بعد از مدت ها برگشتم که بنویسم...
اتفاق عجیبی و نادری تو زندگیم افتاد که دوس ندارم برات بیوفته رفیق اما این برام یه محک و امتحان بزرگ بود که حس میکنم ازش با سربلندی بیرون اومدم.
از خانواده به خوبی حمایت و دفاع کردم، به وقت پریشونی، آرومشون کردم، موقعی که داشت اتحاد مون از هم میپاشید همه رو دور هم جمع کردم و زمانی که باید مثل یه عضو اصلی از همه داشته هامون دفاع و براشون مبارزه میکردم، جنگیدم و دندون همهی گرگ صفت ها و نمک نشناس هارو کشیدم.
برام مهمه که تو بدونی، خانواده هرچی هم که باشه نه تنها خانوادس بلکه مثل خونهس چون هیچ جا خونه خود آدم نمیشه.
زیاد طولانیش نمیکنم اما تو باید اینو بدونی که هیچوقت پشت خانواده رو نباید خالی کنی شاید حرفم کلیشه ای باشه اما به وقت عمل باید ببینی میتونی این کارو کنی یا نه چون تو میدون جنگ همه چی متفاوت ، برای همینه که فیلم پدرخوانده رو دوست دارمو بهت پیشنهاد میکنم یه بار دیگه ببینیش تا بدونی چی میگم.
چند تا دیالوگ از فیلم هست که میگه:
1) مایک: فردو! تو برادر بزرگتر منی و من دوستت دارم. اما هیچ وقت در مقابل خانوادهات، طرف کس دیگهای رو نگیر. هیچ وقت!
یا
2) ویتو: مایکل کجاست؟
سانی: نگران نباشید، سر و کلش پیدا میشه.
ویتو: ما بدون مایکل عکس نمیگیریم.
خانواده رو هیچوقت بیخیال نشو، موفق باشی.❤️
مثل همیشه "اللهم عجل ولیک الفرج"