نمی دانم تا به حال چندبار آرزو کردهاید و چندبار مثل کودکی که دنبال بادبادکش میدود دنبال آن آرزو دویدهاید. این شغل جوانی من بود. روزهایی که دل خوشتر و امید بیشتری از جهان داشتم برای آرزو کردن. حالا که سال عوض شده و به دستاورد سال قبل فکر میکنم، بزرگترین دستاوردم تیک زدن چند آرزوی محال بوده که به جهت دست نیافتنی بودن آن محال نامیده میشدند، اما دری به تختهای خورده و در سال گذشته به حقیقت پیوستند.
یکی از این آرزوها سفر به قطب شمال برای دیدن شفق قطبی بود. راستش در این چندماه خیلی با خودم کلنجار رفتم که درباره این سفر چیزی باید بنویسم یا نه. نه وضعیت اقتصادی و قیمت دلار و نه شرایط مردم طوری است که بشود از این سفر حرف زد. اما واقعیت این است که ما، مردم عادی و معترضی که در ایران زندگی میکنیم، هنوز زندهایم و برای زنده بودن باید رویاهایمان را زنده نگهداریم. زندگی بزرگترین دهن کجی ما به کسانی است که جز مرگ و خفگی و شکنجه چیزی برای ما نمیخواهند. برای همین بعد از چند ماه تصمیم گرفتم درباره این سفر که رویای نوجوانیام بود بنویسم. اما میخواهم اولین جستار این نوشتن را به اولین سوالی که در ذهن آدمها ایجاد میشود جواب بدهم: آیا ما پولداریم؟ خیر. من و همسرم هر دو کارمندیم. رمز موفقیت ما در سفرهای متعدد انجام چند چیز است که در سفر به قطب هم آنها را بعضا بیشتر رعایت کردیم. این چند نکته را قبل از شروع نوشتن درباره خود سفر اینجا مینویسم، شاید به همه کارمندانی که در رویاهایشان شهرهای زیادی از دنیا را کشف میکنند کمک کند.
یادم نمیآید قبل از هواپیماهای ATR که در دولت قبلی و زمان ریاست آقای پرورش بر هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (هما) بعد از برجام خریداری شد کی ایران هواپیمای نو و ایمن خریده بود. به همین دلیل بهترین هواپیمایی که در خطوط پروازی ایران استفاده میشود حداقل ۳۰ سالی (حالا حدودا و با اغماض) قدمت دارد و میتوان به عنوان آثار باستانی در موزههای هوافضای دنیا در معرض عموم قرار داد. از کیفیت پرواز و راحتی صندلیها و پذیرایی هم بهتر است صحبت نکنیم. بعلاوه محدودیت در زمان پروازها که عموما هفتهای یکبار یا نهایتا دوبار هستند. اما خب یک مزیت در این پروازها وجود دارد: ارزانی!
درباره پرواز میتوانم به یک نکته مهم دیگر هم اشاره کنم: اگر میتوانید وقتی بروید که بقیه برمیگردند یا وقتی برگردید که بقیه میروند! اینطوری یک طرف پرواز برایتان با تقریب خوبی ارزان تمام میشود.
مهمترین ویژگی ارزان شدن سفر شما این است که بتوانید به راحتی از وسایل حمل و نقل عمومی بهجای تاکسیهای درون و برون شهری استفاده کنید. اگر با وسایل کم سفر کنید، در بیشتر شهرها میتوانید مسیر فرودگاه تا محل اقامتتان را با مترو و اتوبوس بروید. بعلاوه که برای گشت و گذار در شهر هم اگر همین الگو را پیاده کنید بخش مهمی از پولتان را میتوانید اصطلاحا سیو کنید و برای تجربههای بیشتر از شهری که در شرف کشفش هستید هزینه کنید. برای این کار تنها لازم است هوشمند و هوشیار سفر کنید. نصب اپلیکیشنهایی که میتوانند به شما حتی زمان تقریبی رسیدن اتوبوس را هم اطلاع بدهند از اوجب واجبات است.
بخش دیگر هوشمند سفر کردن انتخاب تجربههای غذایی در سفر است. قبل از سفر بدانید چه وعدههایی در کدام رستورانها غذا میخورید. غیر از مقصدهایی مانند ترکیه یا افغانستان که غذا نسبتا ارزان است، باقی کشورها عموما غذا خوردن به پول ما گران تمام میشود. بنابراین بهتر است اگر قصد اقامت طولانی مدت دارید با خودتان غذا همراه داشته باشید یا از سیستم صبحانه دیروقت- شام زود استفاده کنید. مشخصا به عنوان یک انسان شکمو این را در کشورهایی که غذاهای خوشمزه دارند و از دست دادن وعده غذایی در آنها گناه نابخشودنی است توصیه نمیکنم.
اگر کشوری که میروید چند شهر مهم دارد، سعی کنید سفرتان را کمی طولانیتر کنید و همه آنها را ببینید. بخواهم تقلب برسانم هم کشف شهر و گپ زدن با آدمها، به اندازه گم شدن در موزهها و آثار باستانی جذاب است.
من هیچوقت آدم رفتن به خانه دیگری در سفر نبودم، اما آدمی که برای خدماتی که نیاز ندارد پول ندهد چرا. بگذارید خیالتان را راحت کنم:هاستلها در کشورهای پیشرفته عموما به اندازه هتلهای ۵ ستاره ایران امکانات دارند. به همین دلیل اگر از امکاناتی مانند استخر و اینها استفاده نمیکنید، هاستل یا Rooms (چیزی شبیه هتل آپارتمانهای ایران) برای شما کاملا مناسب خواهد بود. با این تفاوت که بعضا تا یک پنجم از پدیدهای به نام هتل ارزانتر هستند.
البته این را نمیتوانم قاطع بگویم. ما در سفر چیزی به نام خرید نمیرویم اما تجربههای عجیب و غریب (مانند تماشای یک اجرای باله در تیاتر مارینسکی!) میکنیم. برای همین خیلی نمیتوانم مقایسه کنم که اگر خرید میرفتم هم آیا این خرجها را میکردم یا خیر. اما واضح و مبرهن است که به لطف قوای حاکمه عاقله! بر کشور عزیزمان، قدرت پول ما برای خرید در خارج از ایران خیلی کم است و اگر مساله خرید در سفر خارجی برای شما جدی باشد، سفر شما سفر بسیار گرانی خواهد بود!
اینها نکاتی است که باعث شد ما بتوانیم با رعایتشان یک از آرزوهای مهم هر دویمان را از نزدیک لمس کنیم. آرزویی که هر کدام در زمانی کردیم که آن یکی نبوده، اما وقتی به هم رسیدیم دلمان میخواست به حقیقت برسد و خب، رسید.
حالا ما بودیم و قطب شمال، و یک روسیه در حال جنگ، و سگ سرما!