کتاب تکههایی از یک کل منسجم یک سفر دلپذیر به دنیای درونی انسان است، که به زبان ساده و صمیمی، احساسات و افکار پیچیده انسان را باز میکند. نویسنده، پونه مقیمی، با استفاده از این "تکهها"، توانسته است نظر مخاطبان را به خود جلب کند و کتاب به سرعت در بازار بینالمللی ترویج پیدا کرده و تا کمتر از یک ماه به چاپ پنجم رسیده است.
از دیگر جذابیتهای این کتاب، نگاهی منسجم به مسائل روانشناسی و درونی انسان است. با اینکه به زبان ساده نوشته شده، اما توانسته است ارتباط قوی با خوانندگان برقرار کند. این کتاب در زمینه روانشناسی به عنوان یک منبع معتبر شناخته شده و با کوتاهی بخشهایش، به خواننده اجازه میدهد به راحتی با محتوا ارتباط برقرار کند.
از نظر محتوا، کتاب تکههایی از یک کل منسجم به عنوان یک راهنمای شفاف و قابل فهم به درون احساسات و رفتارهای انسان میپردازد. این کتاب به مخاطب این امکان را میدهد که با مکانیزمهای دفاعی خود آشنا شود و به درک بهتری از خود و دیگران برسد.
اگرچه این کتاب توسط نشر بینش نو منتشر شده است، اما جذابیت آن به توانایی نویسنده در انتقال مطالب پیچیده به زبان ساده برمیگردد. به عبارت دیگر، کتاب تکههایی از یک کل منسجم نه تنها یک کتاب، بلکه یک سفر صمیمی و فهمی به درون انسان است که هر فرد باید حتماً یکبار در زندگیاش تجربه کند. این اثر همچنین به عنوان یک هدیه ارزشمند به دوستان و عزیزان توصیه میشود، زیرا باز کردن این "تکهها" میتواند به هر کسی کمک کند تا بهترین نسخه از خودش را کشف کند.
پونه مقیمی متولد سال ۱۳۶۱ یکی از روانشناسانی است که در شبکه اجتماعی اینستاگرام هم فعالیت میکند، صفحه پر بازدیدی دارد و بخشهای بسیاری از کتاب تکه هایی از یک کل منسجم را هم در صفحهاش منتشر کرده است. تاکید او، هم در این کتاب و هم در مطالبی که در اینستاگرامش منتشر میکند، بر شناخت، پذیرش، دوستی و آشتی با خود است.
کتاب تکه هایی از یک کل منسجم، نوشتهی پونه مقیمی، کتابی روانشناختی در زمینهی خودیاری است. پونه مقیمی در این کتاب، به زبانی ساده و خودمانی و در قالب یادداشتهایی کوتاه، از نکاتی سخن گفته است که به اعتقاد او اگر آنها را دریابیم زندگی برایمان تحملپذیر میشود و میتوانیم با بسیاری از مسائلی که آنها را معضل میپنداریم کنار بیاییم و به رشد شخصی خود کمک کنیم.
در ادامه به نقل بخشهایی از کتاب تکههایی از یک کل منسجم، میپردازیم:ما انتظار داریم کسی باشد، چیزی یا نیرویی فراتر از ما تا به ما پرواز را بیاموزد، پرواز از فراز دردها و رنجها. حقیقت این است که قصه پرواز یک قصه قدیمی شکست خورده است.پرواز هیچگاه برای ما نبوده و نخواهد بود پرواز داستان پرندگان است ما آدمهایی هستیم که بر روی پاهایمان راه میرویم و دنیا را با دستهایمان لمس میکنیم.داستان ما دیدن و حس کردن و لمس کردن است. با همین بدن و همین دهن.هیچ تپش قلبی در اول رابطه تضمین کننده بقای رابطه نیست.حس کردن خوشبختی حس کردن مسیری است که خودمان تلاش میکنیم تمامش کنیم. اما موضوع اصلا تمام کردن یا نکردن نیست، موضوع تلاشی است که در مسیر انجام میدهیم. این تلاش هر چقدر سختتر باشد و مسیر با چالشهای بیشتری همراه باشد احساس خوشبختی عمیقتر خواهد بود، مخصوصا اگر بتوانیم مسیر رابه پایان برسانیم.در اندوه، جهان سنگین میشود و زمان کند میگذرد اما در نهایت گذر میکند. در سالگردها و ماههای مشخصی که در آن اتفاقهای تلخی رخ داده ما اندوه و اضطراب را دوباره تجربه خواهیم کرد. چون بدن به صورت ناهشیار نزدیک شدن تداعی زمانی خاص را متوجه میشود نزدیک شدن به سالروزی تلخ. به همین علت در نزدیک شدن به سالگردهای تلخ از حضور اندوه نا امید نشوید.غم و اضطراب میآید و بعد از چند روز میرود و هر سال این اندوه قابل تحملتر میشود.صمیمیت یعنی درک کردن و حس کردن یک فرد با تمام وجود و بدون هیچ قضاوت و مقایسهای، یعنی حضور داشتن در سکوت. این یعنی رشتهای باریک و نازک از صمیمیت که در لحظهای کوتاه ایجاد میشود. آنچه رابطه را سالم نگه میدارد تکرار همین صمیمیتهای کوتاه مملو از حضور و مشاهده است. در واقع همین صمیمیتهای کوتاه و ساده، رابطه را عمیق و معنادار میکند و میتواند مرهمی بر تنهایی درونی ما باشد.ما برای قبول اینکه باید با بعضی آدمها، موقعیتها و شرایط خداحافظی کنیم به زمان احتیاج داریم، زمان باید بگذرد. ذهن ما باید هزاران داستان متقاعد کننده بسازد تا آرام آرام به لحظه خداحافظی نزدیک شویم. به هر حال چه تصمیم بگیریم چه همچنان خودمان را معلق نگه داریم، لحظههای خداحافظی فرا میرسند. امروز اگر نه چند سال دیگر. حقیقت این است که فرار کردن کمکی به ما نمیکند. در خداحافظیها دردی وجود دارد، دردی پنهان، اصلا مگر میشود خداحافظی دردناک نباشد؟ اگر خیلی وقت است که متوجه شدهایم به خداحافظی خاصی نزدیک شدهایم بهتر است خودمان را گول نزنیم، بهتر است درد را به رنج تبدیل نکنیم.
با معلق نگه داشتن و فرار کردن شاید زمان خداحافظی را به تعویق بیندازیم اما رنج را بزرگتر خواهیم کرد.
فصل اول: نگاهی به مفهوم زندگی و واقعیتهای آن
فصل دوم: ما و رابطهها
فصل سوم: احساسها
فصل چهارم: تفکراتی که صمیمیت را در رابطه کم میکند
فصل پنجم: رابطه میتواند بستر چه اتفاقهایی باشد؟
فصل ششم: رفتارهایی که به درک کردن آدمها کمک میکند
فصل هفتم: ما و آدمها و تمام آن بخشهای مشترک انسانی
فصل هشتم: زمان همان عنصر اصلی رشد در رابطهها است
فصل نهم: تنهایی