واقعیت یا تخیل؟ همه چیز در ذهن ما میگذرد، خیابانی که در آن رانندگی میکنیم، باشگاهی که در آن ورزش میکنیم، قهوه ای که مینوشیم یا غذایی که میخوریم، این ها واقعیت هایی در ذهن ما هستند، واقعیت هایی که ذهن ما آن ها را پذیرفته و با آن زندگی میکند. ما به کسی که جهان و حتی خود ما را خلق کرده خدا میگوییم، کسی که این واقعیت ها از آن نشات گرفته است، حال اگر واقعیت ها تغییر کند "خدا" کیست؟
سریال 1899 سریالی "درام، راز آلود" از نتفلیکسه که میتونه به این سوال شما جواب درست و حسابی ای بده، سریالی خوش ساخت ولی بی دقت که بی دقتیش شما رو زیاد اذیت نمیکنه، واسه اینکه داستانی تکراری رو اینقدر خوب و گیج کننده به تصویر میکشه که مجال فکر کردن به بی دقتیش رو نمیده.
سریال با روندی مطابق با انتظار ما شروع میشه، چیزی که از خالقان (زوجِ باران بو اودار و یانتیه فریزه) "دارک" انتظارش را داشتیم، سوال های پیاپی ای که در ذهنتون ایجاد میشه و مثل عطش گل زنی کریستیانو به دنبال پیدا کردن جوابی برای آن هستید، ذهن درگیر شما در این سریال به اندازه سریال "دارک" داغ نمیکنه، چون معمای حال حاضر مثل معمای "دارک" پیچیده نیست ولی، استرس ناشی از اون و هیجان پیدا کردن جواب میتونه به اندازه شاهکار خالقان جذاب باشه.
همانطور که در اول این نقد گفتم واقعیت چیزیست که خودمان فکر میکنیم در نتیجه ممکن است فکرمان اشتباه باشد و واقعیت آن چیزی نباشد که میبینیم، همین مساله باعث میشود که در سریال به هیچ کس و هیچ شخصی اعتماد نکنید چون نمیدانید اون واقعیست یا نه. سریال 1899 همانند "دارک" رمز های خودش را دارد، مثلث رمز آلود، مسیر های منتهی به جهان های متفاوت، روایتی متمرکز به هر شخصیت در هر اپیزود و .... همه ی این ها نشان دهنده دنیایی رازآلود میباشد که ما را به موضوع اصلی سریال که دلیل همه ی این هزارتوها هست میرساند. در آنجا زمان و در اینجا تکنولوژی و جهان های در هم تنیده.
تشابه زیاد این سریال به "دارک" میتونه بسته به دید بیننده هم خوب هم بد باشه، برای قهرمان شدن در لیگ قهرمانان باید شخصیت قهرمانی داشته باشید، برای تبدیل شدن به یک اثر ماندگار باید شخصیت بزرگی داشته باشید که 1899 با الگو برداری و عملا بسته بندی جدید محصول قبلی (دارک) در این کار موفق نشد. با موفقیت زیادی که زوجِ "باران بو اودار و یانتیه فریزه" در "دارک" کسب کردند تصور من سریالی عجیب و غریب تر، پیچیده تر، درگیرکننده تر و در کل ویران کننده تر نسبت به "دارک" بود ولی، آن ها ریسک خود در داستان پردازی را فدای جلوه های بصری بهتری کردند که شاید بتواند مخاطبانی را جذب کند ولی هرگز نمیتواند ماندگار باشد.
بر خلاف "دارک" که تفکر نویسنده آرام آرام به بیننده منتقل میشد در 1899 با تزریق سرنگ اطلاعات، خیلی سریع وارد بازی میشوید. استرس، هیجان، سوال و دویدن برای پیدا کردن جواب را برای پیدا کردن واقعیت اصلی در این سریال تجربه میکنید. جواب سوال های ایجاد شده در این سریال شما را به جای آسوده کردن پریشان تر میکند زیرا خود جواب نیز سوالاتی را به دنبال دارد، شما از پیدا کردن یک جواب سوالاتی در ذهن خود برای پیدا کردن چراییه آن جواب میپرسید که این حلقه میتواند شما را به طرز دیوانه واری درگیر کند.
در این سریال شما برای چیزی در آینده هیجان دارید و اتفاقات زمان حال برای شما کمرنگ تر میشوند، تحولات درونی شخصیت ها در برخورد با چیزی عجیب در این سریال فدای کنجکاو کردن بیشتر بیننده برای دیدن اتفاقات عجیب بعدی شد.
شما باید در بطن شخصیت بروید تا پیچیدگی های ذهن او را بدانید، در نتیجه دغدغه های او دغدغه های شما و تلاش او برای پیدا کردن جواب، تلاش شما باشد که این سریال در این موضوع ضعیف عمل کرد. خالقان این اثر برای هر شخصیت یک کلید ساختند و با آن کلید او را در سریال از بقیه متمایز کردند ولی، در انتهای داستان دری را توسط آن کلید برای بیشتر شناختن شخصیت ها برای ما باز نکردند، یعنی تا انتهای سریال هیچ جنبه ی دیگری از شخصیت ها به ما نشان ندادند و آن ها را مانند غذایی خام به خوردمان دادند و جالب اینجاست که هیچ تاثیری هم در پایان بندی این سریال از آن ها ندیدیم.
وقتی شخصیتی پخته نشود ارتباطاتش هم پخته نخواهد شد، یعنی ارتباطی که شخصیت های این داستان با هم داشتند به طرز وحشتناکی مسخره و غیر قابل باور بود که لینک شدن به طنابی که شخصیت ها رو به هم پیوند میده عملا غیر ممکن بود.
شخصیت های این داستان هویت فردی خود را فراموش کرده بودند، از خود اختیاری نداشتند و به هر سمتی که به آن ها گفته میشد میرفتند. کارهایی که شخصیت های داستان انجام میدهند باید برای بیننده بر اساس ارتباطی که با آن شخصیت گرفته است توجیه کننده باشد، مثل سریال "Stranger Things" که در آن آنقدر کاراکترها زیبا پردازش شده بودند که میتوانستیم ارتباط عمیقی با آن ها بگیریم ولی، در اینجا فقط یک مشت عروسک را میبینیم که شبیه انسان ها هستند.
در مجموع سریال 1899 رازهای زیادی در خود دارد، سوال های زیادی برای شما ایجاد میکند، ذهنتان را درگیر میکند و شما را همانند کاراگاهی که به دنبال قاتل است کنجکاو میکند. این سریال ضعف های بزرگی در شخصیت پردازی دارد که درگیر کردن و کنجکاو شدن ذهنتان برای حل معما و نگاه کردن این سریال به عنوان اثری سرگرم کننده و نه ماندگار، میتواند تا حدودی ضعف هایش را بپوشاند.