nasertahmak / ناصر تهمک
nasertahmak / ناصر تهمک
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

مفاهیم مخدر

عرفان تخریب گر...

راه چاره این نیست, وقتی من در جایی زندگی می‌کنم که همه چیزش سیاسی است. سیاست وارد رخت‌خواب می‌شود و تعداد فرزندانم را تعیین می‌کند. سیاست می‌گوید کجای دنیا نمی‌توانم بروم و چه چیز را می‌توانم بپوشم یا تا چقدر می‌توانم شاد باشم یا غمگین. این یک واقعیت انکار نشدنی است که اینجا همه چیز سیاسی است. هرچند ما می‌توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم و نام واقع‌بین نبودن‌مان را هرچیزی بگذاریم. از قضا این گروهی که واقعیت را عامدانه نمی‌بینند یا منکر می‌شوند هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شود. دور و بر مان هر روز بیشتر می‌شوند تعداد افرادی که به مخدرهایی تحت نام "کارما , انرژی , کائنات , قانون جذب و... " چنگ می‌اندازند و با نگرشی از بالا به پایین تمامی گذشته‌ی سیاسی خود و دیگران یا حال و آینده‌ی فعالین مدنی را تخریب یا تقبیح می‌کنند. مردمی که به دنبال آزادی درون خود می‌گردند و به چندرقاز آزادی‌های یواشکی دلخوش اند. غافل از اینکه همین اندک آزادی‌ها با فعالیت فعالین سیاسی به دست آمده و در حقیقت هیچ آزادی‌ای در دنیای شخصی واقعیت ندارد.

آسیب شناسی این اختلال اجتماعی در حوصله‌ی این بحث نمی‌گند اما این واقعیت تلخ و روزافزون که به یک معنا قهر با امر عمومی و سیاسی است , خود می‌تواند ناشی از سرخوردگی در صحنه‌ی سیاست و وقوع انسداد در تمام زمینه‌های اجتماعی یا سیاسی باشد.

آتش بیار معرکه‌ی این ادیان نوظهور که جامعه را به انفعالی خطرناک می‌کشند , روانشناسان زرد , عارفان دنیای جدید و شارلاتان های غربی و شرقی اند که فهمیده‌اند به جای فروش تریاک می‌توان اندیشه‌های مخدر و اعتیاد آور فروخت. این اندیشه‌ها درست مثل مورفین عمل می‌کنند , با همان میزان از رضایت , رخوت , انفعال و اعتیاد افرادی که تا همیشه وابسته‌شان خواهند بود. کار به جایی رسیده که معتادهای روحی حاضرند برای شنیدن چند واژه‌ی مبهم و کلی در یک سمینار یا کلیپ , پول پرداخت کنند. در طول روز یا هفته مناسک منظمی دارند , درست مانند ادیان ابراهیمی. حال اگر با یکی از این عارفان انرژی و مدرسان قانون جذب وارد گفتگو شوید (در این زمینه تجربه‌ی شخصی دارم) خیلی زود مشخص می‌شود که حتی قادر نیستند معنای بدیهی ترین عباراتی که استفاده می‌کنند را در حد پنج دقیقه توضیح دهند.

این دردآور است که جامعه‌ای که روزی پویا بوده و می‌خواسته سعادت جمعی‌اش را از طریق متدهای مختلف چپ و راست ناشی از اندیشه و شناخت سیاسی به دست آورد , امروز به چنین انفعالی به عنوان راه نجات نگاه می‌کند و راه‌های دیگر را انحراف می‌داند.

و این انفعال تنها نوک کوه یخ است.

بخش بزرگ‌تری از فاجعه زمانی مشخص می‌شود که فراوانی اشخاص منفعل(معتاد) بیش از افراد فعال باشد. در آن صورت است که دیگر بسیج عمومی برای تغییر کافی نیست , چون تغییر دردناک است , آن هم تغییر عقاید به صورت کامل. چنین تغییری خود امری مضموم به نظر می‌رسد. تصور کنید که باید یک دیندار اصول‌مند را راضی کرد که علیه دینش بجنگد... چقدر سخت است?

شخصاً این میزان از خودبیگانگی , بیگانگی با نظام اجتماعی و تعبیر آن به "خودآگاهی"(که مطلقاً با معنای دقیق روانشناختی‌اش همخوانی ندارد) را خطری جدی می‌دانم.

جدی است , وقتی خوانندگانی که یک روز رادیکال‌ترین هنرمندان بودند را درگیر همین مراقبه‌ی روزمره کرده است.

حالا دیگر این اقلیت روشنفکر و معتقد به امر عمومی‌ است که باید حقانیت خودش را اثبات کند و با دادن راهکارهایی همه‌فهم یا ورود به مباحثه‌ای کامل با طرفی که ذکرش رفت , از تشدید این فاجعه جلوگیری کند.

#ناصر_تهمک

مخدرسیاست
کارشناس ارشد حقوق بشر | شاعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید