ویرگول
ورودثبت نام
نرگس نقشی
نرگس نقشی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

سلام آقای گاگارین!

مسکو عموما با ساختمان‌ها و شهرسازی بی‌نظیرش شناخته می‌شود. بعد تاریخ از میان قصه میان کوچه‌ها و ساختمان‌ها سر بیرون می‌آورد و خودش را نشان میدهد. اما در یک محله در حاشیه مسکو، یک ساختمان هست با یک عالمه قصه متفاوت. قصه‌هایی نه از سرزمین‌های دور، قصه‎‌هایی دور از زمین!

برای دیدن این ساختمان باید می‌رفتیم آن سر شهر، محل ودنخا. پارک ودنخا نبش یک اتوبان است که از رویش مونوریل رد می‌شود. مثل همه جای روسیه پارک با مجسمه‌ها شروع می‌شود. اما اینبار مجسمه‌هایی که ترسیم یک اسطوره یا قهرمان نیست، این مجسمه‌ها، مجسمه‌های منظومه شمسی هستند. با ورود به پارک، به ترتیب سن نیز مجسمه یادبود دانشمندان علوم فضایی و فیزیک ساخته شده. کم کم سازه‌ای شبیه به موشک فضایی از دور پیدا می‌شود. این ساختمان موزه هوافضای روسیه است. حالا من روبروی سردر ساختمانی هستم که برایم شبیه یک دنیای اسرار آمیز است: آنطرف آسمان‌ها. این نزدیکترین تجربه آدم‌های کره من به فضاست. آدم‌هایی که از زمین‌مان خارج شده‌اند و از سیاهی بیرون جو زمین خبر آورده‌اند.

موزه با تاریخ شروع می‌شود. قدیمی‌ترین و اولین فضا پیماهایی که از روسیه به ماموریت رفته‌اند. لاشه فضاپیماهایی که پا روی سطح سیاره‌های دیگر گذاشته‌اند و برای ما عکس فرستاده‌اند. حتی آن‌هایی که با چتر فرود آمدند. اما کسی که وسط‌دار سالن اصلی است، آقای گاگارین است. آقای گاگارین با همه دارایی‌اش وسط است: لباسی که روی ماه با آن راه رفته، والکمنی که شرکت سونی برایش ساخته و فقط ظرفیت ۴ آهنگ برای گوش کردن در مسیر سفر به ماه داشته و یک سگ، یاور همیشه مومن آقای گاگارین. این سگ تنها سگی است که پاسخ سوال "آخه سگ میره ماه؟" را مثبت می‌کند. درست است تاکسی درمی شده آن وسط است و دهانش هم هنوز باز مانده، اما به عنوان اسطوری سگان خوشبخت این لیاقت را دارد که وسط باشد.

سالن اصلی یک خروجی دارد که در ابتدای خروجی یک دوربین عکاسی قدیمی از فضاست. دوربین اندازه یک ربات بزرگ است که به دیوار چسبانده شده. این سالن ابتدا به سالن نگهداری وسایل شخصی دانشمندان و بعد به سالن ماکت‌ها و فضاپیماهای قدیمی می‌رسد. سالن دو طبقه‌است که پر است از هیجان. فضاپیماهای کوچک دونفره که مثل یه توب به تلمبه ایستگاه‌های فضایی وصل می‌شوند، ماکت ایستگاه فضایی بین‌المللی میر که می‌شود درش راه رفت و انگار از سقف آویزان است، و حتی وسایل تمرین قبل از سفر فضایی فضانوردان.

ماکت ایستگاه فضایی بین‌المللی میر
ماکت ایستگاه فضایی بین‌المللی میر

این دنیای عجیب مرا در خودش غرق کرده. فضانورد بودن باید چیز عجیبی باشد. جدا از اینکه تمام زنده بودن آدم حبس است در یک سلول که آدم را با خودش حمل می‌کند، دیدن زمینی که انقدر همه چیز درش برای مردمش جدیست از بالا باید خیلی عجیب باشد. وقتی داخل ایستگاه فضایی میر می‌شوم، خیال می‌کنم که یک فضانوردی‌ام که اینجا زندگی می‌کند. به قول سلطان نولان در میان ستارگان. در میان شهاب‌ها و آذرگوی‌ها. فکر کنم 7-8 سال پیش بود که برای اولین بار در زندگیم یک آذرگوی دیدم، و آذرگوی زیباترین چیزی بود که می‌شد دید.

از ساختمان که بیرون آمدم انگار ماموریت تمام شده بود و رسیده بودیم زمین. سوز سرمای زمین خورد توی صورتم و رویم را کردم به علیرضا و گفتم: ای بابا این زمین هم که هنوز سرده!

این دایره‌ها از زمین بلند می‌شوند و به ایستگاه فضایی وصل می‌شوند
این دایره‌ها از زمین بلند می‌شوند و به ایستگاه فضایی وصل می‌شوند



نرگس نقشیموزه هوافضاسفرنامهروسیهوبلاگ نویسی
در همه روزهایی که ماده و قانون می‌خواندم، پایم روی زمین بود و کله‌ام توی هوا. اینجا هم جستارهای کوتاه می‌نویسم از زندگی‌ام.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید