برای ساکنان هبرایدر( مجموعه جزیره ای در شمال اسکاتلند) شپش سر بخشی از زندگی آنان بود. به طوری که معتقد بودند زمانی که شپش از سر فردی برود، فرد بیمار میشود و تب میکند. برای درمان بیماران عمدا در سرشان شپش قرار میدادند. دیوانگی آنها حساب شده بود و به محض اینکه شپش ها دوباره در سرشان ساکن میشدند حال بیمار بهتر می شد.
این داستانی نقل شده از 2 استاد فیزیک آلمانی به نام های هانس-پیتربکبورنهلت و هانس-هرمان دوبن است.
این فیزیکدانان در داستانی دیگر نقل میکنند: در یکی از شهر ها مطالعات نشان میداد در هر آتش سوزی که آتش نشانان شدیدتر اعلام خطر میکنند، آسیب آتش سوزی بیشتر خواهد بود. در پی این مطالعه شهردار بلافاصله دستور داد استخدام در آتش نشانی متوقف و بودجه آن نیز کم شود!!!!
این داستان ها اشتباه گرفته شدن علت و معلول را توضیح می دهند.
اینکه شپش ها فرد بیمار را ترک میکنند ، به دلیل تبی است که فرد دارد و با افزایش دمای سر فرد پای شپش ها داغ شده و فرار میکنند. وقتی تب برطرف شود آنها بر میگردند.
و اینکه هر چه آتش سوزی شدید تر باشد آتش نشانان بیشتر هشدار می دهند و البته نه برعکس آن!!!
علت نادرست میتواند باعث گمراهی شود. با دقت بیشتر به اتفاق ها میتوان علت و معلول را بدرستی شناسایی کرد.
بهترین مثال برای علیت نادرست رابطه مورد تصور بین نرخ تولد انسان ها و تعداد جفت های لک لک در آلمان بود. هر دو در حال کاهش بودند و اگر آنها را روی نمودار قرار میدادی، نمودارهای رشد آن ها تقریبا مشابه بود. چنین چیزی به این معناست که واقعا لک لک ها باعث تولد بچه ها می شوند؟؟؟
مشخص است که نه، چون این یک همبستگی تصادفی خالص بود.
گاهی آنچه علت معرفی می شود معلول است و برعکس، حتی گاهی ممکن است هیچ ارتباطی بین آنها وجود نداشته باشد. مانند داستان لک لک ها و بچه ها.
برگرفته از کتاب " هنر شفاف اندیشیدن" نوشته رولف دوبلی
ترجمه : عادل فردوسی پور، بهزاد توکلی، علی شهروز