دیگر برکسی پوشیده نیست این حجم از بیکفایتی در مدیران یک کشور. نه برق، نه آب، نه واکسن، نه هوا، نه تولید، نه… اما بگذارید به دور از شعار و حرفهای کوچه بازاری، اوضاع برق کشور را بررسی دقیقتری بکنیم.
قبل از هرچیز شاید بپرسید چرا برق برایم مهم است؟ یک جواب دردناک دارد. ما بیست سال است که برای داشتن نیروگاه هستهای در حال مذاکره و تحریم هستیم، بعد از بیست سال برجام را تصویب کردیم و به دو سال نکشید که برجام پاره شد و بزرگترین حجم تحریم برای داشتن نیروگاه هستهای به ما تحمیل شد و ما باز اصرار به داشتن انرژی هسته ای داشتیم و به قول روحانی جنگ اقتصادی فقط و فقط به خاطر داشتن نیروگاه، بله نیروگاه هستهای، به ما تحمیل شد.
در این مدت پول ملی ۹۰درصد افت کرد، دارو وارد نشد و باعث آسیب جدی به مردم ایران شد. کسب و کارها به دلیل پایین آمدن قدرت خرید مردم نابود شد. و مشکلات دیگری که همه لمس کردهاند.
همه این تلاشها، همه این سختیها، همه این هزینهها فقط برای داشتن نیروگاهی بود که کاربردش فقط برق بود. و الان،بعد از گذشت یک سال از شیوع کرونا، در حالی که کمترین میزان واکسیناسیون در منطقه را داریم، در عین حال که تنها کشور تولید کننده واکسن در منطقه هستیم، و در حالی که بیمارستانهای کشور مملو از بیماران بدحال است و کادر درمان به مرز فرسودگی رسیدهاند، برق بیمارستانها وقت وبیوقت قطع میشود. بدون برق، بیمار کرونایی هوایی برای تنفس ندارد. هر رله برقی که زیر بار کم برقی کشور قطع میشود جان مردم را میستاند. و ما همچنان در حال مذاکره هستیم تا نیروگاه هستهای را حفظ کنیم.
اوج تراژدی اینجاست که ما جزء سه کشور پهناور با بیشترین تابش خورشیدیم. ما اولین کشور با بیشترین تابش خورشیدیم. دو کویر داریم با سطح تابش بالا. سطح وسیعی از کشور نه قابل زراعت هست نه قابل سکونت ولی تابش خورشبد داریم. میزان تابش خورشیدی در ایران بین ۱۸۰۰ تا ۲۲۰۰ کیلووات ساعت بر مترمربع در سال است که بالاتر از میزان میانگین جهانی است. و این در حالی است که به طور میانگین سالیانه بیش از ۲۸۰ روز آفتابی داریم، یعنی باران نمی بارد و فقط آفتاب می تابد (منبع).
ما حتی شرکتی داریم که توان ساخت ۱۰۰۰ مگاوات پنل خورشیدی در سال را بدون ارزبری دارد (منبع). یعنی سالانه یک نیروگاه هسته ای بوشهر.
و ما با درنظر گرفتن همه نوع نیروگاهی که کوچکترین استفاده ای از انرژی خورشیدی بکند کمتر از 20 نیروگاه خورشیدی با ظرفیت کمتر از 100 مگاوات داریم. ما برای داشتن دو نیروگاه هستهای کشور را به خاک سیاه کشاندیم و الان از تامین همان برق هم عاجزیم در حالی که با کمتر از یک میلیونیوم هزینهای که کردیم برق پاک در دسترس بود.
خب از حق نگذریم، کارکرد انرژی هستهای فقط برق نیست و نبود. اما در ادامه به همه ابعاد این تکنولوژی میپردازم.
کاش بعد از این همه هزینه، درگیری، فلاکت، تربیت دانشمند، شهید هستهای و نابودی مملکت، حداقل به برق میرسیدیم. نیروگاه بوشهر با هزینه ۵ یا ۱۱ میلیارد دلاری ساخته شد و ظرفیت آن ۷۵۰ مگاوات است. از سوی دیگر بزرگترین نیروگاه خورشیدی ایران با ظرفیت ۲۵۰ کیلووات با هزینه ۳۰۰هزار دلار در شیراز ساخته شد (منبع). یعنی نیروگاه بوشهر با ظرفیت ۳۰۰۰ برابر، هزینه ۳۰,۰۰۰ برابری داشته است. البته فقط هزینه ساخت.
هزینه ساخت یک واحد تولید ۱۰۰ کیلوواتی حدودا ۷۰۰ میلیون تومان بود (منبع). یعنی میشد با ۵ هزار میلیارد تومان، یعنی به اندازه دوتا اختلاس بانک ملی که به کانادا رفت و آب از آب تکان نخورد، به اندازه نیروگاه بوشهر، برق خورشیدی پاک دریافت کرد.
البته تنها جایگزین نیروگاه با سوخت فسیلی، نیروگاه هستهای و خورشیدی نیست. انواع روشهای تامین برق وجود دارد. بحث ما فقط بررسی هزینه-فرصت است. چه چیزی از دست دادیم تا چه چیزی بدست آوریم. اما مساله اصلا تامین یک نیاز اساسی نبود!
در این مدت کم نشنیدیم که با تعطیلی این تکنولوژی دانشمندان ما بیکار میشوند، انگار بقیه متخصصین کشور با مدارک دکترا و… راننده تاکسی هستند نه بالعکس. میدانید از کربن، هیدروژن، و حتی زباله هم برق مییگرند؟ در همین دانشگاههایی که یک ساختمان مختص انرژی هستهای دارند، دانشکده شیمی آنها مملو از دانشمندانی است که اگر به آنها فرصت و ارزش داده شود آنها هم علوم دانشگاهی را به کف بازار میآورند.
اصلا بگذارید از زاویه دیگری نگاه کنیم. کشوری که آفتاب بسیار دارد چرا نباید دانشمندانی داشته باشد که صنعت فتوولتاییک و خورشیدی را توسعه دهند. چرا ما نباید بزرگترین سازنده سلولهای خورشیدی و تجهیزات انواع نیروگاههای خورشیدی باشیم؟ آیا ساختن لولههای عبور روغن داغ نیروگاه خورشیدی از شکافت هستهای پیچیدهتر است؟ یا متخصصین ایرانی در این زمینه لیاقت ندارند. شاید فقط دانشمندان هستهای شایستهی دانشمند بودن هستند.
در مپنا و صبا نیرو پرههای توربین نیروگاههای بادی تولید میشود. چرا شرکت های خصوصی در طول این سال ها نتوانستند توسعه یابند و برای نیروگاه بادی، آبی و… تامین تجهیزات کند؟ چرا ما در ساخت آلیاژهای برخی تجهیزات ناتوانیم؟ آیا ترکیب چند فلز با هم از شکافت هسته اورانیوم پیچیدهتر است؟
دانشمندان هستهای سیبل پیشبرد اهداف دیگری هستند ولی دانشمند بودن جذاب تر از داشتن برچسب و انگ سیبل است!
در سالهای تحریم ترامپی، حتی انسولین هم جیره بندی شد. ویتامین نایاب شد، داروهای خاص که دیگر هیچ. حتی قبل از ظهور ترامپ، شرکتهای داروساز ایرانی که تقریبا همه زیرمجموعه یک نهاد هستند، با تامین مواد اولیه چینی و هندی به درجهای از کیفیت دارو رسیدند که دیگر حتی کسی جرات نمیکرد برای جراحی در بیمارستان بیهوش شود. حتی برای یک سرماخوردگی ساده مجبور بودیم قید چندرغاز تخفیف بیمه را بزنیم و داروی خارجی را با قیمت آزاد بگیریم تا افاقه کند.
این است وضع داروسازی ما. انرژی هستهای که بیست و چند سال است مردم را به خاطر تحریمهای جهانی با هزارویک مشکل مواجه کرده چند قلم دارو برای ما میسازد؟ سالانه جان چند نفر را نجات میدهد؟
البته برای ساخت رادیودارو هیچ وقت تا این حد تحریم نمیشدیم. اما آیا نمیشد در کنار صدها دارویی که وارد میشود، این دارو ها نیز وارد شود؟
قبل از اینکه به مساله سلاح هستهای بپردازم تکلیف چند چیز را باید روشن کرد. بدون شک امنیت بسیار حیاتی است. و امنیت مثل کوه یخی است که فقط سر آن دیده میشود ولی بدون حجم انبوهی که زیر آب است، یخی درکار نخواهد بود. و آن حجم انبوه قابل جار زدن نیست. و از حق نگذریم که درجهای از امنیت در کشور وجود دارد و این مزیتی است که باید باشد! یعنی اگر قرار بود امنیت هم نمیداشتیم دیگر چه چیزی داشتیم؟!
آیا امنیت فقط با داشتن سلاح بدست میآید؟ بی شک داشتن سلاح یک مزیت است ولی ظاهرا اصل را ول کردهایم و جانمان را داریم فدای فرع میکنیم. یا بهتر بگویم جان ملت را فدای فرع مورد نظرشان میکنند چون مسئولین خودشان با حقوق فوق تصور ما و محافظ و تامین همه جوره زندگی چیزی را احتمالا فدا نکردهاند. فرزندان برخی هم که در کشورهای امن دنیا در حال زندگی هستند و رفاه کامل وجود دارد.
بیایید یک مثال را بررسی کنیم. فرض کنید یکی از دشمنان ما، امریکا یا اسراییل یا ناتو یا حتی عربستان بخواهد یک بمب اتم به یکی از کشورهای خاورمیانه بیندازد. خاورمیانهای که چندهزار میلیارد دلار سلاح در آن ذخیره شدهاست. کشور مقصد چه کشوری خواهد بود. این بمب قطعا خسارت شدیدی وارد میکند و قدرت پاسخگویی را به نوعی صلب خواهد کرد. همانطور که در جنگ جهانی دوم باعث پایان مرگبارترین جنگ تاریخ شد. این بمب تمام زیرساختها را نابود میکند.
آیا این بمب در امارات فرود خواهد آمد؟ کشوری که با ایجاد زیرساخت توانسته چندصد میلیارد دلار سرمایه کشورهای مختلف از جمله آمریکا، انگلیس، سوییس، عربستان، استرالیا، فرانسه، ژاپن، هلند، کویت و… را جذب کند. صدها برند در امارات نمایندگی دارند، هزاران توریست از کشورهای مختلف دنیا در بیش از 500 هتل امارات سکونت دارند، آسمان امارات مملو از هواپیماهای کشورهای مختلف است که مردم آن کشورها را جابجا میکند، و تجارت مشترک بین دنیا برقرار کرده است. از سوی دیگرهم امارات با سرمایه گذاری در کشورهای مختلف روابط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی خود را بسط داده و برای خود برندی لوکس ساخته است. به عبارتی امارات در حال ارزش آفرینی برای دنیاست.
چرا باید این بمب در امارات فرود آید. اگر این بمبِ فرضا امریکایی به امارات اصابت کند چند کشور علیه امریکا شکایت خواهند کرد؟ شکایتی که به سبب کشتار مردم آن کشورها بوده، به خاطر به خطر انداختن سرمایه گذاری آنها بوده. هر کشوری به دلیل مالیاتی که از کمپانی ها می گیرد از آنها حمایت میکند. پس حامی شعبه های این کمپانی در کشورهای دیگر نیز هست. سیاست خارجی و اقتصاد و امنیت در هم تنیده است.
حال فرض کنید این آمریکای جهانخوار بخواهد این بمب را در ایران بیاندازد. نه توریستی هست، نه سرمایه گذاری، نه برندی، نه هواپیمایی، نه تجارتی، نه حتی سفارتی! هیچ ارزشی هم برای هیچ کشوری نساخته ایم. حتی شاید مردم خیلی از کشورها اسم ایران را هم نشناسند. لابی کردن برای حمله به ایران یکی از ساده ترین کارهاست. اصلا بیایید صادق باشیم اگر یک بمب اتم به تهران که نه به کرمانشاه اصابت کند با چند موشک شهاب و سجیل می توانیم خسارت آن را جبران کنیم؟ اصلا این بمب را به کجابزنیم؟ امریکا در تمام کشورهای اطراف ما پایگاه دارد، ما حتی نمی توانیم از پایگاه خودمان در عراق حمایت کنیم و هربار که موشکی از سوی اسرائیل و حتی امریکا به آن اصابت میکند و هزینه جانی و مالی به نیروهایمان وارد می شود مجبوریم فقط سکوت کنیم. این چه قدرت بازدارندگی ای است؟
حتی در تنها مورد پاسخگویی، که به خاطر قتل فجیع سردار سلیمانی توسط امریکا و دستور مستقیم ترامپ و با نقض حاکمیت کشور عراق صورت گرفت، 147 ایرانی کشته شد بدون اینکه خون از دماغ یک امریکایی بیاید.
پس امنیت اصلا ربطی به انرژی هسته ای، داشتن سلاح و موشک، و حتی داشتن بمب هسته ای ندارد. امنیت از چیزی می آید که در طول چهل سال آن را نابود کردیم و تیر آخر را هم در سال 98 و 1400 شورای نگهبان زد و جمهوریت را هم به طور کامل از بین برد. و الان امنیت از جیب مردم تامین میشود.
مشکل لعنتی پس کجاست؟
بگذارید داستانی تعریف کنم. ساندرا پیچای مدیرعامل گوگل میگوید در رستورانی، یک "سوسک" ناگهان از جایی پر میزند و بر روی یک خانم می نشیند. آن خانم از روی ترس شروع به فریاد میکند. وحشت زده بلند میشود و سعی میکند با پریدن و تکان دادن دست هایش، "سوسک" را از خود دور کند. واکنش او مُسری بوده و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت زده میشوند. بالاخره آن خانم موفق می شود، سوسک را از خود دور کند. "سوسک" پر میزند و روی خانم دیگری در نزدیکی او می نشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همان حرکت ها را تکرار کنند!
"پیشخدمت" به سمت آنها میدود تا کمک کند. در اثر واکنش های خانم دوم، این بار "سوسک" پر میزند و روی"پیشخدمت" می نشیند. پیشخدمت محکم می ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه میکند. در زمانی مطمئن "سوسک"را با انگشتانش میگیرد و به خارج رستوران پرت میکند …
ساندرا میگوید در حالیکه قهوهام را مزه مزه میکردم، شاهد این جریانات بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا "سوسک" باعث این رفتارِ "هیستریک" شده بود؟ اگر اینطور بود، چرا "پیشخدمت" دچاراین رفتار نشد؟ چرا او تقریباً به شکل ایده آلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟ این "سوسک" نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانم ها شده بود، بلکه عدم توانایی افراد در برخورد با "سوسک" موجب ناراحتیشان شده بود.
و در آخر تیجه گرفت در مواجهه با مشکلات نباید " واکنش" نشان داد، بلکه باید "پاسخ" داد!
آن خانمها به اتفاق رخ داده "واکنش نشان دادند، در حالیکه "پیشخدمت"، "پاسخ" داد. ”واکنش" ها همیشه غریزی هستند در حالیکه "پاسخ" ها همراه با تفکرند!
این همان مشکل مسئولین ماست. میخواهند نیروگاه هسته ای راه بیندازند، جامعه جهانی می گوید نه، و واکنش ها شروع می شود. واکنش غریزی به اینکه اگر چیزی مال توست پس کسی حق ندارد آن را بگیرد. یک سوال. ما انرژی هسته ای را ندادیم ولی با نابود کردن امنیت اقتصادی باعث فرار سرمایه گذاران شدیم. با پذیرش تحریم ها باعث ترک برندهایی شدیم که حاضر بودند ریسک های ایران را بپذیرند. با دشمنی با امریکا همه را برسر دوراهی ایران یا امریکا قرار دادیم. با سوء مدیریت و کج فهمی و اعمال قوانین سلیقهای صنعت توریسم را نابود کردیم. و در آخر با برجام انرژی هسته ای را هم تعطیل کردیم و سه سال است که نه انرژی هسته ای داریم نه هیچکدام از موارد دیگر!
مشکل اصلی در این است که مسئولین ما در طول همه این سال ها فقط واکنش نشان دادهاند و هیچ عقلانیتی برای رفع مشکلات اصلی نداشتند.
هرجایی که به دلیل ضعف، فساد، دزدی، سوء مدیریت، بی سوادی، رشوه و… مشکلی پیش آمد آن را به گردن عامل دیگری انداختند و نتیجه آن، این شد:
برق نداریم
آب نداریم
سرمایه های کهن ما، طبیعت ما، جنگل های ما، تخت جمشید ما، همه در حال نابودی است
دانشمندان ما درحال فرارند
سرمایه گذاران ما در حال فرارند
کارآفرینان ما در حال فرارند
ارزش پول ملی ما نابود شده و در آینده نزدیک بیشتر و بیشتر نابود خواهدشد
عزتی در هیچ کجای دنیا نداریم
تمام مردم ناراضی اند
حتی حزبی هم دیگر نداریم و همه کشور یکدست شد درست مثل رستاخیز
ولی
ما جزء معدود کشورهایی هستیم که تولید واکسن داریم، آری چند نوع واکسن تولید میکنیم ولی کمتر از 2درصد کشور را واکسن زده ایم و هنوز خبری از واکسن داخلی نیست درحالی که موج پنجم کرونا را تجربه می کنیم. حتی مسئولین نمی توانند با مردم در این زمینه صادق باشند. یک روز می گویند از خرداد واکسیناسیون با برکت شروع می شود، روز دیگر تیرد، مرداد و حالا شهریور. و این جان ماست که میرود، یعنی تنها چیزی که برایمان مانده.