ما آدما اصولاً خیلی از چیزهای مهم و ضروری زندگی رو نمیدونیم و متاسفانه گاهی ندونسته هم از دنیا میریم. به هر حال آدمیه دیگه. با یه ظرفیت محدود ذهنی و البته کلی خزعبلات روزانه که از درس و دانشگاه بگیر تا تلگرام و اینستاگرام که به زور میخوایم توی این یه ذره تراشۀ ذهنمون جاشون بدیم ولی غافل از اینکه داریم رفته رفته از اصل فاصله میگیریم و به اسب تبدیل میشم ... ?
مثلاً یه مبحث خیلی خیلی مهم، شیوۀ صحیح رسوندن خبر به افراده. از خبر خوش بگیر تا خبر فوت که اصولاً به قدری توی هر دو مورد استاد هستیم که میتونیم نتیجۀ یکسانی از جفتشون بگیریم و اون مرگ ناگهانی مخاطبه.
"چند وقت پیش یادمه یه دوستی بهم زنگ زد و بعد از حال و احوال، با صدایی که نشون از شادی و مسرت بی حدش داشت بهم گفت شمارۀ فلانی رو داری؟
من یه خرده فکر کردم و گفتم خیلی وقته ازش خبری ندارم ولی باید بگردم، پیداش کردم برات میفرستم
خندید و گفت لازمش ندارم؛ تو هم از تو گوشیت پاکش کن دیگه لازمش نداری!!!
گفتم: چطور مگه؟ ?
گفت: آخه دیروز توی تصادف کشته شد احتمالاً دیگه شمارش به دردت نمیخوره خواستم اطلاع بدم که الکی فضای گوشیت رو اشغال نکنی...??"
خلاصه که همه میدونیم وظیفۀ آموزش این موضوعات با سیستم آموزشیه مملکته ولی چه کنیم که هیچ کاری روی حساب و کتاب پیش نمیره اینجا؛ و ما مجبوریم جورشون رو بکشیم ?
توی برنامههای جذاب «رادیو نوکو» یه قسمتی رو اختصاص دادیم به این قضیه و البته با نگاه طنز به موضوع «خبر بارداری» پیشنهاد میکنم از دستش ندید: