که البته نشد ...