نقطه.
نقطه.
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

هوش مصنوعی، تنهایی طبیعی!

شما در همین لحظه احتمالا در حال خواندن این متن بر روی تلفن همراه خود هستید. تلفن همراهی که هر روز رمز آن را با قابلیت تشخیص چهره باز می‌کنید، ‌ شبکه‌های اجتماعی خود را چک می‌کنید، عبارتی را در گوگل سرچ می‌کنید و... این‌ها گوشه‌ایی از خودنمایی هوش مصنوعی در زندگی ما، درکنار حضورش در عرصه‌هایی مانند پزشکی (مثل تحلیل تصاویر پزشکی)، نظامی، کشاورزی، بانکداری، اتومبیل‌های خودران و... است.

به لطف هالیوود اما وقتی واژه “هوش مصنوعی” به گوشمان می‌خورد، احتمالا ربات‌های انسان‌نمای مرموز یا حتی ماشین‌های هوشمند خطرناکی که قصد نابودی نسل انسان‌ها و حکمرانی بر جهان را دارند به ذهنمان خطور می‌کند. اما این‌بار به سراغ فیلمی می‌رویم که قرار است به جای این موارد، رابطه‌ی انسان با ماشین و همچنین روابط بین انسان‌ها و ابعاد روان‌شناختی و جامعه‌شناختی آن را در عصر هوش مصنوعی به قاب تصویر بکشد: فیلم “Her” محصول سال ۲۰۱۳ ساخته اسپایک جونز، فیلمی است نامزد سه جایزه گلدن گلوب و برنده بهترین فیلمنامه این جشنواره و همچنین نامزد پنج جایزه اسکار و برنده بهترین فیلمنامه غیراقتباسی.

فیلم در آینده‌ای نه چندان دور اتفاق می‌افتد و روایتگر مردی است به نام تئودور که در زندگی شخصی خود چندان موفق نیست. رابطه‌اش با همسرش به شکست انجامیده و از نظر وضعیت روحی در شرایط خوبی به سر نمی‌برد. در این شرایط، تئودور با یک سیستم عامل بسیار هوشمند و جذاب به نام سامانتا مواجه می‌شود و رفته رفته به او عادت کرده و درگیر روابط عاشقانه با او می‌شود.

شاید عجیب باشد اما امروز ما فاصله چندانی تا دنیای تئودور نداریم. نمونه‌اش نرم‌افزار است بر پایه‌ی هوش مصنوعی به نام Replika که در سال ۲۰۱۷ عرضه شد و تقریبا مشابه آن چیزی است که در فیلم مشاهده کردیم. این نرم‌افزار سعی دارد دوستی مجازی باشد در موقع تنهایی و انیسی باشد در هنگام دلتنگی. جامعه‌ی ما نیز البته به آن بی‌نیاز نیست. چه کسی هست که احساس تنهایی نکند و نخواهد هر موقع که خواست همدمی همراه داشته باشد. اما آیا تکنولوژی هوش مصنوعی بهترین راه برای پر کردن این تنهایی است؟ ارتباط با دیگر انسان‌ها از طریق تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی چطور؟ آیا اساسا فرار همیشگی از تنهایی جواب مسئله است؟

در یک ارائه‌ی تد‌تاک، شری ترکل به نوع جدیدی از تنهایی در عصر ارتباطات می‌پردازد. تنهایی خاصی که در آن با وجود این که در جمع هستیم اما همچنان قدرت گفتگو و ارتباط واقعی با دیگران را نداریم. ما دوست داریم از وسایل نوین ارتباطی استفاده کنیم، زیرا آن‌ها به ما این امکان را می‌دهند که بر گفتگوی خود کنترل داشته باشیم و خود را آنطور که می‌خواهیم نمایش دهیم. به همین دلیل این فناوری‌ها نه تنها نحوه ارتباطات ما را شکل می‌دهند، بلکه بر شکل گیری هویت فردی ما اثر گذارند. در واقع گفتگوهای واقعی (نه چت کردن در فضای مجازی) به ما می‌آموزند که چگونه با خودمان گفتگو کنیم و با از بین رفتن این گفتگو ما امکان اندیشیدن درباره خودمان که یک مهارت لازم برای رشد واقعی انسان است را از دست می‌دهیم.

از نظر ترکل بر خلاف آنچه تصور می‌شود که ما در حال کنترل فناوری هستیم، این فناوری است که قلب و ذهن ما را به تصرف خودش در آورده است. ما احساس تنهایی می‌کنیم، فناوری با ایجاد یک گوش شنوا و یک هم‌درد مصنوعی به ما کمک می‌کند تا این درد را تسکین دهیم. اما واقعیت این است که فناوری، درمان این مسئله نیست بلکه ما را دچار سه توهم می‌کند. نخست اینکه این تصور را ایجاد می‌کند که ما می‌توانیم توجهمان را به هرجایی که دلخواهمان است معطوف کنیم، دوم این که همیشه صدایمان شنیده می‌شود و سوم این که هیج وقت لازم نیست تنها بمانیم. در نگاه ترکل توهم سوم به شکل جدی بر روان ما تاثیر می‌گذارد.

ما بیشتر و بیشتر برای این که خود را از کابوس تنهایی نجات دهیم، به این فناوری‌ها پناه می‌بریم. چراکه از تکنولوژی بیشتر و از یکدیگر کمتر انتظار داریم، اما در عمل این باعث می‌شود که در دنیای واقعی باز هم تنها‌تر شویم. اگر ما تنهایی خود را با این شبکه‌ها و گفتگوهای مجازی پر کنیم و در تنهایی واقعی با خود قرار نگیریم، نمی‌توانیم ارزش ارتباط واقعی با دیگران را فهم کنیم. و اگر ظرفیت و فهم ارتباطات واقعی را نداشته باشیم و افراد فکر کنند تنها از سر احساس شکننده تنهایی خودمان به آن‌ها رجوع می‌کنیم طرد خواهیم شد. به تعبیر دیگر اگر ما قادر نباشیم که تنها باشیم، تنها‌تر می‌شویم.

ترکل معتقد است ما باید مفهوم ارتباطات انسانی را باز تعریف کنیم. نباید اجازه داد که ارتباطات فناورانه جای بسیاری از این ارتباطات را بگیرند. زیرا این به معنای ایجاد نقص در روان و هویت انسانی خواهد بود. از این رو فناروی را باید به شکلی طراحی کرد که صرفا رو به سوی زندگی که ما دوست داریم داشته باشد.

بنابراین به نظر می‌رسد که امروزه تکنولوژی نه تنها ما را از تنهایی نرهانده بلکه فرصت گفتگو و تعامل مستقیم و واقعی با دیگر انسان‌ها را از ما گرفته است. تکنولوژی‌ای که با دعوی نجات ما از باتلاق تنها بودن، تفکر و تعمق در موقع خلوت را از ما گرفته و روز به روز ما را در دریای تنهایی‌‌ عمیق‌تری که گاه خود نیز از آن غافلیم، رها می‌سازد. حال سوال اینجاست که چگونه هوش مصنوعی می‌تواند ما را از این دریایی که خود تکنولوژی و عالم مدرن در ایجاد آن نقش داشته‌اند رها سازد؟ با ایجاد دنیایی همچون فیلم her که هوش مصنوعی باعث شده است نامه‌های عاشقانه نیز مصنوعی شوند؟

هوش مصنوعیفناوریher
نشریه نقطه، دوماهنامه علم و فناوری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید