بیست و چند روز از روزی که شروع کردم ترسام رو روی یه ورقه کاغذ بیارم گذشته و من هنوز نتونستم کاری بکنم برای خودم. توی کلافه ترین و شکننده ترین نسخه خودم دارم زندگی می کنم و اعصابم داره از این منجلابی که هر روز بیشتر دارم توش غرق میشم خردتر میشه.
تقریبا 10 ماه دیگه این موقع (اگه همه چیز طبق پیش بینی من باشه و تلاشم خوب باشه و خدا بخواد)، من قراره دانشجوی ترم اول گفتاردرمانی باشم. که این به خودی خود چیز سختی نیست. میتونم کنکور تجربی شرکت کنم، یه رتبه 3000 بیارم و در نهایت وارد دانشکده گفتاردرمانی بشم.
ولی دو تا مشکل جلوی راه من وجود داره: 1. من خودم لکنت دارم، یعنی اگه گفتاردرمان رو یه مکانیک تصور کنی، من یه ماشینم. 2. قضیه کنکور.
اگه وضعیت طبیعی و نرمال بود، من میومدم برای هر کدوم از این مشکلاتم برنامه ریزی می کردم، گام به گام برای حل مشکل حرکت می کردم، عملکرد خودمو تحلیل می کردم و در نهایت موفق میشدم (همونطور که کلی مشکل دیگه رو تا حالا از بین بردم تو زندگیم)
اما این یکی فرق داره؛ من اگه بخوام یه طرف قضیه رو بگیرم، طرف دیگه کلا از دست میره. اگه بخوام تمرکزمو بزارم روی درمان گفتارم، نمیتونم دیگه تست عربی بزنم؛ اگه هم بخوام تست عربی بزنم، دیگه تایمی برای گفتاردرمانیم ندارم. و به همه این ها، این رو اضافه کنید که الان از وحشتناک ترین روزای کرونا در ایران دارم این متن رو مینویسم و دارن شهر رو قرنطینه میکنن مث اینکه، و درمان لکنت 80 درصدش حضور در اجتماعه. با تو خونه موندن هیچ اتفاقی نمیفته.
بنابراین الان مثل برف روبی هستم که داره تو صحراهای عربستان کار میکنه. نمیدونم چیکار کنم. شما میدونید؟