در حوزه زنان و فمینیسم مطالب بسیاری را شنیده ایم اما برداشتها در این ارتباط بسیار متفاوت است. اما بطور کلی عقاید فمینیستی با این دلیلی به وجود آمدند که زنان به فرصتهای برابر با مردان در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و شخصی دست یابند. به طور کلی موضوعات مورد توجه جنبش فمنیسم، مردسالاری، برابری جنسیتی، خشونت خانگی، آزار جنسی، تبعیض جنسیتی، برابری دستمزد و حقوق باروری است. روز جهانی زنان در تاریخ 8 مارس در جهت حمایت از این جنبش نامگذاری شده است.
اولین موجهای فمینیستی در انگلستان به رهبری مری ولستون کرافت شکل گرفت و دستاورد آن کسب حق رای برای زنان بود. زنانی که در این جنبش شرکت کرده بودند خود را فمنیست مینامیدند. بعدها موج دوم موضوعات در حوزه زنان و فمینیسم با تشویق افرادی مثل سیمون دو بووار و ویرجینیا وولف به راه افتادکه بیشتر در حوزه آزادیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و تحصیلی بود. به دنبال آن موج سوم فمینیسم هم به راه افتاد. در این جنبش زنان تاکید داشتند تا به موضوعاتی نظیر ویژگیهای زنانه و تنوع قومیتها، نژادها و ادیان و پیشینهی فرهنگی زنان پرداخته شود و حق آنها در این مورد درنظر گرفته شود.
کتابهای بسیاری در زمینه زنان و فمینیسم نوشته شده اما برخی از این کتابها مربوط به سالهای اخیر است که لحن صمیمانهتری دارد و ظاهرا هم مورد استقبال زنان واقع شده است. در مورد برخی از این کتابها با هم صحبت میکنیم:
همانطور که از نام کتاب میتوان فهمید، کتاب گزارشی از زنان کشورهای مختلف جهان است. دوستداران كتاب و علاقهمندان به مطبوعات با نام اوريانا فالاچی و سبک و سیاق نوشتاریاش آشنا هستند. نوع نگارش مستندگونه و ترجمهی روان و مناسب كتاب باعث میشود تا خواننده ارتباط خوبی با جنس ضعیف برقرار كند. او در قسمتی از کتاب از اندوه بسیار در مورد زنان پاکستانی در حصار و یا زنان هندی میگوید که بعد از مرگ شوهرانشان، هیچ حقی برای زندگی کردن ندارند.
داستانِ نوشتن این كتاب از تابستانی شروع میشود كه مدیر روزنامهای كه فالاچی در آن مشغول به كار بود، از او میپرسد: «حاضری یك سفر به دور دنیا بروی و از چند كشور شرقی دربارهی وضعیت زنانشان گزارش تهیه كنی؟» او كه آمادهی سفر به مكانهای دور و پرحاشیه بود، موافقت خود را اعلام نمود و در زمستان همان سال سفر دور دنیایش را از پاكستان شروع كرد.
فالاچی از پاكستان به هند، اندونزی، هنگکنگ، ژاپن و هاوایی میرود و درنهایت به امریكا میرسد و در تمام این كشورها دنبال جواب این سوال بود كه این زنان در این كشورها چه جایگاه و نقشی دارند؟ برخلاف تصوری كه ممكن است نام این كتاب در ذهن مخاطب ایجاد میكند، كتاب جنس ضعیف ارتباطی با بیانیههای فمنیسم ندارد و فقط وضعیت گروهی از زنان جهان را كه بهعنوان جنس دوم در جامعهی خود شناخته میشوند، بررسی میكند.
فالاچی در این كتاب علاوه بر زیر ذرهبین گذاشتن زندگی زنان در این کشورها، به رنجهای زنان، باورهای غلط و سنتهای پوسیده و تنیده شده در این جوامع هم توجه كرده است. نكتهی جالب این كتاب این است كه این مشاهدات فالاچی فقط منوط به كشورهای توسعهنیافته نیست و در كشورهایی مانند ژاپن و امریكا هم سنتها و باورهای آزاردهندهی بسیاری برای زنان وجود دارد. کتاب صوتی جنس ضعیف را میتوانید از نوار گوش دهید.
داستان سیندرلا داستانی آشنا برای همهی خوانندگان است؛ داستان دختری که بعد از مرگ مادر و ازدواج مجدد پدر، مورد بیمهری نامادری و خواهران ناتنی خود است و پس از مرگ پدر بهصورت مستخدم بی جیره و مواجب، بار تمامکارهای سخت و سنگین و تمامنشدنی خانه را بر دوش ناتوان خود دارد. او پیوسته در این آرزو است که روزی مرد جوان شایستهای از راه برسد و خواستار او شود و به درد و رنج او پایان دهد. این آرزو در شکلی فانتزی به واقعیت میپیوندد. با رسیدن این مرد جوان تمامی سختیها به یکباره به خوشی و شادی تبدیل میشود و آنها تا آخر عمر به همین شکل با هم زندگی میکنند….!!!
اما «عقدهی سیندرلا» یک سندروم و عارضهای روانی – رفتاری است که کنایهای منفی نگرا به ساختار داستان فراگیر سیندرلا است. هرچند در دهههای اخیر نقدها متعددی به داستان سیندرلا و تأثیرات مخرب «سیندرلا پروری» از سوی منتقدان شده، اما در چند سال گذشته این انتقادها صورت جدیتری به خود گرفته و از اثرات منفی این داستان بهظاهر ساده، در رفتار فردی و روانشناسی اجتماعی بهعنوان «عقدهی سیندرلا» و نوعی عارضه در تشدید وابستگی و مانعی در جهت توانمندی و اعتمادبهنفس دختران یاد میشود.
کولت داولینگ نویسندهی این کتاب معتقد است که بهرغم دستاوردهای بیشماری که زنان طی قرن اخیر بهویژه دههی گذشته به دست آوردهاند به دلیل اشاعهی آثاری چون سیندرلا و نظایر آن بسیاری از دختران جوان گرفتار «عقدهی سیندرلا» هستند. این دختران از وابستگی شدید و عدم اعتمادبهنفس، ضعف برنامهریزی اقتصادی، عدم تمایل به مشارکت فعال سیاسی و اجتماعی، ابتلا به افسردگی و تمایل به اندوهزدگی رنج میبرند.
بسیاری از دستاوردهای فعلی زنان مانند حق تحصیل و یا حق رای نتیجهی تلاش گروههایی است که باور داشتهاند زنان هم مانند مردان باید از حقوق برابر برخوردار باشند؛ آنها در دورانی فعالیت میکردند که به نظر اغلب مردم وظیفهی زنان فرزندآوری و رسیدگی به کارهای خانه است نه آموختن علم. اما خوشبختانه با تلاش فعالین حوزهی زنان، تعداد دختران تحصیلکرده بسیار بیشتر از گذشته است.
در حال حاضر زنان از حقوق دیگری محروم هستند که به باور بعضی، به واسطهی جنسیت زنان داشتن چنین حقوقی لزومی ندارد. این کتاب در اصل نسخهای از سخنرانی چیما ماندا انگوزی آدیشی با محوریت « خطر تک صدایی» در جامعه است. در کتاب «همه باید فمینیست باشیم» نویسنده توضیح میدهد چرا فمینیسم ضروری است و چرا نباید جنسیت معیاری برای برخورداری از حق باشد. آدیشی در کتابش توضیح میدهد که کلیشهها چطور ذهن ما را شکل میدهند و افکار ما را محدود میکنند.
هلن فیشر انسانشناس و نویسندهی «جنس اول» در این کتاب به سراغ تواناییهای زنان رفته و با تحقیقاتش نشان داده استعداد زنان چطور باعث میشود آنها به رهبرانی مطلوب به ویژه در حوزهی کسبوکار تبدیل شوند. زنان معمولا در حوزه استارتاپها دارای خلاقیت و نوآوریهای زیادی هستند و از نظر هلن فیشر میتوانند چرخ اقتصادی یک مجموعه را بخوبی بچرخانند. این کتاب به سراغ مبانی فمینیسم و مکتبهای فکری برابری طلب نرفته اما از آنجایی که استقلال اقتصادی زنان یکی از دغدغههای جنبش فمینیسم است خواندن این کتاب برای فمینیستها اهمیت دارد.
«جنس اول»به شما کمک میکند زوایای مختلف حضور زنان در جامعه به ویژه در محیطهای حرفهای و کاری را بشناسیم. حوزهی تخصص فیشر بر روی زیستشناسی و مردمشناسی است و تحقیقات او نشان میدهد که چطور ساختار خاص ذهن زن، زنان را قادر میسازد تا شیوه تفکر شبکهای یا تفکر ترکیبی را در پیش گیرند. این کتاب به تغییر دیدگاه کلیشهای نسبت به زنان در جامعه کمک میکند. همچنین نویسنده در این اثر به تغییراتی که در سطح جامعه رخ داده و بر روی زنان تاثیر گذاشته اشاره میکند.
تمام این کتاب ها نوشته شده اند تا به ما بگویند برای داشتن برابری و مساوات بین زن و مرد باید سعی کنیم بدون هرگونه جهت گیری خاص و یا طرفداری و شعارهای بی منطق، برای یکدیگر احترام قائل شویم. احترام به انسانیت در درجه اول از هر چیزی برتر است.