رضا مَلِکی
رضا مَلِکی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

موج ناآرام

سال‌هاست شنیده‌ایم ایرانمان کم‌آب است. اوایل می‌گفتند آب هست، اما کم است؛ اما اکنون مسئله، نبودن آب است. عوامل زیست‌محیطی گرفتارمان کرده؛ از خشک‌سالی تا سیل‌های مرگبار. بازار هشتگ‌سازی و جمع کردن فالوور هم که داغ است! کلمات قلمبه سلمبه، جنگ ژئومتریک، تهدیدات اکولوژی و... اگرچه واژه‌های دهن‌پر‌کنی هستند، اما درد دارند؛ از آن جنس حرف‌ها که باید به آن اندیشید. بحران و تنش آب، جدی است و هم‌بستگی اجتماعی و ملی می‌طلبد؛ باید رعایت کرد، حرکت کرد، هر کس به اندازۀ قد و قوارۀ خودش. مردم و مسئول هم نمی‌شناسد؛ همه باهم. باید حمایت کرد از شرکت‌های دانش‌بنیان در حوزۀ آب تا با مدیریت بحران کمبود آب با استفاده از تکنولوژی نوین، از این برهه هم گذشت.

«مهندس علیرضا رخشا» یکی از همین مؤسسان شرکت‌های دانش‌بنیان است؛ از آن دسته آدم‌هایی که موجِ ناآرامند و اگر بایستند مرداب می‌شوند؛ از آن‌ها که نوجوانی‌شان را با جبهه و جنگ و دفاع مردانه طی کردند و تا به امروز در میدان دفاع ایستاده‌اند. نه از میدان مین می‌ترسند و نه از تهدید و تحریم. یاد گرفته‌اند با دست خالی بجنگند و پیروز شوند.

کتاب، روایتِ همه‌فن‌حریفی است که خسته و ناامید نمی‌شود؛ مهندسی که در ناهمواری‌های اقتصاد و سیاست، با تلاش دَه‌ساله توانسته است شرکتش را به منبعی از فناوری در حوزۀ تصفیه آب و بهبود احتراق مبدل سازد.

نکته‌ای که در کتاب بسیار مشاهده می‌شود «امید» است که در دنیای امروز به آن شدیداً نیازمندیم.

«همه‌فن‌حریف» برای کسانی نوشته شده که می‌خواهند واقعیت‌های پیشرفت ایران را ـ علی‌رغم تمام موانع داخلی و خارجی ـ بدانند و بی‌واسطه در دریای فناوری و کسب‌وکار ایران غور کنند.

نکتۀ قابل توجه در کتاب این است که از بیان نقطه‌ضعف‌ها و کاستی‌های راه، هراسی ندارد و صریح از نداشتن تجربه، نابلد بودن راه، شکست‌ها و مشکلات سخن گفته است تا یاد بدهد که از شکست‌ها نباید ناامید شد و با امید می‌توان کارخانۀ ورشکستۀ اسفنج‌سازی و داروسازی را به سود رساند؛ چراکه برای علیرضا رخشا حضور در صنعت و جنگ، هم‌معنا شده است.

او راهی را شروع می‌کند که تنها سرمایه و دانشش یک مقالۀ روسی است و چند عکس و یک قطعه فیلم؛ اما نیاز کشور است. او پا در نبرد نامتوازنی می‌گذارد تا «دستگاه نانوپودر فلزی» را بسازد؛ دستگاهی که اگرچه در ابتدا به دلیل عدم تمایل سرمایه‌گذار خصوصی و عدم شناخت کاربردهایش به بار ننشست، اما بعدها کاری بزرگ کرد.

کتاب در دَه فصل و 185 صفحه به کوشش جمعی از نویسندگان توسط نشر «الگونگار پیشرفت» به چاپ رسیده است.

کتاب، قصۀ یک حرکت رو به جلوست تا رسیدن به هدف، که تصفیۀ آب شرب از آرسنیک، نیترات و نمک و میکروب‌زدایی با استفاده از الکترودیالیز است؛ قصه‌ای از مسیری مارپیچ، دوستیِ آب و آتش، اشک‌ها و لبخندهاست.

قصه‌ای از یک جرقه توسط دانشمند روسی که با مرگش می‌رفت که ناتمام بماند؛ اما بزرگ‌مردِ ایرانی از همان‌جا که جهان سومی می‌خواننش تمامش می‌کند؛ بارها و بارها با آزمون و خطا مسیرش را پیش می‌رود، زیان و سخت‌گیری و سنگ‌اندازی‌ها و بی‌اعتمادی‌ها می‌بیند، اما پیروز می‌شود.

در هر فصل علاوه بر گفتار نویسنده که به عنوان سوم شخصِ محدود نوشته شده، شخصیت‌های مهمّ کتاب هم به صورت جداگانه اتفاقات را روایت می‌کنند و هر یک از دید و منظر خود آن رویداد را شرح می‌دهند.

نویسندگان سعی کرده‌اند با استفاده از ضرب‌المثل‌ها و جملات کنایی و... کتاب را از قالب آموزشی و دانشگاهی خارج کنند؛ اما شاید نتوانسته‌اند به هدفشان نزدیک شوند و کتاب دچار نوعی اطناب شده است که گاهی مخاطب را دچار ملال می‌کند؛ اگرچه خوانندۀ علاقه‌مند و هوشیار آنچه را که می‌خواهد از کتاب استخراج می‌کند و توجهش به عظمت راه و حرکت جهادی مهندس رخشا و تیمش است و سوار بر این موجِ ناآرام، لذت خواهد برد.

جهان سومیموج ناآرامپیشرفتایرانروایت پیشرفت
طلبه|حافظ قرآن مجید|تمدن اسلامی|یک چندپتانسیلی!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید