من نمیدونم شغل شما چیه و چقدر حقوق میگیرید یا اصلا این حقوق براتون کافیه یا نه! فقط میدونم که ۲۰ میلیون دلار پرداختی بزرگی واسه یه نظافتچی هست! منم مثل شما سوالم این بود که خب مگه این نظافتچی چه کار بخصوصی انجام داده یا چه آتویی داشته؟ و جوابم این بود که هیچی، فقط کاملا شرافتمندانه مغزش رو به کار انداخته!
داستان از جایی شروع میشه که ریچارد مونتنز، فرزند چهاردهم یک خانواده مهاجر مکزیکی به مدرسه میره. یه روز با سگرمههای درهم برمیگرده و به مادرش میگه دیگه واسه نهار من ساندویچ بوریتو درست نکن! با اون وضعیت زبانم که نتونستم دوست درست حسابی پیدا کنم، حالا این غذاهای مکزیکی داره منو عجیب غریب تر نشون میده و بچهها رو ازم دورتر میکنه. من جای مامانش بودم میگفتم همینه که هست یا در بهترین حالت غذای امریکایی میپختم براش، ولی مادر ریچارد از فردا دوتا بوریتو توی کیفش می گذاشت تا بتونه روزی به یک نفر دیگه هم غذای مکزیکی بده و دیگه عجیب غریب نباشه! این رفتار درس بزرگی به ریچارد داد: «به رسمیت شناختن تفاوتها، به جای حذف اونها». ناگفته نماند که قبلا درس بزرگتری به نام ارزش پول رو یادگرفته بود و بعد از این که بوریتوهای مادرش طرفدار پیدا کردن، یواشکی هرکدوم رو ۲۵ سنت میفروخت!
در نوجوانی ریچارد مدرسه رو رها کرد و به عنوان نظافتچی کارخونه Frito_Lay استخدام شد. روز اول کاریش پدرش باهاش صحبتی کرد که تاثیر عمیقی روی طرز کارش گذاشت. بازم اگه من بودم میگفتم اگه درست رو خونده بودی کارت به اینجا نمیرسید اما آقای مونتانز گفت :« زمین رو طوری برق بنداز که همه بفهمن یک نفر از خانواده مونتانز اینجا کارکرده! » این جمله براش مفهومی رو ساخت که خودش رو مسئول بدونه و در شان خودش جدی کار کنه. واسه همین هرروز بعد از اینکه کار خودش رو به خوبی انجام میداد به جاهای مختلف شعبه فروشگاه سرمیزد، وردست کارکنان میایستاد و دربارهی بازاریابی و... مطالعه میکرد.
مدتی بعد کارخونه با بحران فروش مواجه شد و از کارکنان درخواست کمک فکری کرد. یکی از همون روزها، یکی از ماشینهای حمل خراب شد و مقدار زیادی ذرت رو پخش و پلا کرد که ریچارد مقداری از اون رو به خونه برد. و سعی کرد طعم نوستالژیک ذرت مکزیکی (البته نه این ذرت پر پنیری که ما دم سینما میخریم. یه بلال کامل تند و پر از ادویه) رو برای خانوادهش بازسازی کنه و این مکزیکی های مهاجر عاشق خوراکی جدید شدند. مونتانز بیدرنگ تلفن رو برداشت، با مدیردرخواست جلسه کرد و گفت :«من یه ایده دارم که ارزش شنیدن داره!» و وقتی اپراتور ازش سمت شغلیش رو خواست با افتخار اعلام کرد: «نظافتچی!»
در جلسه با مدیر شرکت دربارهی دانستههاش صحبت کرد و گفت: «وقتی به قفسههای اسنک سرکشی میکردم متوجه شدم جای یه محصول لاتین پسند خالیه!» و توضیح داد که متوجه شده که مشتریهای لاتین محصولات فریتولی رو همراه ادویههای تند مکزیکی میخرن و اگه این دوتا باهم ترکیب بشن و یه محصول جدید ارائه بشه، بازار رو خواهد ترکوند! که البته همینطورم شد!
بعد از این جلسه دو هفته به ریچارد فرصت دادن که روی ایدهش کار کنه. این بار ریچارد به معنای واقعی با دست پر به جلسه اومد و ۱۰۰ تا بستهی پلاستیکی اسنک تند که تولید کرده بود همراه آورد و از چیتوز تند ( یه چیزی شبیه کرانچی فلفلی) پرده برداری کرد. تمام افراد جلسه برای مدتی ساکت شدن و چند لحظه بعد مدیرعامل گفت: «هی ریچ...جارو رو بزار زمین، تو باید همینجا با ما کارکنی!»
ایدهی خلاقانه و مشتری محور یک نظافتچی مکزیکی موفقترین و پرطرفدارترین محصول Frito-Lay یعنی چیتوز رو به مردمی معرفی کرد که حالا حالا ها جایگزینی برای چیتوز نخواهند داشت. و همینطور ۲۰ میلیون دلار در همون ابتدا نصیب ریچارد مونتنز، نظافتچی سابق و معاون رئیس جدید Frito-Lay کرد!
پیشنهاد می کنیم بجای عضو شدن در کانالهای تلگرامی، تحلیلگران منتخب را در بخش پیامهای اپلیکیشن نمادبان دنبال کنید تا فقط تحلیلهای مربوط به نمادهای بورسی خودتان را ببینید. همچنین اگر سبدگردان هستید و یا نیاز دارید سبدهای مختلف تشکیل دهید نیز می توانید اپلیکیشن نمادبان را نصب نمایید. شما میتوانید برای یافتن پاسخ سواالات بورسی خود، سایر مقالات نمادبان را بخوانید.