منتقدها کم نیستند و البته که رشد روزافزون تفکر نقادانه امیدبخش است , آن هم در جامعهی ما که در هر ساحت اجتماعیاش دچار از هم گسختگی و فروپاشی شده است. اما منتقد دقیقاً چه کاری را باید انجام بدهد? احتمالاً نقد.
و نقد چه تفاوتی با نق زدن دارد? به زعم من نقد یک آنالیز موشکفانه , توصیف دقیق و در نهایت نشان دادن ضعفها و مشکلات است , به گونهای که با یک ساختار منطقی قابل سنجش بوده و راهگشای تغییر باشد.
ولی نق زدن همان بد گفتن از موضوع مورد نقد و در مورد موضوعِ بد حرف زدن است(بد و خوب به معنای اعم و اخلاقی که اجماعی فراگیر در مورد آن وجود دارد).
حال روشنفکر و منتقد چه تفاوتی دارند?
این دو عبارت گاهی به یک معنا به کار گرفته میشوند در حالی که رابطهی مفهوم روشنفکر با منتقد رابطهی عموم و خصوص مطلق/من وجه است.
روشنفکر منتقدی خارج از دستگاه قدرت و ثروت است که برای تغییر تلاش تئوریک و گاه عملی میکند.
برای من اما روشنفکر غیر عملگرا تنها یک سوء تفاهم در خصوص معنای دقیق این واژهی دهنپرکن است. روشنفکری که به شعارهایش عمل نمیکند , بندهی بدون خداست , بندهای که بندگی را نفهمیده است. چرا که بندگی در تقابل با مفهوم ارباب معنا پیدا میکند(این فقط یک مثال است و نه گزارهای صادق).
مثال ها همیشه به فهم موضوع کمک میکنند.
فرض کنیم دو گونه پزشک داریم. اولی از مزایای واکسن حرف میزند اما حاضر به تزریق واکسن نیست. آیا باید به او اعتماد کنیم? البته که نه , در بهترین حالت اگر سوء نیتی نداشته باشد , دچار پریشانی در گفتار است.
دومی هم در مورد مزایای واکسن حرف میزند و خودش هم حاضر به تزریق واکسن است.
حالا در این مثال پزشک را روشنفکر , واکسن را شعار و تزریق را عمل در نظر بگیرید.
چرا جامعه باید به روشنفکرانی اعتماد کند که در زیست شخصیشان هیچ تفاوتی با دیگران ندارند?
روشنفکر چیزی بیش از یک منتقد در زمینهای خاص است. او باید دست کم در حوزهی زیست شخصیاش عملگرا باشد که در غیر این صورت تنها در حال نق زدن در خصوص اوضاع است یا در بهترین حالت چیزی که دیگران ساده میبینند و لمس میکنند را تئوریزه کرده و نقهای تئوریک و پیچیده میزند.
روشنفکر ایرانی تا از بام توهم خودبرتربینی پایین نیامده و در برج عاجش به اکثریتِ از اینجا رانده و از آنجا مانده توپ و تشر میزند , از سوی جامعه پذیرفته نخواهد شد. مردم آنچه را که میبینند باور میکنند و روشنفکرها حاضر به انجام عملی که قابل مشاهده باشد نیستند.
دغدغههایشان همان دغدغههای روزمره و سبک زندگیشان همانقدر مزلف است که سبک زندگی یک فرد بیتفاوت نسبت به اوضاع پیرامون.
پ.ن١: عملگرایی هرگز به معنای رفتار رادیکال یا گونهی خاصی از کنش نبوده و یک طیف است.
پ.ن٢: عملگرایی یک طیف است اما حداقلی دارد و حداقلش به معنای عمل کردن به شعارها در حوزهی زیست شخصی است.
پ.ن٣:روشنفکر با منتقد تفاوت دارد.
#ناصر_تهمک ?