نسیم نژادجعفری
نسیم نژادجعفری
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

خرشعر

شعر من تقدیم یک خر می شود / کی ولی خرنامه باور می شود

من در این فرهنگ سرتا پا هنر/ کم شنیدم شرح احوالات خر

خر به معنای بزرگ است و عظیم/ گاه سرور می شود گاهی رجیم

خرمگس، خرگوش، خرچنگ ای بشر / یک نمادی باشد از اوصاف خر

در کلاس ان بچه هایی که ته اند/ نام خرخوان روی خوبان می نهند

می زنم در علم از خر یک مثال/ نام «خرپا» می درخشد چون مدال

یک کلام از خر بگویم کافیه / هست نامش با صدایش قافیه

آن قدر خرخر نمودم در سخن /«کافیه» شد یک غلط در شعر من

در مضارع فعل بر گوید ببر/ فعل خر هم میشود آری، بخر

هر که باشد یار او خر پول تر/ در خریدن کار او مقبول تر

این خریداران که دائم در کفند / خود خری دارند یا توی صفند

گاه خر از روی پل چون بگذرد/ روزهای پشت سر را ننگرد

گاه می‌افتد خری پایش به گل / می شود در نزد این آن و خجل

مشکلات زندگی گاهی خر است/ حل آن مشکل از آن خر، خر تر است

بچه ی خر من نمیدانم چرا / تازگی ها گشته فحش و ناسزا

بنده یک شعری شنیدم وصف خر/ باید آن را حک کنم با خط زر

«عشق تو آتش زده بر خرمنم/ خرمنم، آی خرمنم، آی خرمنم»

گرچه خر حیوان بی بال و پریست/ عشوه اش زیباتر از حور و پریست

حال من امروز چون حال خر است / حال خر البته از من بهتر است

گاه خر مانند آدم می شود/ از خریت های او کم می شود

مثل آدم حرف تازه می زند / حرف ها را با اجازه می زند

ناگهان فرد عزیزی می شود /یک مدیر پشت میزی می شود

با کسی گاهی تبانی می کند / کارهای آنچنانی می کند

چون خر او میرود در هر کجا/ گاه تصمیمی بگیرد نا به جا

من شنیدم در دهستانی خراب/ ران خر را یک نفر کرده کباب

عده ای خوردند و به به گفته اند/ بعد ها فهمیده اه اه گفته اند

آری این خر قصه دارد ناتمام / بنده هم چون عاجزم پس والسلام

طنزشعر طنزاجتماعیشعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید