یکی از بزرگترین چالشهایی که در مسیر خودشناسی با آن روبهرو میشویم، احساس نیاز به حضور "دیگری" در زندگیمان است. این نیاز میتواند به شکلهای مختلفی بروز کند؛ از میل به همراهی، عشق و حمایت گرفته تا جستجوی تایید و درک شدن. اما چرا چنین نیازی در انسان وجود دارد؟ آیا این یک ضعف است یا بخشی از طبیعت انسانی ما؟
انسان موجودی اجتماعی است. از لحظهای که به دنیا میآییم، ارتباط با دیگران برای زنده ماندن و رشد ضروری است. نیاز به دیگری تنها یک احساس نیست، بلکه در ذات بیولوژیک و روانی ما ریشه دارد.
طبق نظریه مزلو، نیاز به تعلق و عشق یکی از اساسیترین نیازهای انسانی است که بعد از نیازهای فیزیولوژیکی و امنیتی قرار میگیرد. این نیاز شامل احساس تعلق به گروه، روابط دوستانه و عشق است. وقتی این نیاز برآورده نشود، ممکن است احساس تنهایی، انزوا یا حتی افسردگی را تجربه کنیم.
دیگران اغلب مانند آینهای عمل میکنند که ما را به شناخت بهتر خودمان میرسانند. از طریق تعاملات و بازخوردهایی که از دیگران دریافت میکنیم، میتوانیم نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنیم. به همین دلیل، روابط انسانی نقش مهمی در مسیر خودشناسی دارند.
در حالی که نیاز به دیگری طبیعی است، وابستگی بیش از حد میتواند مانع رشد فردی شود. برای مثال:
اولین قدم این است که تشخیص دهیم نیاز به دیگری از کجا نشأت میگیرد. آیا این نیاز برای احساس امنیت است؟ برای تایید شدن؟ یا برای درک شدن؟ شناسایی این دلایل میتواند به ما کمک کند تا بهتر با آنها مواجه شویم.
قبل از جستجوی ارتباط با دیگران، باید ارتباطی قوی و سالم با خودمان ایجاد کنیم. این شامل پذیرش خود، گوش دادن به احساساتمان و مراقبت از نیازهای عاطفیمان است.
استقلال عاطفی به معنای توانایی احساس رضایت و خوشبختی بدون وابستگی به حضور دیگران است. این به این معنا نیست که ارتباطات انسانی را کنار بگذاریم، بلکه به این معناست که بتوانیم نیازهایمان را به شیوهای سالم برآورده کنیم.
نیاز به دیگری بخشی طبیعی از انسان بودن است. اما این که چگونه این نیاز را مدیریت کنیم و اجازه ندهیم به وابستگی تبدیل شود، بستگی به انتخابهای ما دارد. تعاملات انسانی میتوانند فرصتی برای رشد، یادگیری و خودشناسی باشند، اگر با آگاهی و تعادل به آنها نگاه کنیم. همانطور که ما از دیگران تاثیر میپذیریم، میتوانیم خود نیز منبعی از حمایت، عشق و الهام برای دیگران باشیم.