nasertahmak / ناصر تهمک
nasertahmak / ناصر تهمک
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

بورسایرانی (از بورس توهمی تا بورس بومی)



بازاری بدون رشد یا ریزش شارپی
بازاری بدون رشد یا ریزش شارپی

سال ١٣١٥ , چند استعمارگر به معنای مثبتش , از هلند و بلژیک به ایران می‌آیند , برای پی‌ریزی شالوده‌هایی که ٣٠ سال بعد و با تصویب قانون بازار بورس و اوراق بهادار تهران در سال ١٣٤٥ رسمیت یافت. بازاری کاملاً نو , ترسناک و رادیکال که مانند مذاهب بدعت‌گذار با واکنش منفی , بی‌توجهی یا بعضاً تمسخر سنتی‌های محافظه‌کار مواجه شد‌. با گذشت بیش پنج دهه از آن زمان , حالا ما در مقابل بازاری که منافع ریز و درشت حدود یک چهارم جامعه را در بدنه‌ی خود دارد ایستاده‌ایم. دوست یا دشمن , باید با فهمی بر اساس واقعیت موجود دست به شناختش بزنیم.

برای شناخت بازار بورس ایران , توجه ابتدایی به سه واژه‌ی ساده , اساسی‌است; دولت , مردم , بورس.

آنچه این روزها مدام مشاهده می‌کنیم, تحلیل‌های بورسی در سطحی‌ترین درجه و آن هم نه از جانب عامه که از جانب فعالین این بازار است. متخصصان تجربی که تحصیلات آکادمیک ندارند و یا متخصصان آکادمیستی که تجربه‌ی حضور جدی در بازار را ندارند , و اینجاست که باز زخم بیگانگی نظام آموزشی از واقعیت بازار کار سر باز می‌کند.

اما چرا تحلیل‌ها سطحی است?

از دوستتان بپرسید چرا بازار گاو یا خرس است?

ترمینولوژی پراکنی شروع می‌شود , گاهی با چاشنی سیگنال و اخبار تلویزیونی , گاهی با استفاده از کتاب‌های ترجمه شده , وقتی که تحلیلگران فایننشال یا تکنیکال , قصد دارند تمام آنچه در مورد وال استریت یا فارکس خوانده‌اند را به بازار سهام و اوراق بهادار تهران تعمیم دهند.

کم نیستند افرادی که می‌توان لقب کتاب گویای انگیزشی به ایشان داد. گرگ های وال‌استریتی که یک فیلم جهان‌بینی‌شان را دگرگون کرده و در توهم " من ریسک پذیر مصرف‌گرایی هستم " دست به کنش اقتصادی در بازارهای مدرن ایرانی_اسلامی می‌‌زنند.

این دسته افراد و سایر تحلیلگران یک نکته مهم را نادیده می‌گیرند , و آن این است که;

#دولت

"ما با اقتصادی مواجهیم که احتمالاً ٨٠ درصد آن دولتی‌ست."

دولتی که کاملاً توتالیتر بوده و علی رغم گرایشش به نئولیبرالیسم پراکنده و منفعت‌طلب , دچار دو نقص است; یکی این که برای تامین منافع اقتصاد متمرکزش دست به دامان بازاری شده که اساس آن را تکثر و آزادی فردی_اقتصادی تشکیل می‌دهد , دیگر این که هنوز "توانایی واقعی از دست دادن" منابع اصلی ثروت و سرمایه‌ی در یدش را ندارد.

کارگزار عمومی , در اقتصادی دولتی , به یکی از بزرگترین نمادهای اقتصاد خصوصی تمسک می‌جوید.

این بدیل ایرانی را شاید بتوان استحاله‌ی "دست بازار" به "دست دولت" نامید.

صرف نظر از این که بازار بورس و اوراق بهادار ما چقدر از بازارهای جهانی فاصله دارد , نگاه ابزاری دستگاه حاکمیت به بازار سرمایه به عنوان ملعبه‌ای برای جبران نقدینگی یا کنترل آن یا... این انشقاق کاربردی را عمیق‌تر می‌کند. این کنترل نیز با توجه به عدم ارتباط واقعی بین "سرمایه‌گذاری در تولید" و "تابلوی بورس" , اگر با کنش عامدانه دولت در از بین بردن نقدیگی همراه نباشد , نتیجه‌ای جز بازگشت نقدینگی به کف جامعه , ساخت پلی به تورم افسار گسیخته و در نهایت ریزش آخرین تکیه گاه کنونی برای سیاست‌های انقباضی پولی دولت در بر نخواهد داشت.

البته که این موضوع تا حیطه‌ی خواست دولت برای تغییر کاربری در بازار قابل پذیرش است.

اما نکته‌ی دیگری که دقت بحث را فزونی می‌بخشد , آنالیز دو مفهوم در رفتار دولت‌هاست.

١. "خواست دولت‌ها" ٢."توانایی عملی کردن خواست‌ها"

که در مورد ایران بررسی روند خواستِ حاکمیت در کنترل تورم , افزایش تولید , بهبود شاخص‌های توسعه انسانی و حتی گاهی تاثیرگذاری ایدئولوژی‌های مذهبی‌اش , با صرف هزینه‌های کلان مادی و معنوی , نشان می‌دهد که حداقل تا کنون نتوانسته‌ موفقیت واقعی کسب کند. لذا فهم فاصله‌ی بین خواست تا توانایی عملی کردن خواست , بی‌شک در دقت تحلیل بنیادین از وضع بازار موثر خواهد بود.

#مردم:

از طرفی بازیگران حقیقی کاملاً جدی و فعال , دست دیگری هستند که گاه رفتارهای توده‌ای‌شان پیش بینی ها را به هم می‌ریزد. مثال اخیرش تقاضا برای فروش سهام عدالت بود. موقعیتی که دولت به گمان خود با فشار نقدینگی بازار را در رشد شارپی نگه می‌داشت , اما به محض اینکه امکان فروش ٣٠ درصدی سهام عدالت فراهم شد , فروشندگان صف کشیدند. اتفاقی که نشان دهنده‌ی برآورد اشتباه دولت بود از وضع اقتصادی توده‌هایی که غمِ نان و تنازع بقای اقتصادی , فرصت فکر کردن به سرمایه‌‌گذاری در دراز مدت را از آنان سلب کرده‌ است.

همین افراد و سایر سرمایه‌گذاران خرد حقیقی , خطر بالقوه‌ی بازار می‌شوند. طبقاتی که وقتی هرگونه امکان برای موفقیت با برنامه‌ریزی اقتصادی را شکست خورده می‌بینند , با حس ناامنی میل به قمار اقتصادی در آنان افزایش می‌یابد. امروز در بورس , یک روز در قرعه کشی خودرو و گاهی در صف وام‌هایی با درصد کارمزد بالا.

اینان همان‌هایی اند که نتوانسته‌اند در بازارهای دیگر دلال شوند , نتوانسته‌اند سود ربوی بگیرند , مدام اعتماد کرده و باخت داده‌اند , به گوش اخلاق را عامل موفقیت شنیده‌اند و به چشم همگرایی با قانون جنگل کاست‌ها را موفقیت دیده‌اند.

حالا نیز به زعم خود به بازاری با همان شمایل دست پیدا کرده‌اند. فرصتی با شانس تغییر جایگاه اقتصادی از بازنده به برنده , عقده‌گشایی حق طلبانه‌‌‌ی توده‌هایی که تغییر طبقه‌ را هدف قرار داده‌اند.

کوتاه اینکه, توجه به چیستی و تعریف دقیق بورس بومی ایران , حضور دولتی با قوی‌ترین ید مالی و نیز توده‌های فرودستی که قصد دارند در بازی‌ای که قواعدش آنان را در پایین دست قرار داده , با دست یازیدن به همان قواعد به جای دست زدن به تغییر بازی , جایگاه طولی خود را تغییر دهند , تا حد زیادی تحلیل‌های بنیادین را از توهمات دنیای لیبرال به واقعیت موجود در بازار بورس‌ایران نزدیک خواهد کرد.

بورس ایراناقتصاد دولتی
کارشناس ارشد حقوق بشر | شاعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید