«بر این باورم که ما چیزی به نام هنر ایرانی نداریم. نهتنها هنر ایرانی نداریم بلکه هنر هیچ جای دیگری را هم نداریم. هنر جامائیکایی هم نداریم. هنر امریکایی هم نداریم و ... ما هنر داریم. یعنی تولید غیرشخصی حقیقتی که روی خطابش به همگان است.»
ما پیشفرضهایی داریم که به سختی آنها را تغییر میدهیم. بهعنوانمثال همۀ ما مفهوم «دهکدۀ جهانی» را شنیدهایم و بر این باور هستیم که جهان به کمک ابزارهای جدید این قدر به هم متصل شده که واقعاً همچون دهکدهای کوچک شده است.
اما در عمل بر این موضوع باور نداریم. هنوز هم در حرفهایمان «ما» و «شما» داریم. شاید در بعضی از زمینهها چنین تفکیکهایی همچنان کاربرد داشته باشد اما برخی از مفاهیم مانند هنر، فکر، اندیشه و دانش، جهانی هستند.
به گفتۀ نادر فتورهچی ما تمایل ناخودآگاهی داریم که همه چیز را به کالا تبدیل کنیم.
محصول انسانی که از ذهن تراوش میشود ارزندهتر از آن است که مانند کالایی در محدودیتهای جغرافیایی قرار بگیرد.
ما به ارادهای نیاز داریم تا مرزها و محدودیتهای ذهنی را بشکنیم و این قدر آگاه شویم تا بتوانیم به این حقیقت ساده پی ببریم که دستاوردهای انسان در هر نقطه از این کرۀ خاکی، متعلق به کسی از جنس ماست نه کسی از مرزهایی دور یا نزدیک به ما.
هر نگاهی به مخلوقات انسان جز نگاه انسانی، زائدهای قابلحذف است.