ویرگول
ورودثبت نام
Nastaran Taheri
Nastaran Taheri
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

اندر مذمت مدیریت ذره بینی

قبل از این که به شرکت جدید بیایم، فکر می‌کردم این که دیگر مشخص است و نوشتن ندارد. حقیقتا اما آسیب‌هایی که مدیریت ذره بینی (ترجمه micro management) ایجاد می‌کند خیلی خیلی بزرگتر از آنچه من درک می‌کردم. در این مقاله می‌خواهم یافته‌های شخصی خودم را در مورد این نوع مدیریت جمع بندی کنم.

این عکس را از مقاله‌ای مرتبط از insightful.io  برداشتم
این عکس را از مقاله‌ای مرتبط از insightful.io برداشتم

تجربه شخصی من در دو برهه زمانی، متفاوت بود. اولین باری که میکرو منیجمنت را در محیط کاری خودم دیدم نمی‌دانستم که این اشتباه است. مانند بچه های حرف گوش کن به تمامی اوامر مسخره و بدون فکر مدیر گوش می‌دادم. بعداً فهمیدم که مورد تجاوز روانی قرار گرفتم و نفهمیدم.

حالا شاید شما بگویید که اول هر کاری این موضوع وجود دارد، بالاخره تا هرکسی کار خودش را یاد بگیرد نیازمند انتخاب‌های سوپروایزرش است و این قضیه غیر قابل اجتناب است. اما به نظر من مدیر بودن با اینکه برای انجام هر کاری نظر بدهی، خیلی فرق می‌کند. حتی این قضیه با آنبوردینگ* (onboarding) هر شغلی هم متفاوت است.

به نظر من، این نوع مدیریت فقط از سمت قدرت طلبی آدم‌ها ناشی می‌شود. آنجایی که میان مهربان بودن و راهنمایی کردن فرمان را از دست راننده در می‌آوریم. وارد رقابت می‌شویم که «اگر من فرمان را نگرفته بودم حتما تصادف می‌کردیم.» یا اگر هم تصادف شد به راننده می‌گوییم «من که بهت گفته بودم این طور می‌شود!!!». مهم است که بدانیم این رفتار از چه جنسی است و از کجا ناشی می‌شود. در این صورت خیلی بهتر با مدیر یا همکارمان کنار می‌آییم. برای درک بهتر این موضوع این مقاله را پیشنهاد می‌کنم.

در خیلی از شرایط بحرانی واقعا این نوع مدیریت تنها راه حل است، مدیر اینقدر تحت فشار قرار می‌گیرد که نمی‌تواند احدی را رها کند. اما واقعا کسی می‌تواند در این شرایط مدیریت بهینه ای داشته باشد که:

  • در تمامی بخش‌ها تجربه یا دانش کافی داشته باشد (حتما که تجربه و دانش هم ردیف قرار نمی‌گیرند.)
  • بتواند به جای راه حل دادن به یک نفر، فرایند بهینه را ایجاد کند.
  • زبان امر و نهی را از دایره کلمات خودش حذف کند.
  • با صمیمیت هرچه بیشتر با همکاران تعامل کند.
  • نگاه رو به جلو و آینده را در هر زمان برای همه به تصویر درآورد (به خصوص خودش).

در وضعیت نابسامان کشوری مثل ایران که متاسفانه همیشه شرکت‌ها در همین اوضاع بحرانی قرار می‌گیرند، یک شرط دیگر به این شروط بالا اضافه می‌شود. شفافیت در این سازمان به حداکثر برسد. متاسفانه این قضیه هم با سوبرداشت‌های بسیار زیادی همراه است. مدیر فکر می‌کند اگر نداشتن سرمایه را با همکاران عنوان کند، حتما آن‌ها او را در این شرایط تنها خواهند گذاشت، از طرفی اگر هم پولی در بساط باشد و بقیه در جریان آن قرار گیرند، حتما آن‌ها اضافه حقوق می‌خواهند و یا به عبارتی نباید به کارمند جماعت رو داد!؟ به همین ترتیب در هر سناریویی از شفافیت اطلاعات بین مدیر و کارمندان دور می‌شویم.

اولین عوارض جانبی این نوع مدیریت به نظر من این است که اعتماد بین همکاران حتی در بخش های یکسان هم کم می‌شود. همه فکر می‌کنند که قدرت انتخابشان گرفته شده و سریعاً در جاهایی که نیاز به تفکر تیمی است خودشان تصمیم می‌گیرند، اگر هم قبلا تجربه کاری خاصی نداشته باشند تمام تصمیمات را به همان مدیر میکرو منیجر واگذار می‌کنند. البته که نباید سرعت عمل این مدیریت را نادیده گرفت. بخاطر شرایط بحرانی نیاز است که خیلی از تشریفات تیمی بزنیم، در لحظه تصمیمات بزرگ بگیریم. اما در عین حال کیفیت عملکرد هم کاهش می‌یابد. تعادل بین این دو همان انتخاب سختی است که مدیر باید تصمیمش را بگیرد.

دومین نکته در مورد این نوع مدیریت این است که اگر در زمان مشخصی نباشد، حتماً فرسایشی خواهد بود. من به عنوان کارمند در شرکتی در وضعیت بحرانی، حاضر به همکاری از خیلی جهات خواهم بود، اگر و فقط اگر بدانم که بعد از این طوفان، آرامش است. من همراه مدیرم هستم، اگر در ذهن خودم برای آن مدیر هوش و ذکاوتی دیده باشم که شرکت را از این وضعیت آزاد خواهد کرد. اگر در طی سالیان همیشه در بحران باشیم، بدیهتاً هم منِ کارمند و هم مدیر باید به فکر شغل یا فعالیت اقتصادی دیگری باشیم (یا حتی جامعه دیگری).

در حالت عمومی، مدیریت ذره بینی وقتی در سطوح ملی در جریان است نمی‌توانیم انتظار مدیران کارآمد را در ایران داشته باشیم. قبول کنیم که وجود رانت و عدم شایسته سالاری یک ویژگی بارز جمهوری اسلامی و هر دیکتاتوری دیگری است. در این شرایط مدیرانی که برای بقا می‌جنگند هم نمی‌توانند از خطر حمله‌های سران قدرت در امان باشند. اما به نظرم حتی در ریزترین نقش‌های جامعه هم می‌توان با بهبود ذهنیت در مورد شفافیت و اعتماد قدم‌های ارزشمندی برای جامعه برداشت.



*متاسفانه هنوز برای این کلمه معادل فارسی دقیقی نیافتم، من پذیرش سازمانی را دیدم اما نپسندیدم.


مدیریت ذره بینیمدیریت بحرانبحران مدیریتسوءمدیریتmicromanagement
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید