ایلیا ناصری
ایلیا ناصری
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

برادران افغانستانی در عصر جدید

سرمایه‌داری برای جلوگیری از رسیدن طبقات فرودست به آگاهی طبقاتی از ابزارهای مختلفی استفاده می‌کند. یکی از این ابزارها رسانه و سرگرمی(entertainment) است. برنامهٔ عصر جدید در این مقوله قرار می‌گیرد. برنامهٔ عصر جدید به دو روش مانع آگاهی طبقاتی و ضد انقلاب است: ۱.ذهن مردم را سرگرم، مشغول و منحرف می‌کند؛ابتذال ذاتی برنامه، مجری‌ها و استفاده از سلبریتی،تچ تولید سلبریتی و تمامی کارهایی که توسط شرکت‌کنندگان انجام می‌شوند سرگرم‌کننده هستند. ۲. موفقیت را امری فردی می‌پندارد و نقش سیستم و شرایط رسیدن به موفقیت را در نظر نمی‌گیرد؛ به همین علت افرادی را به عنوان شرکت‌کننده انتخاب می‌کند که در شرایط سخت و دشوار هستند و اینگونه توانسته‌اند به موفقیت برسند. هر کنشی که انجام می‌شود آثار و پیامدهایی دارد آثار و پیامد های فیلم پیوست از چند زاویه قابل بررسی است: شرکت‌کنندگان افغانستانی، وضعیت افغانستانی‌ها، وضعیت کار، تحصیل موفقیت، امکان موفقیت و شانس زندگی. ۱. شرکت کنندگان: شرکت‌کنندگان این بخش از راستی‌آزمایی همگی افغانستانی هستند و کارگری می‌کنند. این در حالی است که بسیاری از مهاجران افغانستانی در ایران هنوز شناسنامه ندارند و بنابراین از تمامی امکانات شهروندی در ایران محروم‌اند و از حق تحصیل و درمان بهره‌مند نیستند، علاوه بر این‌ها افغانستانی‌ها توانایی داشتن شغل مناسب ندارند و در نهایت به کارگری روی می‌آورند. نکتهٔ جالب این است که درصدی از شهدا و جانبازان ما در دوران دفاع مقدس مهاجران افغانستانی بوده‌اند. اما عصر جدید با شرکت دادن این برادران این تفکر را بر مخاطب تحمیل می‌کند که علی‌رغم تمامی این مشکلات عمده و ساختاری که مانع موفقیت افغانستانی‌ها در ایران است، موفقیت امری فردی است و این امکان برای آن‌ها وجود دارد. همچنین نشان می‌دهد که در جمهوری اسلامی یا حداقل در رسانه‌های آن به افغانستانی‌ها اهمیت داده می‌شود. ۲. تحصیل و موفقیت: شرکت کنندگان این برنامه تحصیلات متفاوتی  دارند، یکی لیسانس روان‌شناسی دارد و دیگری تا کلاس نهم درس خوانده است. وقتی شرکت‌کننده می‌گوید که نتوانسته تحصیل کند، تقصیر را بر گردن او می‌اندازند و می‌گویند که از بی‌عرضه بودن و تنبلی خودت است که تا کلاس نهم درس خوانده‌ای. عصر جدید با این کار تماماً ایرادات سیستم آموزشی پولی کشور را بی اهمیت جلوه می‌دهد و ناتوانی در تحصیل را بر گردن خود افراد می‌اندازد و برای اینکه استدلال بیاورد شرکت کننده دیگر را مثال می‌زند. ماکس وبر جامعه‌شناس آلمانی ایده‌آلیست است. او کسی است که با تکیه بر ذهن‌گرایی جامعه‌شناسی تفسیری را مطرح می‌کند و بر تجربهٔ ذهنی و روایات فردی تاکید می‌کند. شاید شرکتوکننده دیگر در وضعیت دیگر بوده که توانسته درس بخواند، شرایطی متفاوت با شرکت‌کننده‌ای که تا نهم درس خوانده است. وبر دسته بندی‌ای برای کنش‌های افراد درست کرده است که شامل کنش‌های معطوف به هدف، عاطفه، ارزش و سنت می‌شوند؛ هنگامی که ارشا اقدسی می‌گوید که کفش‌های اسکیتت را می‌فروختی تا درس می‌خواندی در حقیقت میگوید کنش معطوف به عاطفه را فدای کنش معطوف به هدف بکن. همهٔ این نقد ها در رسانهٔ کشوری انجام می‌شود که در آن انقلابی اسلامی رخ داده است. انقلابی که نوید و امیدی برای تمام مستضعفین و مظلومین جهان بود، انقلابی که به دنبال حل اختلافات طبقاتی، از بین بردن طاغوت و برقرار کردن ارزش‌های دین اسلام بود. اما حالا فرسنگ‌ها با آرمان‌های خود فاصله دارد؛ اختلاف طبقاتی حتی در محیط‌های شهری به شکل واضحی مشهود است و حتی نیازمند عینکِ «دیدن محیط‌های محروم» هم نیست، چه برسد به بررسی نسبت تمرکز سرمایه و پول در شهر و روستا. با همهٔ این اوصاف رسانه‌اش با هدف توهم امید دادن، سرگرم کردن، پوشاندن شکاف طبقاتی و ساخت اسطورهٔ فرد خودساخته در اذهان فرودستان، برنامه‌ای مانند عصر جدید می‌سازد، در آن سلبریتی تولید می‌کند، مردم را پای تلویزیون نگه می‌دارد و برای اینکه به خود هویتی اسلامی و اخلاقی ببخشد، اول برنامه حدیثی از پیامبر می‌نویسد و شعار استعدادیابی می‌دهد. این است وضعیت رسانه در کشوری که انقلاب اسلامی کرده است‌. به قول یکی از معلم‌هایم ما الان همان چیزهایی هستیم که اول انقلاب می‌گفتیم نباید باشند.

ایلیا ناصری

نوجوان ۱۶ ساله به دنبال رهایی از پوچی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید