ویرگول
ورودثبت نام
نقطه.
نقطه.
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

سرمقاله: بمبِ علم در جیب سیاست!

دوم آگوست 1939، درست یک ماه قبل از شروع جنگ جهانی دوم، آلبرت انیشتین فیزیکدان آلمانی‌تبار، نامه‌ای دو صفحه‌ای به رییس جمهور وقت آمریکا نوشت. او در این نامه که تاثیر به سزایی در پیشرفت صنعت اتمی در ایالات متحده و روند جنگ جهانی داشت، بر اهمیت بمب‌های اتمی تاکید کرده بود و به رزولت هشدار داده بود که پیشرفت‌های اخیر نازی‌ها در شکافت هسته‌ای می‌تواند منجر به ساخت بمب‌هایی بسیار مخرب بشود. درخواست او از روزولت برای سرعت بخشیدن به تحقیقات هسته‌ای و پیشرفت‌های دانشمندان آمریکا در زمینه‌های هسته‌ای در طول سال‌های جنگ جهانی، موجب برگشتن ورق تاریخ به سمت این کشور شد. بمباران هیروشیما و ناکازاکی، مهر تایید بر نقطه عطفی بود که سرنوشت انسان را الی‌ الابد تغییر داد.

اما با آنکه کشف بمب هسته‌ای سرنوشت جنگ جهانی دوم و سرنوشت تمامی انسان‌ها را به کلی تغییر داد، نامه انیشتین به رزولت و تلاش فیزیکدانان آمریکایی تنها جایی نبود که علم و فناوری بر عرصه سیاست تاثیر جدی گذاشت. یکی دیگر از جاهایی که می‌توان این تاثیرگذاری را دید، شبکه‌های اجتماعی است؛ ما در هر لحظه توسط میلیون‌ها سیستم شخصی‌سازی تبلیغات و سامانه‌های پردازشی مبتنی بر یادگیری عمیق آنالیز می‌شویم تا موثرترین تبلیغات به ما عرضه شود و شبکه‌های اجتماعی بتوانند از این راه درآمد کسب کنند. سویه سیاسی این مساله آنجاست که همین سامانه‌ها توسط کارزار‌های انتخاباتی و احزاب سیاسی به کار گرفته می‌شوند تا تبلیغات انتخاباتی خود را به طور موثر به افراد عرضه کنند. این سامانه‌ها با تحلیل دقیق هر فرد و تشخیص علاقه‌ها و گرایشات او تبلیغات سیاسی موثر را به او نمایش می‌دهند و نهایتا نتایج انتخابات را کنترل می‌کنند.

تاثیرات شبکه‌های اجتماعی بر سیاست و دموکراسی به تبلیغات هوشمند و تاثیر گذاری بر افراد ختم نمی‌شود. در نگاه دقیق‌‎تر می‌توان دریافت که این فناوری مدرن تا چه حد بر دموکراسی و نگرش سیاسی جامعه تاثیر گذاشته است. یکی از اساتید فلسفه دانشگاه اورگان می‌گوید «داده دموکراسی را پیش خواهد برد» چرا که پیشرفت ما در زمینه‌های فناورانه بسیار سریع‌تر از تامل فلسفی ما در مورد این فناوری هاست. به عنوان مثال الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی با نشان دادن مطالب و نظراتی که می‌پسندیم، باعث به وجود آمدن پدیده‌ای به نام اتاق‌های پژواک شده‌اند. اتاق پژواک جایی است که در آن اطلاعات، ایده‌ها و باورها با ارتباطات و تکرار درون یک سامانه یا اجتماع تقویت می‌شوند. در نتیجه این اتفاق، افراد درون این اتاق‌های پژواک به سوی موضع گیری افراطی‌تر کشیده می‌شوند. حاصل این است که دموکراسی که با تضارب آرا و گفت و شنود در فضایی آرام معنی پیدا می‌کرد، در سایه شبکه‌های اجتماعی جای خود را به افراط داده است. اکنون ما در بستر شبکه‌های اجتماعی و با تایید هر روزه عقاید خودمان به سمت جامعه‌ای می‌رویم که مباحثه منطقی برای تحقق دموکراسی، جای خود را به جدال و خشونت داده است.

برخی از تاثیرات علم بر سیاست را شاید نتواند مانند برخورد بمب‌های اتمی به هیروشیما و ناکازاکی در یک واقعه خاص دید، اما تاثیرات آنها دست کمی از ساخت بمب‌های اتمی ندارد. روانشناسی یکی از همین علوم است که در عصر مدرن تاثیر به سزایی در عرصه سیاست و اقتصاد داشته است. روانکاوان فرویدی و از جمله آنا فروید (دختر زیگموند فروید)، عقیده داشتند که انسان‌ها اساسا غیرمنطقی هستند و توسط احساسات و ترس‌های ناخودآگاهشان هدایت می‌شوند. لذا توده‌ها به خودی خود توانایی دموکراتیک بودن را ندارند مگر اینکه کنترل شوند. این نحوه نگرش و تحقیقات روانشناسان فرویدی، ابزاری شد برای کنترل توده‌های مردم توسط سرمایه داران و سیاستمداران و به آنها آموخت که چگونه می‌توانند مردم را به خرید کالایی خاص یا به رای دادن به شخص خاصی سوق بدهند بدون آنکه اجباری در کار باشد.

پیشرفت ما در زمینه‌های فناورانه بسیار سریع‌تر از تامل فلسفی ما در مورد این فناوری هاست.

نتیجه کاربرد کلان داده و تکنیک‌های روانکاوی در کنترل توده‌ها و اثرگذاری بر سیاست این است که ما در وضعیتی تناقض آمیز گرفتار شده‌ایم. امروزه همه ما احساس آزادی مطلق می‌کنیم. ما احساس می‌کنیم آزادیم که هر چه را می‌خواهیم بگوییم، باور کنیم و انجام دهیم و کسی هم حق ندارد جلوی ما را بگیرد یا با سانسور ما را از آنچه می‌خواهیم محروم کند. طبیعتا در این وضعیت، چون هیچ تهدید خارجی‌ای را احساس نمی‌کنیم، بدون هیچ ترس و تردیدی از خودمان می‌گوییم. در این وضعیت است که دولت ها دیگر نیازی به شکنجه برای افشای اطلاعات ندارند. چراکه ما خودمان هر چه می‌دانستیم را توییت کرده‌ایم! اینجاست که دیگر آزادی یک تهدید برای نظام حاکم نیست، بلکه نظام حاکم با استفاده از اعطای آزادی، تحلیل کلان داده و روش‌های روانکاوی می‌تواند دوام خود را تضمین کند.

اما علم و فناوری به عنوان یک ابزار در دست سیاست و قدرت سیاسی، نیاز به تحقیق و توسعه هم دارد. تحقیق و توسعه ای که در بسیاری از موارد به حساب شرکت های خصوصی گذاشته می‌شود. مازوکاتو -پژوهشگر حوزه اقتصاد و فناوری- در کتاب دولت کارآفرین می‌گوید بسیاری از فناوری‌های انقلابی و نوآورانه در سطح جهان نه توسط شرکت‌های خصوصی و در فضای بازار آزاد، که توسط دولت‌ها و با حمایت و سرمایه گذاری مستقیم آنها به وجود آمده است. یکی از شرکت‌های پیشرو در زمینه فناوری که توسط دولت آمریکا پشتیبانی و حمایت شده، شرکت اپل است؛ این شرکت علاوه بر بهره‌مندی از حمایت‌های مستقیم مالی دولت آمریکا، از تکنولوژی‌هایی در ساخت محصولات خود بهره برده است که اکثر آنها توسط زیر مجموعه‌های دولت آمریکا برنامه‌ریزی و حمایت شده‌اند، مانند تکنولوژی صفحه لمسی که توسط یکی از آزمایشگاه‌های الکترونیک نظامی آمریکا تولید و تجاری‌سازی شده است.

بر خلاف تصور انیشتین و همکارانش، آلمان نازی در حقیقت هیچگاه موفق نشد به بمب اتم برسد و حتی به این مقصد نزدیک هم نشد. اما نامه آبرت انیشتین و تحقیقات فیزیکدانانِ پروژه منهتن، دنیا را به نقطه‌ای کشانده که برگشت از آن امکان پذیر نیست. نقطه‌ای که با شلیک اولین بمب اتمی، جهان ما به تلی از خاک و مواد رادیواکتیو تبدیل خواهد شد، همانطور که خود انیشتین می‌گوید: «من نمی‌دانم جنگ جهانی سوم چگونه به وقوع خواهد پیوست، اما می‌دانم که مردم در جنگ جهانی چهارم با چوب و سنگ به جنگ هم می‌روند!»

حاصل اینکه در دنیای امروز وضع سیاسی ما به شدت به علم و فناوری گره خورده است. چراکه سیاست امروز رابطه‌ای بسیار وثیق با علم و فناوری دارد. از همین جهت در این شماره از نشریه نقطه به سراغ این نسبت رفته‌ایم و آن را مورد واکاوی قرار داده‌ایم. به امید آنکه با تاملی عمیق‌تر در نسبت علم و فناوری با امر سیاسی، بتوانیم نسبت خودمان را هم با علم و هم با سیاست واضح‌تر کنیم...


علمسیاستچرنوبیلفناوریهسته ای
نشریه نقطه، دوماهنامه علم و فناوری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید