ویرگول چیست؟
ورود ثبت نام
احمد نهازی
احمد نهازی

https://www.nahazi.ir

توسط ۱۴۵ نفر دنبال می‌شود ۴۳ نفر را دنبال می‌کند
پست‌ها لیست‌ها انتشارات‌
ترخون

ترخون

تا حالا فکر می کردم ترخون را تلخون می نویسند. مثل خونی که سرشار از تلخی است و در تمام بدن جریان دارد. مثل کته برنج هایی که هیچ خورشتی در کنارش نبود و مجبور بودیم بدون غر و لند غذا را بخوریم. مثل تمام آن گریه های زیر پتو به خاطر مشکلات...

۵ سال پیش خواندن ۳ دقیقه
من آدم بده داستانم...

من آدم بده داستانم...

تو شخصیت خوب داستان هایی و من آدم بده آن. تو منتقم تمام کسانی هستی که در حقشان ظلم شده و من آن آدم ستمکار از خدا بی خبر. تو خیابان ولیعصر…

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
پیاده سازی عملیات CRUD در Kendo UI Treeview - Asp.net mvc

پیاده سازی عملیات CRUD در Kendo UI Treeview - Asp.net mvc

این مقاله، یکی از مقاله های خودن در سایت Dotnettips.info است. امیدوارم استفاده کنید.در این مقاله می‌خواهیم عملیات CRUD را بر روی Telerik kendo treeview  در یک پروژه‌ی ASP.NET MVC پیاده سازی کنیم. شکل کلی این پروژه به صورت زیر می‌باشد:

۵ سال پیش خواندن ۲۲ دقیقه
اصول و قراردادهای نام گذاری در دات نت

اصول و قراردادهای نام گذاری در دات نت

یه مقاله خوب و کامل از دات نت تیپس عزیز. به درد همه دوستان دات نتی میخوره.نامگذاری (Naming) اشیا یک برنامه شاید در نگاه اول دارای اهمیت بالایی نباشه، اما تجربه نشون داده که در پروژه‌های بزرگ که با کمک چندین مجموعه به انجام میرسه نامگذاری صحیح و اصولی که از یکسر...

۵ سال پیش خواندن ۷ دقیقه
شاید

شاید

شاید مثل پرسه زدن های گاه به گاهِ ماه،بر نگاهِ پر هیجان زمین،سرشار از حس گنگِ غربتم!شاید چون هنوز در سفرم...شاید چون باران...

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
سرزمین آرزوهایت

سرزمین آرزوهایت

درون قلبت، یک سرزمین بکریست که تاکنون کسی به آنجا نرفته است. جایی که لابلای کوه های بلند و کوچکش، دریاچه ای است به بزرگی صداقت. کنارش که می نشینی، خط آبی چشمانت، امتدادش را، از شرق به غرب قطع می کند. و ناگهان آسمان، دوباره، در آغوش گرم و آرامش متولد می شود. و یا حتی تمام سرسبزی های اطراف آن. کنارش که می نشینی، دو بال بزرگِ سپید در...

۵ سال پیش خواندن ۲ دقیقه
بنویس: قرار است جاری باشم و خوب...

بنویس: قرار است جاری باشم و خوب...

بنویس، داستان زندگی من را بنویس. با قلمی که مثل رود، روان است و مثل آسمان شب، سیاه. مقدمه اش را اینگونه شروع کن. که یک روز گرم تابستانی، خورشید، دلش گرفت، ناگهان خسوف شد، آبی آسمان،سیاه، غروب شد، پرنده ها آرمیدند، گل ها یخ زدند، همه جا پر شد از درد. بنویس که درد پاره تن من شد. این را اگر می خواهی بنویسی کمی پس از مقدمه بنویس. آنجا که داستان شروع می شود. وقتی...

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
  • ‹
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ›