هیچکس این روزها اطرافمان هشیار نیست / مست بودن هرگز آن رفتار ناهنجار نیست
محتسب هم میرود هر روز یک سر تا فضا / چونکه دیگر توی این دوران برایش کار نیست
یک پدر گریان به دختر گفت: سیگاری شدی؟ / دخترش هم گفت: بابا این گُله، سیگار نیست!
آن پدر خوشحال شد بشکنزنان از صحنه رفت / چونکه میدانست قطعاً گل کشیدن عار نیست
«بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت» / چون نمیدانست اصلاً جای گل منقار نیست
صنعت آمد شکر ایزد جای سنّتها ولی/ فرق بین صنعتی با سنتی انگار نیست
کل معتادان ما محض تفنن میکشند/ پس میان این عزیزان هیچکس بیمار نیست
عدهای خوشحال از برگشت اوضاع قدیم / بیخبر از اینکه در تاریخ ما تکرار نیست
مار میمیرد از این زهری که دارد جنستان / هضم این اجناس حتی در توان مار نیست
این کشیدنها جوانان وطن را میکُشد / حلقههایش بیشباهت با طناب دار نیست
نسیم نژادجعفری