ناصر یزدی
ناصر یزدی
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

هر کسب‌و‌کاری یک بازی است؛ اما کدام «بازی»؟!

وقتی تیتر این مطلب را خواندید اولین معنایی که از واژه «بازی» به ذهنتان رسید چه بود؟ این معنا هر چیزی را که در ذهن شما تداعی کند، می‌شود در نسبت با آن سوالات زیر را پرسید:

  • آیا واقعا کسب‌و‌کار چیزی جز یک «بازی جدی» است؟
  • در این «بازی جدی» یک استراتژی همزمان «برنده» و «لذت‌بخش» کدام است؟

اگر فرض کنیم هر کسب‌و‌کاری یک «بازی» است شما در زمین این بازی جایگاهتان کجاست؟ برای مثال شما مثل برزیلی‌ها سمتِ بازی زیبا هستید یا مثل آلمانی‌ها سمتِ بازی نتیجه‌گرا؟! مثل ایتالیا دهه 90، گل نخوردن را به‌عنوان اصل برد می‌فهمید یا مثل آرژانتین دهۀ 80 بازی هجومی و خلاقانه را اثباتِ هویتتان می‌دانید؟! اصلا می‌خواهید روی محاسبات آنالیزورتانْ آرایش تیمتان را بچینید یا قصد دارید که تیم را طوری آزاد بگذارید که خلاقیتش حتی خودتان را هم غافلگیر کند؟ کدام یک؟!

نمی‌شود جواب این سوال را داد تا زمانی که در مورد معنای کلمۀ بازی دقیق نشویم. خلاصه این‌ها سوالات ماست و وقتی بخواهیم به آنها جواب بدهیم باید به پسِ پشت ذهنمان برویم و با بیلچۀ فکرْ زمینِ محتویاتِ ذهن و تجربه‌هایش را بکاویم.

«بازی» یا «بازی»؛ شما بازیکن کدام یکی هستید؟!

در زبان انگلیسی play و game با همدیگر فرق دارند؛ درواقع به‌لحاظ تکنیکی، play مقدمۀ فهم و موجودیت game است. در زبان فارسی اما اصطلاح «بازی» معادل هر دوی این واژه‌هاست. پس سه سوال بپرسیم:

یک. Play چیست؟

در play 1. هیچ سیستم تعریف شده‌ای از قواعد و هیچ‌گونه موانع خاصی در اجرای بازی وجود ندارد و البته 2. هدف خاصی دنبال نمی‌شود. توپ‌بازی دو دوست از جنس play است. البته نبود قوانین و قواعد خاص به‌معنای بی‌قانونی محض نیست چون قوانین پنهانی (implicit rule) مثل خارج‌نشدن توپ از جو کره زمین، همچنان عمل می‌کند.

دو. Game چیست؟

می‌توان گفت در‌حالی‌که playیک «فعالیت طبیعی» است game یک فعالیت مصنوعی است که قوانین آن از یک طراحی عقلانی تبعیت می‌کند. طراح game از دل فضای بی‌قانون play یک فضایی به وجود می‌آورد که در آن یک سیستم وجود دارد که بر آن سیستم قوانینی آشکار حاکم است، هدف‌گذاری دارد و شامل انواع فرآیندهای متنوع است. Marvin minsky بازی به‌معنای game را این‌گونه تعریف می‌کند: «یک مجموعه‌ای از انتخاب‌های معنادار»، در سیستمی طراحی‌شده و در فضایی محدود‌شده که توسط یک بازیکن (gamer) شکل می‌گیرد.

سه. تفاوت game و play چیست؟

game و play دو تفاوت عمده با یکدیگر دارند: 1- قواعد game همان قواعدی است که پیروزی و شکست بازی را تعیین می‌کنند؛ اما قـواعد play تـعیین‌کننده پیروزی و شکست‌ نیست‌. 2- مکان و زمان‌ در یک game محدود است؛ برای مثال مکان فوتبال محدود به زمین فوتبال است؛ اما play بر‌ روی محدودیت‌های زمانی و مکانی مـتمرکز نـمی‌شود هرچند ممکن است چنین مـحدودیت‌هایی‌ وجـود‌ داشته‌ باشد. پس game یک بازی قاعده‌مند و بانظم است؛ ولی play از قاعده و نظم به آن معنا پیروی نمی‌کند. Game و play براساس نظم ‌‌از‌ یکدیگر متمایز می‌شوند و با یکدیگر اتحاد نظم و بی‌نظمی را شکل می‌دهند و این اهـمیت‌ آنـ‌ها‌ را‌ نشان می‌دهد.

بازی‌کردن یک game نه‌ تنها مستلزم ورود به یک واقعیت متفاوت است، بلکه باید تسلیم هنجارها و الزامات‌ آن باشیم. game دارای‌ مجموعه‌ای‌ از قواعد و اصول است که بازیکنان باید به آن‌ها وفـادار بـاشند؛ به گونه‌ای که این قواعد و اصول، اهداف و علایق بازیکنان را هم تعیین می‌کند هرچند که Game هم مانند play می‌تواند برای بازیکن باعث سرگرمی و شادی باشد. درواقع در هر game یک mini play است و فضای بازی‌گونه play هم در آن وجود دارد. این یعنی بازیکن‌ها هم در game همیشه به‌دنبال یافتن شیوه‌های تازه‌ای از لذت و خلاقیت هستند و فضاهای playful را در gameها پیدا می‌کنند، البته به‌شرطی که فضایی برای آنها وجود داشته باشد که انگیزه این کار را داشته باشند.

خب با این وصف «کسب‌و‌کار تا کجا به‌معنای بازی به‌عنوان یک «game» است و تا کجا به‌معنای بازی به‌معنای «play»؟» و این‌که «آیا ترکیب بین game و play در یک کسب‌و‌کار ممکن است؟» یعنی آیا می‌توان با ترکیب این game و play هم در کسب‌و‌کار «برنده» بود و هم از آن «لذت» بُرد؟

معنای «game»+معنای «play» = برنده‌بودن در کسب‌و‌کار و لذت‌بردن از آن

تفکیک میان game و play مهم است چون موجب تمایز بین انتخاب‌های معنادار (meaningful choices) و انتخاب‌های آزاد از معنا (free meaning choices) می‌شود. انسان‎ها هر چقدر اجتماعی‌تر می‌شوند و صد البته منافع اقتصادی (در هر سطحی) برایشان مهم می‌شود، مجبور می‌شوند که انتخاب‌های معنادارتری داشته باشند. می‌دانیم که زمین کسب‌و‌کار هم زمین انتخاب‌های معنادار و سودمند است و برمبنای عقلانیت فردی، جمعی و اقتصادی کار می‌کند. اما این به‌معنای نادیده‌گرفتن خلاقیت و توسعۀ ارگانیک فضای کسب‌و‌کار نیست.

با وصف بالا آیا free meaning choices بالکل از زمین کسب‌و‌کار خارج شود؟ نه! چرا؟ چون وقتی می گوییم که یک انتخاب آزاد از معناست، به این معنی نیست که آن انتخاب هیچ هدفی ندارد بلکه منظور این است که اینطور انتخاب‌هایی بارهای اضافی معنایی (overloads meaning) و اجتماعی را ندارد. یعنی چی؟ یعنی این‌که ممکن است اساسا با چنین انتخاب‌هایی «خلاقیت» در کسب‌و‌کار ممکن شود، حالا این خلاقیت می‌تواند هم باعث لذت بردن از کار از طریق کشف راه‌های جدید باشد و هم می‌تواند باعث لذت‌بردن از کار به‌دلیل امکان پیش‌گرفتن رفتار آزادانه در فرآیند کار باشد. مسلم است که این امر قرار نیست که کل قواعد بازی کسب‌و‌کار را بهم بزند بلکه قرار است باعث پویایی آن باشد.

اینجاست که طراحان سیستم کسب‌و‌کار می‌بایست بدانند باید تا چه حد سیستم‌ها را محدود کنند که فضای خصوصی یا عمومی (private or public space) تیمشان حفظ شود یا دست‌خوش تغییر قرار بگیرد؛ این‌که به‌خاطر قوانین طراحی‌شده در game چقدر در انتخاب‌های معنادارْ بار اضافی وجود دارد، اثر مستقیمی روی میزان آزادی و حدود انتخاب بازیکن تیم می‌گذارد.

پس اصطلاحا فضاهای playful در کسب‌و‌کار را نباید به بهانۀ یک نظم ناشی از قواعد سفت و سخت نادیده گرفت بلکه باید تا حد ممکن روی این فضای playful مدیریتی پویا داشت تا هم بازیگران هر بازی بتوانند آزادانه در فضای تعریف‌شده فعالیت کنند و یا حتی بتوانند به‌نوع موثری در فضا نقش ایفا کنند و اصطلاحا با فضا تعامل داشته باشند و هم این‌که دست‌اندرکاران و طراحان بازی بتوانند در این تعاملْ همواره خلاقیت بازیگران را به یک مادۀ اولیه جذاب برای توسعۀ دامنۀ کسب‌و‌کار خود تبدیل کنند. به این شکل است که هم می‌توان در کسب‌و‌کار «برُد» را تضمین کرد و هم می‌توان از فرآیند آن لذت «بُرد».

ده سالگی بازارکسب و کاربازی
هم‌بنیان‌گذار در موبایل کمک (mobilekomak)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید