nasertahmak / ناصر تهمک
nasertahmak / ناصر تهمک
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

مسئله‌ی نان و عرفان‌های نو

تمثال بودا
تمثال بودا

شاید شما هم با آن دست از #عکس_نوشته ها که با "کارما می‌گه" شروع می‌شود رو به رو شده باشید. طراحی این دسته از عکس نوشته‌ها که هر روز هم در حال افزایش است, متکی بر تفکر #بودیسم و #هندوئیسم بوده و به صورت خلاصه بیان می‌کند که "ما مسئول اعمال خویشیم و هر چه کنیم نتیجه‌اش را می‌بینیم". در ابتدا شاید این نگاه #مجازات محور را به دلایلی از جمله تطابق با اندیشه‌ی عرفانی در #تاریخ و #ادبیات_فارسی به راحتی درست و مفید بپنداریم اما با کمی تأمل در چند نکته, این نظر تغییر می‌کند.

یکم: اساساً تفکر عرفانی _خصوصاً از نوع شرقی‌اش_ تفکری است #استبداد زده و محصول سرخوردگی‌ها و ناتوانی‌های #انسان در برابر #لویاتان یا قدرت سیاسی , ناامیدی, وضعیت انسداد سیاسی و اجتماعی. یعنی غالباً افراد در شرایط نرمال به سمت چنین اندیشه‌هایی گرایش پیدا نمی‌کنند. هرچند از سوی دیگر خود این اندیشه‌ها به دلایل متعدد فضای اجتماع را برای ظهور استبداد و تحکم بر مردم توده‌ای شده فراهم می‌کنند.

دوم: نگاه مجازات محور اگرچه در ظاهر به دلیل اینکه "هرچه کنی به خود کنی" فرد را از تخطی کردن باز می‌دارد اما در زمین واقعیت همه‌چیز متفاوت است چرا که شعار اخلاقی نمی‌تواند مانع خوبی برای زیاده خواهی دیگران باشد. تفکری که می‌گوید هرکس هرچه کند نتیجه‌اش را می‌بیند, عملاً افراد را به مجازات نکردن افرادی خاطی و متجاوز به حقوق دیگران تشویق می‌کند. "او بد کرده و بد می‌بیند" و نتیجیتاً واقعیت این است که "او بد می‌کند و بدی حاکم می‌شود و خوبی می‌میرد". لذا از این منظر نیز عرفان‌های تازه‌واردی مانند اصل "کارما" به سعادت جامعه ختم نخواهد شد.

سوم: یکی از مهم‌ترین دلایلی که پرداخت و مواجهه با مسئله‌ی گسترش عرفان‌های نوظهور در #ایران را توجیه می‌کند آینده‌ی شکننده‌ی اقتصادی و سیاسی جامعه است. جامعه‌ی ایرانی خود دچار استبدادزدگی بوده و حضور این گونه تفکرات به تقویت استبداد نهادینه شده کمک می‌کند. همچنین اصولی مانند کارما افراد را به انزوا و دوری از مسائل مربوط به حوزه‌ی عمومی دعوت می‌کند و این می‌تواند ضربه‌ای باشد به پیکر در حال احتضار جامعه‌ی مدنی. اهمیت این مسئله زمانی بیشتر مشخص می‌شود که بدانیم جامعه‌ی مدنی یکی از مهم‌ترین عوامل برای ایجاد نوعی از دموکراسی و جلوگیری از بازتولید دیکتاتوری است.

از جنبه‌ی اقتصادی نیز تشویق اندیشه‌های عرفانی شرق به رضایت از زندگی تنها در قوه‌ی تخیل است که زیبا به نظر می‌رسد چرا که مناسبات واقعیت بر مبنای داشته‌هاست و نه "میزان رضایت قلبی فرد" از زندگی اش. چه آنکه اگر این تفکر در مواجهه با واقعیت کارآمد بود, مردم جوامع خواستگاهشان یعنی چین و هند را قرن‌ها به استثمار بریتانیا گرفتار نمی‌کرد.(وضعیت کنونی اقتصادی در دو کشور نامبرده ناشی از حاکمیتی‌است که در اداره‌ی امور عمومی در تقابل کامل با اندیشه‌های عرفانی رفتار می‌کند).

پنجم: طرفداران اصل کارما یا عرفان‌گراها از اشتباهی اساسی در معادلاتشان برای انتخاب گرایششان رنج می‌برند. ایشان تصور می‌کنند وضعِ تا حدی امن و آرام موجود که به آنها اجازه می‌دهد منفعل و گوشه‌گیر باشند(این ویژگی در تفکر کارمایی بدین شکل ظهور و بروز دارد که فرد را برای درگیر نشدن با انرژی های منفی از بخش مهمی از واقعیت اجتماعش محروم می‌کند) بدیهی بوده در حالی که چنین نیست و این آرامش و امنیت نسبی خود ناشی از فاعلیت گذشتگان بوده و به راحتی ممکن است دستخوش تغییراتی شود که اجازه‌ی انتخاب آزاد را در آینده از فرد عرفان‌گرا سلب نماید. بدیهی پنداری وضع موجود نیز خود فرزند درگیر نشدن با مطالعه‌ی تاریخ و سیر تحول جوامع انسانی است.

?حال نیز ما با واقعیتی به نام جیره‌بندی نان مواجه شده‌ایم. واقعیتی که دیگر نمی‌شود با نادیده گرفتنش از آن فرار کرد. کارما در مورد حذف یارانه‌ی نان مردم تنها می‌گوید "راضی باش". نان را عامداً مثال زدم چرا که با خشونت هرچه تمام‌تر ملموس است. اما این تفکرات عرفانی تا کجا می‌توانند عقب نشینی کنند? هر چیزی تا حد خاصی فشار وارده را تحمل کند و از یک جا به بعد به سختی خواهد شکست. انسان نیز از این قضیه مستثناء نیست و بالاخره از جایی مضرات انفعال و فرار از صحنه‌ی عمومی او را به فاعلیت و کنشگری وامی‌دارد. لکن آنچه تفاوت عمیقی بین استقبال پیشاپیش از کنشگری با کنشگری از سر ناچاری ایجاد می‌کند وضعیت پیش و پس است. در وضعیتی که چاره‌ای جز کنشگری وجود نداشته باشد تمام ابزارهای عمل از بین رفته  یا تضعیف شده, سوی مقابل در تسلط کامل و سوی موافق(کنشگران ناچار) در ضعف تمام اند. (پایان)

کارماهندوئسم و بودیسم و عرفانگرانی نانجامعه شناسیسیاست
کارشناس ارشد حقوق بشر | شاعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید