نویسندگان در مقدمه این کتاب می نویسند که: در بیشتر اوقات اقتصاد فقر با اقتصاد فقیر اشتباه گرفته می شود؛ چون فقرا دارایی بسیار اندکی دارند، فرض می شود هیچ نکته جالبی درباره موجودیت اقتصادی آنان وجود ندارد. این برداشت نادرست، بدبختانه مبارزه با فقر جهانی را نیز به شدت تضعیف می کند. مسائل ساده راهکارهای ساده پدید می آورد. حوزه سیاست مبارزه با فقر پر از خرد معجزات آنی است که نشان داده شده چندان هم شگفت انگیز نیستند و برای پیشرفت در این زمینه، ما باید از عادت فروکاستن فقرا به شخصیتهای کارتنی دست بکشیم و وقت بگذاریم تا زندگی فقرا را با همه پیچیدگی و غنای آن واقعا درک کنیم. در پانزده سال گذشته، ما سعی کردیم دقیقا همین کار را بکنیم.
این کتاب، درباره انواع نظریه هایی است که به ما کمک می کند آنچه را فقرا می توانند به دست آورند و اینکه کجا و به چه دلیلی نیاز به فضاری انگیزشی دارند، معنا دار میسازد.
اقتصاد فقیر در نهایت درباره این است که زندگی و انتخاب های فقرا چه چیزی می تواند درباره چگونگی مبارزه با فقر جهانی به ما بگوید.
.... ادامه دارد.