سال 97 با تمام فراز و نشیب هاش، با چندتا چالش و تغییر جدی، با تصمیم های بزرگ و خشنش گذشت و شد پله ی اول چند مسیر طولانی و امیدبخش.
آغاز مسئولیت در پروژه ای استراتژیک سخت و بامزه، شروع یک دوره آموزشی بازار سرمایه با استادی قابل، تصمیم های مالی بزرگ و توامان (یه سقف و تجهیز تیم با هزینه های دلاری) و غیره، همه #کوله_پشتی_97 من بودند که ازش بعدا به دقت خواهم نوشت.
اما چیزی که بین این حجم از کارهای جدی خیلی بهش نیاز پیاده میشه، یک گوشه دنج و ساکته که نه همکارها و کارمندها سوالی داشته باشند و نه مشتری و سرمایه گذار و مشاور فرمایشی. خیلی سخت پیدا میشه اما یه نمونه اش همینجاست.
مکان کار اشتراکی زاویه
با این شعار: زاویه گوشه ای امن برای تجربه، ساختن و یادگرفتن
وقتی که قدم میذاری توی زاویه، گوشه گوشه ی اون، پشت میزها (و حتی در مواردی زیر میز که فقط ازشون دوتا چشم و دوتا دست روی کیبرد مشخصه :دی) جوان هایی رو می بینی که سخخخت مشغول کار هستند، هیچ کسی هم مجبورشون نکرده که بیان سرکار، ساعت کاری ندارن و معمولا سخت ترین کارها رو خودشون برای خودشون می تراشن، اما..
اما با همه ی این غوغای سکوت و تق تق کیبردا، اینجا یه گوشه ساکته که اگر بخواهی میتونی بری یه گوشه لم بدی و فکر کنی و فکر کنی و فکر کنی.
تق، تمام! #همینقدر_یهویی