sогеиа
sогеиа
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

فلسفه سورنا

راستش را بخواهید من اوج کتاب خواندن و رمان خواندنم از ششم ابتدایی وقتی که در عروسی کسی که نمیشناختمش بودم، شروع شد.
جشنش خیلی کسل کننده بود، چه بسا که در خانه مادرِ عروس هم برگزار می شد! من هم از فرط بی حوصلگی از دوستم، نرگس، خواستم که آن اپلیکیشن رمان الکترونیکی هایش را برایم ارسال کند. تا قبل از آن وقتی که میدیدم دارد در تبلتش رمان میخواند خیلی دلم میخواست که من هم بخوانم. البته هرچند که زیاد هم نمیخواند و فقط نصبش کرده بود برای دُکُری! اما برای منی که از بچگی عاشق کتاب خواندن بودم؛ خیلی شور انگیز بود و دلم میخواست که حتما آن را داشته باشم و بخوانم و بدانم که چیست؟ ولی مادرم اجازه نمیداد. چه میدانم از آن دلیل های بنی اسرائیلی می آورد که(( مثلا تو درس داری و یا اینکه اینا به سنت نمیخوره و دختر چه معنی میده رمان بخونه)) و خلاصه از این چیز ها! اما خب مخفیانه آن را نصب کردم وهرطور که بود ، سعی کردم برنامه اش را از نگاه تیز مادرم حفظ کنم.
از همان بچگی هم که عاشق خواندن کتاب شدم، دلیلش مادر و پدر، یا خانواده فرهنگی نبود! زنِ دایی احمدم، که داییِ وسطی ام است، همیشه در عید های نوروز بجای اینکه عیدی به ما بچه های فامیل پول بدهد، کتاب متناسب با سنّمان بهمان هدیه میداد! فقط هم این نبود، وقتی که میرفتم خانه ی شان یا وقتی که جایی مثل خانه مادربزرگم پیش هم بودیم او شروع میکرد به خواندن کتاب برایم و این ها شد دلیل ریشه کردن عشق شیرین کتاب در دلم. علاوه بر کتاب خواندن، کار هایی دیگری مثل جدول سودوکو های سخت حل کردن، لومپوس بازی کردن، جدول پر کردن، گِل بازی و خاک بازی و خلاصه کلی سرگرمی های خفنی که بهترین ها بودند، برای پر کردن اوقات فراغت را من با زندایی ام انجام میدادم.
شاید این ها هم دلیلی باشد برای حس کنجکاوی بیش از حد من برای آن برنامه رمان های عاشقانه! اسمش همین بود! تا که به آن سن رسیدم هیچ کتاب غیر داستانی و چند صحفه ایِ کوتاه نخوانده بودم و اشتیاق فراوانی داشتم که تجربه اش کنم.
که چه تجربه ای هم بود!
از 12 سالگی به بعد شروع شد؛ خواندن و خواندن و خواندن!
اکنون، که دارم دوران 18 سالگی از عمرم را پر میکنم و بیشتر اوقاتم با دغدغه و فکر به کنکور پر شده؛فکر میکنم دراین بازه زمانی6ساله، نزدیک بر 800 عدد رمان الکترونیکی خوانده باشم! البته شاید هم خیلی خیلی بیشتر! چون چند روز پیش که خواهر کوچکترم دفتری که در آن رمان هایی که خوانده بودم و یا میخواستم بخوانم، لیست شده بود را نگاه کرد، با اینکه تقریبا فقط در 3 ماه آن لیست را پرکرده بودم، جلوی 57 رمان تیکِ <خوانده شده> ، زده شده بود. و من خیلی از آنچه را که خوانده بودم را ننوشتم که چه بود و حتی از نام و عنوانش هم خاطره ای ندارم! مثلا شاید بعد از اینکه یه رمانی را دانلود کردم و شروع کردم خواندن و به صحفه های 10_15 که رسیدم فهمیدم تکراری است و ان را کنار گذاشته ام. رمان مورد علاقه ام هم <اشرافی شیطون بلا> بود. آنقدر رمان خنده دار و جالبی بود که 8 بار خواندمش. یک رمان دیگر هم هست که خیلی دوسش دارم <تا تباهی> این را هم 3 باز خواندم.

و اما <سورنا> از کجا آمد؟
یکی از رمان های که خواندم_عنوانش یادم نیست_درباره دختر پسری بود که هردو در دو خانوده 6 نفره بودند. دخترک داستان 3 برادر داشت و پسرک هم 3 خواهر. طبق شرایطی که در آن زندگی کرده بودند، اخلاقیات آنها تغییر کرده بود. یعنی پسرک بیشتر دنبال رژ و ماتیک های دخترانه بود و حتی رنگ مورد علاقه اش هم صورتی بود. دخترک هم علاقه ی وافری به فوتبال و رنگ آبی و کارهای پسرانه داشت. حالا بگزریم ازینکه این دو نفر چگونه عاشق یکدیگر شدند و نویسنده چگونه رمانش را پایان داده بود؛ اصل مطلبی که من میخواهم بگویم این است که دختر و پسر تصمیم گرفتند نام دختر شیرین و دلربایشان را که ثمره ی عشقشان بود، <سورنا> بگزارند. سورنا در معنی، نام یکی از سرداران پارتی در دوران اشکانیان است و نایی است که در سور و جشن عروسی نوازند. و خب افتخار من است، دخترکی که شاید در آینده داشته باشم و بتوانم مادری باشم که به او رسم زندگی می آموزد، را <سورنا> بنامم.
راستش چیز عجیبی ست که کسی نام دختری را سورنا بگزارد ولی بنظر من هیچ فرقی بین دختر و پسر وجود ندارند. مگر نه که همه بنده خدایند؟!
حالا شاید عده ای در این جمع دوستانه، پیروی مذهب <مرد سالاری> باشند و پسر را برتر بدانند و عده ای هم اهل<فمینیسم زنان> باشند و دختر را برتر! ولی در حقیقت هر دو جنس باهم برابرند و عیب و نقص یکدیگر را باهم میپوشانند و هم را کامل میکنند.


بیاییم که رنگ ها را جنسیتی نکنیم! بازی ها را مخصوص به جنسیت انسان ها ندانیم! نام ها را به شخص خاصی نسبت ندهیم! این و آن را از دیگری برتر ندانیم و همه باهم بکوشیم تا که شاید بهتر زندگی کنیم!

.

.

.

دوستدار شما سورنا?❤

حقوق برابرنویسندگی خلاقسورناکتابخوانیزنان
سورنا یه دختره... .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید