باید بگم که غلط های من در مسیر شغلی تولید محتوا، ماشالا یکی دو تا نیست که …. ┬┴┬┴┤( ͡° ͜ʖ├┬┴┬┴
کیه که دلش نخواد هرررررررررررررررچیزی رو به perfectترین شکل ممکن انجامش بده وهیچچچچچ خطایی تو مسیر شغلی و تخصصیش نداشته باشه.
هیچ کس.!.
اما شدنیه؟
به هیچ وجه.!.
“I hope that in this year to come, you make mistakes. Because if you are making mistakes, then you are making new things, trying new things, learning, living, pushing yourself, changing yourself, changing your world.” — Neil Gaiman
همه ما ، خصوصا حالا تو شروع مسیر شغلی مون، اشتباهاتی کردیم یا میکنیم که از به زبون آرودنش هم خجالت میکشیم. ㄟ( ▔, ▔ )ㄏ
F**k it .
من فقط تصمیم گرفتم برم تو دلِ اشتباهاتم و باهاشون روبرو میشم و هیچ خجالتی هم نمیکشم از به زبون آوردنشون. شما چی؟
چشم پوشی از کمیت به عنوان پیش نیاز رسیدن به کیفیت یکی از بدترین اشتباهات من در مسیر شغلی تولید محتوا بود. مثل اُسکولا اون اوایل شاید ماهی یه دونه مقاله 250 کلمه ای از زیر دستم بیرون میومد. چون خیر ِ سرم میخواستم اون چیزی که منتشر میکنم بهترین مقاله دنیا باشه. ولی همیشه بعد از انتشارش دماغم میسوخت و به شکل مفتضحانه ای یه نفرم تو روی مقاله ای که نوشته بودم نگاه نمیکرد، چه برسه به اینکه محتوای ویروسی بشه و یا شایدم بهترین “محتوای دنیا!{ اصلا کلا حس میکنم این ” بهترین ” مزخرف ترین کلمه تو دایره لغت منه. چون فقط یه توهمه . چون در واقعیت بهترینی وجود نداره}
ــــــــــــــــــــــمن غلط کردم، شما نکنیدــــــــــــــــــ
من این اشتباه رو کردم و ضربه اش رو هم خوردم ، شما اگه تو اول راهید نکنید.
نمیدونم این داستانک رو شنیدید یا نه؟ { من چیزی که یادمه رو تعریف میکنم }: تو یه دانشگاهی یه مسابقه عکاسی ای برگزار میشه و استاد مربوطه میاد دانشجوها رو به دو گروه تقسیم میکنه و ازشون میخواد که مثلا تا بعد از بررسی برنده این مسابقه مشخص بشه. گروه 1 که مثل من اُسکول بودن، میشنن به خوندن تئوری ها و مقاله ها و کتاب های مختلف عکاسی تا حسابی دست پر وارد ماجرا بشن و بتونن “بهترین عکس ممکن” رو بگیرن. گروه 2 که عاقل بودن شروع میکنن از همون روز اول از هر چیزی که میدیدن عکمس میگرفتن و تو این مدتی که وقت داشتن حداقل صدها عکس میگیرن تا نهایت به اون عکس خوبی که میخواستن میرسن. با اینکه عکس های اول شون مزخرف و آشغال بود ولی در نهایت گروهی که به خاطر گرفتن یه عکس حرفه ای برنده شد، گروه دوم بود نه اول.
حالا توی محتوانویسی هم همینه. حالا هی شما بیا 1000000000000000تا مقاله بخون، کتاب بخون ، دوره های من یا هر شخص دیگه ای رو شرکت کنو ساعت ها آموزش ببین، ….تا وقتی که خودت دست به نوشتن نشی و ننویسی، هیچ به هیچ.
“An expert is a person who has made all the mistakes that can be made in a very narrow field.” — Niels Bohr
این البته جزو غلط های کوچیکم بود، ولی خب بازم بهم آسیب زد. من خیلی زود روزانه نویسی یا روتین نوشتن تو روزهای زندگیم جا خوش کرد و الان این روزا جوری شده که یه روز اگه ننویسم اون روز واقعا خمارم و کسل. اینو گفتم که بگم که اگر شما تو اول مسیر شغلی محتوانویسی هستید و میخواید نوشتن تجاری بشه شغل تون و منبع درآمدتون، باید خودتون رو به نوشتن عادت بدید. چون اگر به نوشتن عادت نداشته باشید عمرا بتونید تو روزهایی که میخواید پروژه تحویل کارفرما بدید 7-8 ساعت یه سره پشت لپ تاپ بشینید و یه سره بنویسید. دقیقا مثل این میمونه که یه نفر که در طول سال حتی 1 ثانیه هم ورزش نکرده و باسن مبارک رو تکونی نداده، تصمیم بگیره یه دفعه 15 کیلومتر یه سره بدو. خب به فنا میره دیگه.
“Mistakes are a fact of life. It is the response to the error that counts.” — Nikki Giovanni
نحوه محاسبه حقوق محتوانویسی آنلاین ( زندگی میچرخه باهاش ؟)
این اشتباه از اون اشتباهاته که از 10 سال ِ پیش داشتم و هنوز هم دارم یه کمی. البته که بهتر شدم ولی نه هنوز اون جوری که میخوام. خودسانسوری شکل های مختلفی داره. مثلا گاهی ما از ترس فشار حکومت دیکتاتورمجبوریم کلمه ها و حرف هامون رو قورت بدیم که سرمون بالای چوبه دار نره، یه زمانایی از فشار اجتماعی و حرف این و اون میترسیم که مبادا یه حرفی بزنیم که به دماغِ کسی بربخوره یا مسخره بشیم یا خیلی ها باهامون مخالفت کنن و.. { که من به شدت گرفتار ِ این نوع خودسانسوری بودم وهستم }، خیلی موقع ها هم یه جورایی دچار سندرم ایمپاستر هستیم و فکر میکنیم هر چی میگیم یه جورایی خزعبلات و چرت و پرت محضه و ممکنه همه شون نادرست باشه { خب اصلا فرض کنیم نادرست باشه. کدوم دانشمند و فلاسفه بزرگ و آدم های آنچنانی رو پیدا میکنی که “کل” حرف هایی که توی طول ِ زندگیشون زدن” درستِ مطلق” بوده باشه؟! هیچکی. پس من و شما چرا باید همچین ترسی داشته باشیم؟ خب اصلا به فرض هم حرفی که الان میزنیم غلط باشه. باید انقدر شجاعت داشته باشیم که تو زمان ِ درست حرف مون روبزنیم و تو زمان درست هم حرف خودمون رو نقد کنیم و تو زمان ِ درست هم حرف خودمون رو آشغالی بدونیم و بندازیمش دور و یه اعتقاد و باور جدید رو مطرح کنیم} پس از اونجایی که ما تو جغرافیایی زندگی میکنیم که به حد کافی و وافی داریم سانسور میشیم، در حدی که دیگه چیزی نمونده ازمون و یه جورایی محو شدیم، بهتره کمی به خودمون رحم کنیم و توی نوشتن و مسیر شغلی نوشتن خودمون رو سانسور بیخود نکنیم.
من یه زمانی خیلی درگیر این غلط بودم و به محض اینکه میخواستم یه چیزی بنویسم و منتشر کنم، فکر میکردم تمام عالم و آدم جمع شدن محتوای ِ من رو بخونن و من رو نقد منفی کنن و بد وبیاره بهم بگن. اول اینکه واقعا چند % احتمال داره که مخاطب شما از محتوای شما بدش بیاد؟
چند % احتمال داره که مخاطب شما یه آدم بددهنی باشه و به شما بد و بیراه بگه؟
قطعا خیلی کمممممممم.
حالا به فرض مثال هم که زیاد باشه . خب باشه. فیندَره سَقَره. { این یه اصطلاح نمیدونم کجاییه و دقیقا معنیش چیه ولی من زیاد میگمش |ʘ‿ʘ)}
اون قضیه که مردم به سردرد خودشون بیشتر از مرگ من و شما اهمیت میدن دیگه خیلی نخ نما شده، نذارین دوباره تکرارش کنم. ولی اگه بدونید که من به خاطر همین ترس ها چه موقعیت هایی رو از دست دادم تو مسیر شغلی تولید محتوا شما دیگه این اشتباه رو نمیکنید.
راستی این مقاله ” 75 غلطِ من در مسیر شغلی تولید محتوا رو با عنوان انگلیسی 75 Content Writing Mistakes That Cost Me Time and Money به زبان انگلیسی تو medium.com منتشرش کردم. اگه میهش بخونید و ایرادات زبانیش رو بهم بگید:
آخ آخخخخخخ آخخخخ آخخخخخ نگم از اهمیت شبکه سازی و ارتباطات. اینستاگرام من و رایتینا رو دیدید این چند وقته؟ بعد از حدود 6 سال ساختن اکانت تو اینستاگرام و گه گاهی فعالیت کردن توش و کپشن نویسی الان با زور 3600 تا فالور داره. خیلی ضایع است دیگه نه؟ حالا بگذریم از این اصل که تعداد فالور خیلی مهم نیست و کیفیت ارتباطات مهمه و اینا .
اگه کار ِ آدم دیده نشه، همون بهتر که اصلا تولید نشه و منتشر نشه و آدم با خودش ببره زیر خروارها خاک دیگه.
چون بدون دیده شدن کار ، به نظر من انتشارش پوچه دیگه، نه؟
یادمه اون روزا و ماه ها و سالهای اول شروع فعالیت عمومیم و تولد رایتینا، خیلی راه ارتباطی برام باز شد و پیشنهادات همکاری و شبکه سازی داشتم ولی سکوت کردم و نادیده گرفتم و فرصت رو از دست دادم. چرا که به شکلی احمقانه فکر میکردم صرفاااااااااااااااااااااااااااااا و صرفااااااااااااااااااااااااااااااا تولید محتوای ِ خوب میتونه جای همه این چیزها رو پر کنه و کلی مخاطب رو روانه کنه به سمت ِ من و رایتینا. اما زهی خیال ِ باطل.
من قشنگ چوبِ درونگرا بودنِ افراطی و ارتباط زیاد نداشتن و شبکه سازی نکردن رو تو این چند سال خوردم بدجورررررررر. راستش رو بگم هنوزم نتونستم این عیب رو برطرف کنم و این غلط رو اصلاحش کنم. ولی میخوام یاد بگیرم و اصلاحش کنم و شاید کمی از این عقب افتادگی از دیده شدن و به چشم مخاطب های بیشتر اومدن و شبکه سازی رو جبران کنم. کسی هست بتونه کمکم کنه؟