این آدمیزاد به چه چیزای کوچیکی خوشحال میشه و متاسفانه چقدر این کوچیکا رو از خودش و دیگرون، بیخود و بیدلیل دریغ میکنه.
چقدر من دنبال این ساز گشته باشم خوبه؟ فکر کردم لابد تو اساسکشیها گم شده و دیگه باید فراموشش کنم؛ اما دیشب خیلی اتفاقی -بعد چند سال- تو صندوقعقب ماشین پیداش کردم.
به خاطر عزیزبودنش تو اساسا نذاشته بودم تا خودم -مخصوص و ویژه- جابهجاش کنم اما فراموش کرده بودم و دیشب با دیدنش چقدر خوشحال شدم! مدتها بود طعم این جنس شادی رو نچشیده بودم؛ ساده، شیرین، صمیمی و....
ممنونم از دوستی که سالها پیش این هدیه رو به بنده داد؛ ممنونم ازش!