Nastaran Taheri
Nastaran Taheri
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

چگونه اعتراضی درست است؟

اول از هرچیز باید بگم که من کی باشم که درست و غلط بکنم. شما و همه ما آزادیم و توی انتخابمون میتونیم خارج از هر چارچوبی، عمل آزادانه داشته باشیم. ولی به نظرم وقتی پای عمل همگانی در میون باشه، شاید باید قبلش به این موضوع فکر کنیم که عمل جمعی میتونه نتایج متفاوت و به مراتب بزرگتری داشته باشه. منظورم اینه که از بقیه انتظار نداشته باشیم کاری که خودمون فکر میکنیم درسته رو انجام بدن.

خارج از بحث منطقی میخوام بگم که بعد از خبر مهسا امینی، دلم میخواست برم سر هر چهارراه و هرچی گشت میبینم رو جر بدم. حقیقتا خشم تمام وجودمو گرفته و اگر گشت جایی ببینم حتما سرش خالی میکنم. اما میدونم که جلوی قدرت اسلحه هیچم و فقط جون خودمو به خطر میندازم.

به صورت خاص حالم از تک تک کسایی که برای گشت کار می‌کنند به هم میخوره ...
به صورت خاص حالم از تک تک کسایی که برای گشت کار می‌کنند به هم میخوره ...


همین خبر باعث شده تا آدمها فکر کنند که زیر پتو استوری یا پست گذاشتن اشتباهه یا عبثه. که شاید بیراه هم نمیگن. جالبه که عبارت «زیر پتو» برای اتفاقی که برای سپیده رشنو افتاد، «زیر کولر» بود. اما حرف من اینجا اینه که به نظرم همین هشتگ ها و پست ها با اینکه شاید خیلی مجازی به نظر بیاد ولی مزیت خودش رو داره. درسته که بعد از اون همه مطالبه مجازی برای سپیده اتفاقی نیفتاد، اما به نظرم ادم‌ها اگاه‌تر شدند. درسته داره به قیمت خون انسان‌ها تموم میشه ولی راستش رو بخوایم هزینه آگاهی برای ملتی که کتاب دستش نمیگیره باید زیاد بشه تا درکش هم رشد کنه.

همین مردم فکر میکنند که با اعتراض و کشت و کشتار گشت ارشاد یا هر نهاد حکومتی، شاید بتونند تغییری ایجاد بکنند. اما به نظرم این میشه همون مسخره بازی انقلاب و چیزی جز هرج و مرج برای مطالبه گران نداره. اصل حرفم اینه که ماها اگه میریم برای اعتراض، بیشتر از اینکه از کشته شدن هموطنمون ناراحت باشیم، از این ناراحتیم که مثلا چرا پدر و مادرمون انقلاب کردند، یا اینکه چرا پدر و مادرامون ما رو با تربیت احمقانه اسلامی بار آوردند یا حتی اگه اینا نباشه خشم اصلیمون از اینه که چرا برای ما بستری برای رفتن از این مملکت فراهم نکردند. به نظرم در واقع خشم اصلیمون اینه که چرا ما به این شرایط این کشور وابسته شدیم و مجبوریم تحمل کنیم.

اینجا چندتا سناریو وجود داره:

  • سناریوی اول اینه که همگی بریزیم بیرون و مثل ۸۸ که حداقل من یادمه سرکوب میشیم.
  • سناریوی دوم اینه که مثل انقلاب بریزیم بیرون و با توجه به اینکه یه رهبر مشخص مثل انقلاب نداریم باز هم سرکوب میشیم و اگه تا اون موقع همچین آدم کاریزماتیکی پیدا میشه در بهترین حالت دوباره همین ۴۰ سال اخیر اتفاق میفته.
  • سناریوی سوم اینه که به مسخره بازی سایبری و مجازیمون ادامه بدیم و پستهای غمگین بذاریم که خب خیلی اتفاق عجیبی توی کوتاه مدت نمیفته.
  • سناریوی چهارم اینه که ببینیم ما میتونیم چی رو برای زندگی خودمون تغییر بدیم، مشخصا اینکه بی عدالتی همه ما رو خشمگین میکنه یه موقعیت انسانیه و درسته ولی این موقعیت باید چجوری تبدیل به عمل نتیجه دهنده بشه. اما باید این رو بخاطر بیاریم که نظمه که برای ما عدالت رو بوجود میاره و باید اول بتونیم نظم بدیم به اطرافمون و ذهنمون.

جردن پترسون که یک نویسنده و فعال اجتماعی معاصره و من خیلی بهش اعتقاد دارم، توی کتاب ۱۲ قانون زندگی یه حرف جالبی زده. میگه اگه اتاقت نامرتبه، نباید بری اعتراض خیابانی. این خیلی حرف ساده ای ه ولی به نظرم پر از مغزه. چیزی که من میفهمم اینه ( البته شمام برید کتابشو بخونید و نظر خودتون رو بگید که عالی میشه) که اگه کسی نظم شخصی نداشته باشه، هنوز به بلوغ فکری نرسیده. اینو از تجربه خودم میگم. من توی جوانی به شدت بی نظم بودم (بعضا هنوز هم هستم). مادرم هم همیشه تاکید داشته که باید نظم داشته باشم ولی تا چند سال بعد از استقلالم، نفهمیدم که چرا باید نظم داشته باشم.

نوش‌دارویی برای بی نظمی
نوش‌دارویی برای بی نظمی


خیلی از وقت هایی که بیکاریم، مثل روزهای تعطیل، فکر میکنیم که کاری برای انجام نداریم. اما کلی کار شخصی نکرده داریم که میخوایم بندازیم برای بعد. مثل مرتب کردن اتاق یا کمد یا اشپزخانه، شستن ظرفها و لباس، جارو کردن. همین که من دوست دارم که این کارها برای بعد باشه یا کسی دیگه برام انجام بده یعنی اینکه من حاضر نیستم مسئولیت کارهای خودم رو قبول کنم. یعنی برای نظم شخصی خودم انرژی نمیذارم و تعهدی هم در قبالش نمیدم. من اینجوری نیستم و تقریبا مطمئنم که ۸۰ ٪ جوان‌های امروزی هم اینجوری دارند روزگار میگذرونند. کسی که مسئولیت کارهای خودش رو قبول نمیکنه ابدا نباید توی اعتراض خیابانی شرکت کنه. چون اگه اتفاق بدی هم بیفته، عمرا قبول نمیکنه که مسئولیتش با خودشه.

حالا من توی این شرایط حقیقتا ترکیب سناریوی سوم و چهارم رو ترجیح میدم. چه بسا من توی طول عمر خودم بهبودی توی شرایط جامعه‌ام نبینم. ولی حتما نمیخوام که وطنم یه انقلاب دیگه رو ببینه. یه نکته دیگه اینه که جالبه بدونید که خود پترسون بیشترین اعتصاب‌ها و بیشترین تحصن‌ها رو برای اعتراض به قوانین کانادا ترتیب داده و اصلا ادم منفعلی نیست. نکته اصلیش اینه که میگه همه باید نسبت به چیزی که دارن اعتصاب میکنند کاملا آگاهانه رفتار کنند. اعتراضشون فقط از سر خشم نباشه. هنوز هم فکر میکنم که تغییر اساسی از انتخاب‌های کوچک و هوشمندانه شروع میشه. مثل اینکه برای انتخابات شهرداری ها مطالبه گرانه بریم جلو. یا توی حوزه های کوچکی که تغییرات داره رخ میده فعالیت داشته باشیم. اگه ما واقعا به دنبال حقوق شهروندی هستیم به معنای واقعی باید شهروند باشیم.

در شرایط کنونی، بهترین راهکار اینکه خانواده مهسا امینی از طریق مراجع قضایی شکواییه به نهاد گشت داشته باشند و از سمت جراید هم حمایت داشته باشند تا دست خالی از دادگاه ها بیرون نیان. توی همچین موقعیت هایی هست که قانون اجازه میده اهل دم، ویرایش قانون رو از حکومت بخواد. که همین چند وقت اخیر من یه نمونه‌اش رو خوندم (کیس مشابه حجاب نبود، اما به نظرم میشد از لحاظ قانونی مشابه دونست.)



مهسا امینیگشت ارشاداعتراضات سراسریجردن پترسونزن زندگی آزادی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید