سال نود و شش هم به پایان رسید و بهاری دیگر طبیعت را در آغوش گرفت. این سال، بسیار پر هیجان گذشت. برای من، همه چیز داشت. از شکست و درد و ناراحتی گرفته تا موفقیت و اثبات خود. می توانم این سال را به دو بخش تقسیم کنم. بهار و تابستانش بسیار سخت و پردغدغه سپری شد. چند ماهی از حضورم در شرکت نگذشته بود که باید خود را اثبات می کردم. اما به خاطر خودخواهی برنامه نویس ارشد و یک بچه بازی به معنای واقعی، مدیرعامل شرکت در مورد اعتماد به من دچار تردید شد. اشتباه از این قرار بود که برنامه نویس ارشد شرکت ما خواهان استخدام یک برنامه نویس صد در صد حرفه ای بود. بعد از استخدام من، ایشان از حضور من ناراضی بودند. درست است که صد درصد حرفه ای نبودم اما مدیرعامل این فرصت را به من داد تا خودم را به آنجایی که باید برسانم. بعد از حدود یک ماه کار بر روی یک پروژه وب، من از قسمت وب خارج شدم و تسک های ویندوزی به سراغم آمد. از این مسئله بسیار ناراحت بودم. یکی ار اشتباهاتم این بود که همان موقع در مورد این مسئله با مدیر عامل صحبت نکردم. و باعث شد این ناراحتی همانطور بماند و رفته رفته بزرگتر و سخت تر شود. بعد از رفتن برنامه نویس ارشد وب شرکت، متوجه شدم که ایشان مسئول این کار بودند و مدیرعامل برای حفظ من در شرکت، تسک های دیگری محول کردند. این اتفاق، یش از هفت الی هشت ماه طول کشید. بعد از مطلع شدن از موضوع، تلاش کردم تصمیمات درستی بگیرم. یکی از این تصمیمات این بود که دیگر پی این قضیه را نگرفتم. تصمیم گرفتم خودم را قوی کنم. بخش دوم سال یعنی پاییز و زمستان، بسیار متفاوت بود. از ابتدای مهر به کلاس زبان رفتم و درگیر محیطی شاد و مفرح و علمی شدم. این اتفاق تاثیر بسیار مثبتی بر روی من گذاشت. جوری که سخت تلاش کردم تا تخصص خود را بالا ببرم. این امر باعث شد تا به معماری جاری شرکت مسلط شوم. زمستان نود و شش اما کمی باز هم متفاوت تر بود. بیماری سخت پدرم شروع شد و متسفانه نتوانستم در ترم زمستان کلاس زبان شرکت کنم. اما در عوض، در یک بازه دو الی سه ماهه توانستم به جدید ترین تکنولوژی حال حاضر وب مسلط شوم. این مدت شبانه روز تلاش کردم و خدا را شکر، به این مهم رسیدم و توانستم معماری جدید شرکت را بر اساس این تکنولوژی بنویسم. و اولین پروژه رسمی شرکت با این معماری در اسفند همین سال تولید شد. این اتفاق بسیار خوشایند بود و من توانستم اعتماد به نفس خود را به دست بیاورم. البته یک سری کارها را از دست دادم. مثلا چالش وبلاگ نویسی ویرگول را.
یکی از خصوصیات منفی من در این سال، غر و لند و انتقاد های زیاد من از مدیریت بود. متاسفانه هم من بسیار تند رفتم و هم مدیریت شرکت به هیچ عنوان انتقاد پذیر نبود. برای همین در سال گذشته دچار چالش های شدیدی شدم. جوری که در این مورد بسیار بدنام شدم. همکاران مرا غرغرو خطاب می کردند و این باعث ناراحتی من می شد. برای همین، این خصوصیت را از کوله پشتی خود خارج می کنم تا در سال جاری، بدون حاشیه و در سایه پیش برم.
یکی دیگر از اشتباهاتم، مکتوب نکردن تسک ها و پاسخ های مدیر تولید بود. برای مثال، در این پروژه جاری، یک سری مواردی به من گفته شد و بعد از انجامش، تمام حرف های گذشته برگشت. من به ایشان می گفتم خود جنابتان فرمودید و ایشان قویا تکذیب می کردند. در سال جدید به امید خدا تمام موارد، اتفاقات، تسک ها و گفته ها را مکتوب خواهم کرد تا حرفه ای تر به کار ادامه دهم.
به جرات می توان گفت تمام نوشته هایم در سال گذشته، همگی غمگین بودند. این مسئله بسیار عذاب آور است. در کوله پشتی سال جاری تلاشم را خواهم کرد با دیدی مثبت مطلب بنویسم. از همه عزیزانی که این نوشته های غمگین را خواندند و غمگین شدند، عذر می خواهم.