ویرگول
ورودثبت نام
زیبایِ نَخُفتِه
زیبایِ نَخُفتِه
خواندن ۶ دقیقه·۲ ماه پیش

دکتر رمانتیک: "تصمیم گرفتم جراح باشم و روده‌ی مردم رو بخیه بزنم"

امروز صبح، سریال دکتر رمانتیک فصل اول را تمام کردم و بنظرم رسید قبل از شروع فصل دوم، درمورد فصل اول کمی بنویسم:


توضیحات تکمیلی را اینجا بخوانید.


من سریال‌هایی با موضوع عشق در محل کار را دوست دارم. بنظرم طراحی فضای شغلی‌ای که بتواند پتانسیل عاشق شدن را بدهد، کار نویسنده‌ی قوی و با استعدادی است. دکتر رمانتیک، یکی از بهترین مثال‌های این سبک از سریال بود. سریال اصولا در چند لوکیشن ضبط شده: اتاق عمل، سالن اورژانس بیمارستان، دفتر استاد کیم، خوابگاه پرسنل بیمارستان، رستوران دکتر نام و اتاق هیبریدی.

دکتر رمانتیک یک نکته‌ی مهم دارد: استاد کیم. مهم‌ترین کاراکتر سریال. یادم است اوایل سریال، شاید وقتی قسمت 4 یا 5 را تمام کردم، به کسی که قبلا سریال را دیده بود گفتم:"استاد کیم چقدر نچسب و بداخلاقه!" و او با خنده گفت چند قسمت دیگر ببینم و بعد قضاوت کنم. حالا، بعد از تمام کردن سریال، فکر میکنم استاد کیم دوست‌داشتنی‌ترین کاراکتر نه تنها در این سریال، بلکه بین تمام سریال‌هایی‌ست که دیدم.

او یک ویژگی مهم دارد: بلد است تربیت کند. چه جراح، چه آدم. ناز آدم‌ها را نمی‌کشد و به آن‌ها سختی واگذار میکند. اگر باید، آن‌ها را تحقیر می‌کند و به زمان لزوم، دلداری‌شان می‌دهد. استاد کیم به کسی تبدیل شده که تمام پزشکان بیمارستان حرف او را بدون سوال کردن گوش می‌کنند. دونگ‌جو حاضر است شب‌ها بیدار بماند تا بتواند به سرعت او بخیه بزند و سوجونگ تمام آرزویش این است که با استاد کیم یک جراحی مشترک داشته باشد. استاد کیم یک مربی است، بیشتر از اینکه یک جراح باشد. او بلد است افراد آسیب‌دیده و ناامید را استخدام کند و به کسانی تبدیلشان کند که از سراسر دنیا خواستارشان باشند. او بلد است به کسی اعتماد به نفس انجام یک جراحی به ظاهر غیر ممکن را بدهد. او امید را در تاریک‌ترین سکانس‌های سریال پیدا می‌کند. وقتی سوجونگ در جراحی قلب مصنوعی رییس شین آئورت را به اشتباه پاره می‌کند، استاد کیم می‌گوید:" دکتر یون، آروم باش. تمرکز کن." وقتی دونگ‌جو قبل از عمل جراحی رییس شین فرد دیگری را در یک ساعت جراحی می‌کند به او می‌گوید:"کارت عالی بود." وقتی سوجونگ نگران آسیب دستش است، به او می‌گوید:" وقتی میگم خوبم، خوبم دیگه!"

استاد کیم مظهر یک مربی است. یک مربی شاگردهایش را دعوا می‌کند، تنبیه میکند، مقامشان را عزل میکند و تشویق میکند. به هر حال، دفتر استاد کیم جایی بود که هرکسی میتوانست هرموقع برود و مشکلش را در میان بگذارد. ما همه، در زندگی‌مان به یک استاد کیم نیاز داریم. یا شاید نیاز داریم یک استاد کیم باشیم برای بقیه.

استاد کیم، دکتر بو یونگ جو
استاد کیم، دکتر بو یونگ جو


کانگ دونگ‌جو، کاراکتر اصلی سریال هم یکی از آن کاراکترهایی است که می‌شود درمورد شخصیتش خیلی فکر کرد. یک پسر آسیب‌دیده که پدرش را بخاطر دکتر "بو یونگ جو" از دست داده. او به خودش قول داده دکتری بشود که مردم را نجات بدهد تا کسی مثل خودش اورژانس را به آشوب نکشد. دونگ‌جو، برای من پرتلاش‌ترین کاراکتر سریال بود. وقتی در زمان بحران ویروس مرس، اتاق هیبریدی و بخش اورژانس قرنطینه شد، دونگ‌جو از شدت خستگی از حال رفت. برای من دونگ‌جو فردی بود که هدفش را مشخص کرده بود. سالها پیش. او میخواست مردم را نجات بدهد. برای اینکار باید آنقدر بخیه زدن را تمرین میکرد تا بتواند در 40 ثانیه بخیه‌ی کسی را تمام کند. او در مسیر جراحی کردن‌هایش عاشق زنی به اسم یون‌سوجونگ شد، ولی جلوی کارش را نگرفت. من کانگ‌دونگ‌جو را کسی میبینم که همواره برای هدفش می‌جنگید، یاد گرفته بود با زخم‌های قدیمی‌اش کنار بیاید و زندگی کند و عاشقی را هم بالاخره یاد گرفته بود.

کانگ دونگ جو
کانگ دونگ جو


دو این بوم، پسر رییس دو، کسی که به ناچار به بیمارستان دولدام منتقل شده بود تا جاسوسی کند، برای من یکی از اثرگذارترین کاراکترها بود. اگر به او دقت کنیم، او هیچ سکانسی با لبخند ندارد. او در هیچ‌جای سریال نخندید. اوایل به پدرش التماس میکرد اجازه بدهد از بیمارستان دولدام فرار کند، اما در انتهای سریال، ما دواین‌بومی را می‌بینیم که تصمیم می‌گیرد در آن بیمارستان کوچک بماند تا شاید کمکی کرده باشد. او مسیرش را از پدرش جدا میکند و کنار تیم پزشکی بیمارستان دولدام و در مسیر استاد کیم می‌ایستد. برای من این تغییر دواین‌بوم، یکی از تاثیرگذارترین بخش‌های سریال بود. دو این بوم تصمیم گرفت آدم خوبی باشد. تصمیم گرفت کانگ‌دونگ‌جو را در جراحی سخت قبل از جراحی رییس شین همراهی کند. تصمیم گرفت به مردمی کمک کند که نمی‌توانستند به بیمارستان شیک پدرش مراجعه کنند. دو این بوم را من کسی میبینم که یاد گرفت صرف نظر از نظر پدر و خانواده‌اش، راه درست را انتخاب کند.

تیم پزشکی بیمارستان دولدام، یعنی دکتر نام (متخصص بیهوشی)، خانم اوه (سرپرستار)، دکتر یون (دستیار اول جراحی)، دکتر کانگ (جراح عمومی)، دکتر دو (جراح عمومی)، آقای پارک (پرستار)، خانم وو (رزیدنت اورژانس)، آقای جانگ (مدیر بیمارستان دولدام) و در آخر استاد کیم، رییس بخش جراحی بیمارستان، نماد گروهی بودند پر از اعتماد به همدیگر، وفاداری، احساسات پیچیده و حمایتگری.

اما فصل دوم و سوم:

این دو فصل بار احساسی به مراتب بیشتری نسبت به فصل اول به همراه داشتند. سکانس‌های بسیاری گریه‌ی من را درآورد و بلند بلند خندیدن موقع مسخره‌بازی‌های استاد کیم یا رییس جانگ اصلا برایم تازگی نداشت.

آن هیو سوپ، همانطور که سو ووجین ستاره‌ی دولدام است، ستاره‌ی این دو فصل است. بی‌شک، استعداد بینظیر بازیگری او نقش زیادی در خارق‌العاده بودن این دو فصل ایفا میکند.

ما در این دو فصل، روابط عاشقانه، دوستانه و تنفر بیشتری را میبینیم. گروهی که تشکیل شده، نه فقط گروهی متشکل از جراح‌ها، پرستارها و متخصصان بیهوشی بلکه جمعی از عاشق و معشوق‌ها، دوستانی که از هم جدا نخواهند شد و حمایتگرانی حقیقی هستند. این گروه دیگر یک تیم پزشکی نیست، یک تیم همه‌کاره‌ست.

از طرف دیگر، گذشته‌ و خانواده‌ی کاراکترها در این دو فصل نقش پررنگ‌تری پیدا کرده است. ما با کسانی مثل: نامزد قبلی بو یونگ جو، همسر و دختر دکتر جونگ اینسو، پدر و مادر چا اونجه، پدر دکتر به، دوستان قدیمی پارک اونتاک و... آشنا میشویم که چالش‌های احساسی کاراکترها را برای ما جذابتر میکنند.

سو ووجین، در فصل دوم یک کاراکتر سرد، خشن، آسیب‌دیده و تروماتایزد است که برای برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارد و خاطرات تلخ گذشته‌اش دست از سرش برنمیدارند. اما معجزه‌ی بیمارستان دولدام و استاد کیم روی او هم اثر میکند، همانطور که روی چا اونجه، همانطور که روی بقیه. او در فصل سوم عاشق شده، دوست پیدا کرده، شادی را از اعماق وجودش حس میکند و آنقدر ایثارگری را یاد گرفته که (اسپویل) حاضر است برای محافظت از بیمارش خودش را زیر میلگردها و ساختمان ویران شده بیندازد.

یون آروم، یکی دیگر از کاراکترهایی‌ست که میخواهم درموردش صحبت کنم.

او یک مثبت‌اندیش است. کاراکتری که لبخند از روی لبش کنار نمیرود و آبنبات دوست دارد. پارک اونتاک کاملا حق دارد عاشق او باشد. او همیشه امیدوار، خوشحال و سرزنده‌ست و انرژی تیم را تامین میکند.

اما یون آروم، بلد است عصبانی، نگران یا غمگین باشد. او وقتی تصویر پارک اونتاک را در اخبار دید، نتوانست گریه‌اش را با وجود بیمارانی که بهش نیاز داشتند نگه دارد. او نتوانست بخاطر نادیده گرفته شدنش توسط پارک اونتاک عصبانی نباشد. یون آروم، برای من خیلی خیلی درس داشت...

در آخر، سریال دکتر رمانتیک را به همه شما پیشنهاد میکنم!

من را اینجا پیدا کنید.

دکتر رمانتیککیدراماسریالزیبای نخفتهجراحی
اینجا درمورد سریال‌هایی که می‌بینم، و گاهی هم موضوعات روزمره می‌نویسم. دوست دارم سریال ببینم، قهوه و چای بخورم، آهنگ گوش کنم و خوش‌تیپ و خوشحال باشم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید