شناخت نظام مسائل کشور به معنای کشف منظومه مسائل و فهم رابطه میان آنها و شناسایی گلوگاههای اصلی و نقاط مداخله هوشمند، یکی از ضروریات و اولویتهای حکمرانی بویژه در شرایط کنونی انقلاب اسلامی است.
بر همین اساس گروههای متعددی برای شناسایی نظام مسائل در حوزه های مختلف فعال شدهاند و هر یک روایتی از مسائل ارائه میدهند. مطمئنا به دلیل تفاوتهای معنادار در ترکیب نخبگان و سطح شناختی آنها و نیز تنوع روشها و ابزارها، روایتهای ناظر به نظام مسائل فاصلههای قابل تاملی دارند.
از طرفی استفاده از روشهای نامناسب و ناسازگار در تحلیل نظام مسائل توصیههای نادرست را به بار خواهد آورد. در فقدان روششناسیهای سازگار و مناسب، خروجیهای مطالعات نظام مسائل گرفتار سوگیری، جزئینگری، حلّ مسئلة نادرست بهجای مسئلة درست، نتایج غیرواقعی یا غیرعملی و ... هستند.
موسسات پژوهشی هم تاکنون در تحقیقات خود با خطی نگریستن به مسائل کشور و درنظر نگرفتن تغییرات اساسی مسائل در آینده، با خطر و ریسکهای بزرگی مواجهند.
اگر نسبت به وضعیت مسائل کشور رویکرد کل نگر و منظومهای نباشد و برآوردی از حساسیت سیستم به مداخلات انجام نشود، احتمال خطا و بهم خوردن نظم شکننده موجود و حرکت به سمت بی نظمی و آشفتگی وجود دارد.
به بیانی دیگر حل مسائل کشور نیازمند مداخلات هوشمند است. هر مداخلهای اول باید شبیهسازی شود و در مقیاس کوچک یا پایلوت تست شود در غیراینصورت شاید خسارت مداخلات بیش از دستاوردها باشد.
نظام مسائل کشور امروز بسیار وسیع و عمیق و بهم تنیده است که شامل حل مسئله «وابستگی بودجه به نفت»، «عدم شفافیت بودجه»، «محیط کسب و کار»، «تورم»، «فاصله طبقاتی»، «بیثباتی سیاستها»، «ناکارآیی هزینهها»، «کسری بودجه»، «بیشبرآورد درآمدها»، «فساد» و هزاران مسئله دیگر است. اما اینکه کدام مسئله در ابتدا باید حل شود، مسائل پیشران کدام است و حل این مسائل در نهایت چگونه به توسعه و پیشرفت کشور منجر خواهد شد، نیاز به درک دقیق از نظام مسائل کشور دارد.
به نظر میرسد، نظام مسائل کشور به مثابه یک ابرسیستم پیچیده(مانند یک ماهواره فضایی) است. درست است که یک ماهواره فضایی از چندین هزار قطعه تشکیل شده است که ساخت هر کدام از قطعات نیاز به متخصصان فنی دارد اما در کنار این متخصصان فنی، برای فهم مسائل کشور نیاز به یک «سرطراح» یا «معمار» ، برای طراحی و معماری و درکِ یکپارچه کلان سیستم مسائل کشور است.
بدیهی است این سرطراح باید از یک تفکر راهبردی و کلنگر برخوردار باشد تا بتواند این کلان سیستم بزرگ و پیچیده را طراحی و معماری نماید.
طراحان، صحنه مسائل کشور را به مثابه یک ابرتصویر میبینند که از کنار هم قرار دادن صدها و حتی هزاران تصویر کوچکتر در کنار همدیگر با یک نظم منطقی به یک تصویر بزرگتر تبدیل میشود و بر این باورند که حکمرانی کشور با حل مجموعهای از مسائل در یک چارچوب نظاممند در یک گسترهی زمانی اصلاح پیدا میکند و با حل یک یا چند مسئله، اقتصاد کشور سامان پیدا نمیکند.
طراحان، در برخورد با مسائل کشور دچار اشتباهاتی چون خطی نگریستن به مسائل، عدم دقت به ارتباطات علی و معلولی، عدم بررسی لایههای عمیق مسائل، نگاه تک بعدی و کوتاهمدت به مسائل و گردگویی و کلیگویی نخواهند شد بلکه در مواجهه با نظام مسائل کشور، نگاهی چندبعدی، بینرشتهای، ابتکاری، کاربردی و نظاممند، بلندمدت و آینده نگرانه، لایهای و عمیق خواهند داشت.
به طور کلی نظام حکمرانی کشور برای مواجهه درست با نظام مسائل کشور به حضور نخبگان راهبردی (یا به بیانی دیگر معماران سیستم) در جهت معماری و طراحی کلان سیستم/ابرتصویر از «نظام مسائل کشور» در کنار نخبگان فنیِ متخصص در ریزسیستمها (موضوعات مختلف کشور مانند اقتصادی، اجتماعی و...) برای حل «مسائل کشور» نیاز دارد.
در نوشتارهای بعدی نویسنده این یادداشت به «رویکردهای درست در مواجهه با نظام مسائل کشور» خواهد پرداخت.
علیرضا نصراصفهانی مدیر گروه آیندهپژوهی حکمرانی پژوهشکده چشمانداز و آینده پژوهی