ناطق
ناطق
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

بخش ششم - چاهِ فاضلاب

اولین باری که فهمیدم مغرور بودن در مواجهه با هرکسی و هر پدیده ای کار خوبی نیست، اسفند 98 بود؛ وقتی که داشتم اولین پادکستم (غنچه) که تقریبا 1 سال روش برنامه ریزی کرده بودم رو منتشر می کردم. تا قبل از اون تاریخ من فک می کردم که غرور کلید تمام در های جهانه، عزت نفس داشتن رو با غرور یکی می دونستم و فک می کردم که کسی که غرور داره، عزت نفس هم داره، و برای اینکه بقیه من رو دستِ بالا بگیرن و شخصیت کاریزماتیکی داشته باشم، باید مغرور باشم.

خلاصه، با بچه ها داشتیم دنبال یه پلتفرم می گشتیم که توش پادکستمون رو بزاریم که آدمایی بیشتری پادکستمون رو بشنون. چندین کانال و پیج رو بررسی کردیم؛ آخر سر یه کانال که از همه بهتر بود رو انتخاب کردیم و بلافاصله من به ادمین کانال پیام دادم: سلام. من مسعودم. با چند نفر دانشجو و نویسنده و گوینده یه پادکست تهیه کردیم که ....؛ کامل براش توضیح دادم که شرایط چجوریه و قضیه از چه قراره. چند دقیقه بعد اونم پیام داد: سلام. میدونید فید چیه؟

من با توجه به عقایدی که اون زمان داشتم، اولا فک کردم یارو کلا پیام من رو نخونده و برای همه کسایی که پیام می دن این حرف رو می زنه؛ در نتیجه داره به من بی احترامی می کنه. ثانیا نمی دونستم فید یعنی چی. در لحظه توی گوگل سرچ کردم، کلمه feedback رو اورد که اصلا ربطی به این قضیه نداشت.

خلاصه، منم فک کردم که الان برای اینکه خیلی تو چشم بیام، باید یه حرکت خارق العاده بزنم. در حدود 5 خط، یه سری مزخرف به ادمین اون کانال گفتم (که فحش و بی ادبی نبود، ولی غیرمستقیم توهین بود). پیامم رو برای دوستم امین (که این پلتفرم رو معرفی کرده بود) فوروارد کردم. گفتم این چرا ما رو تحویل نگرفت. گفتش که دیگه با این چیزی که فرستادی محاله جوابتو بده. بیخیالش شو.

منم خیلی ناراحت شدم. این چهارمین بار بود که به عنوان مدیر و تهیه کننده پادکست توی روند پیشرفت پادکست گند زده بودم. خلاصه، سریع پیامم رو پاک کردم. به جاش نوشتم: نه، نمیدونم. اگه میشه توضیح بدید. ایشون هم نزدیک 10 دقیقه ویس گرفتن که منظورش از فید چیه (ربطی به موضوع بحث نداره ولی اگه می خواید بدونید تو کامنت توضیح می دم). و تهشم ازش تشکر کردم بابت چیزی که اون روز به من یاد داد.

چند روز بعدم که پادکست منتشر شد، براش فرستادم. گوش داد حال کرد. کلی نظر و پیشنهاد بهم داد که باعث شد پیشرفت کنم. و بعدش به مرور خیلی با هم رفیق و صمیمی شدیم، و الان داریم رو چند تا پروژه مشترک هم کار می کنیم.

از این جا بود که فهمیدم غرور چیز خوبی نیست، و با شُل گرفتن و عصبانی نبودن و حالت تهاجمی نداشتن نسبت به بقیه آدما میشه به چیزای بزرگتر و باحالتری رسید.

این بود داستان من!


غرورلکنتچاه فاضلابگفتارپادکست
سلام. من مسعودم؛ یک فرد دارای لکنت. میخوام با شما اتفاقات و چالش هایی که در زندگی روزمره و در مسیر درمان دارم رو با شما به اشتراک بزارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید