حاج سیاح مردی خوش ضمیر و خیرخواه است. دیدن خرابیهای متصل وطن و پیشرفت بی امان خارجه روح او را آزرده است.
تصویرش از رجال سرشناس دینی و دیوانی قاجار خوب، با جزییات و البته طبیعتا همراه با سوگیریهای خود اوست. هرچند عمده آنها حق و صحیح است. مردی دیندار، منصف و اهل رعایت رعایاست. بیگانهستیزی و علاقه به آبادی وطن بدست ابناء ایران در تمام نوشتههای او موج میزند. هر چند قضاوتها و شرح او در مورد مرحوم شیخ فضلالله را باید متاثر از خفقان دوره استبداد صغیر و صد البته هجمه اخبار راست و ناراست در آن زمانه دانست؛ معالوصف توام با خطا و کژنگری است.
دوستی و ارادت به مرحوم جلوه فیلسوف شهیر دوره قاجار، سید جمال مصلح بزرگ جهان اسلام در کتاب مشهود است. شرح آداب دیوانی ایران در عهد ناصری و مظفری، توضیح تاریخ اجتماعی ایرانیان و طبقات دیوانی، دینی، نظامی و مردمان عادی در آن، دانش خوبی پیرامون اوضاع ممکلت ایران در این ۳۰ ساله (۱۲۵۵ تا ۱۲۸۸) به دست خواهد داد. اشراف او به تاریخ و کتابت، سیاحت ملل دنیا از امریکا گرفته تا ژاپن و چین باعث میشود گزارشات او در خصوص وقایع اولیه دوره ناصری و قتل مرحوم امیرکبیر نیز محل اعتنا بوده این سیاحتنامه را تاریخی ۶۰ساله (۱۲۲۰ تا ۱۲۹۰) نامید.
برخورد او با ناصرالدین شاه و ولیعهد مظفرالدین میرزا، مراودات او با ظل السلطان و امین السلطان بیان تطورات شخصی و دیوانیشان، رفاقت با مردان نیک رفتار عهد قاجار نظیر امینالدوله، سعد السطلنه، مشیرالملک و امینالضرب...ارتباط با برخی علمای بنام و مجتهدان برجسته تبریز و تهران و اصفهان، درگیریهای او با کامران میرزا نایبالسلطنه، عینالدوله و میرزا عبدالله خان والی و ... همگی نکات مهمی در چرخش تقدیر ایرانیان در مهمترین سالهای سده نوزدهم میلادی است.
زمانی که در اروپا انقلاب فرانسه به پیروزی رسید، در ۱۹۰۵ در روسیه تزار ناچار به پذیرش پارلمانی با نام دوما شد، اروپای متحد شده و منسجم بعد از ۱۸۱۵ به سرحدات بلاد عثمانی تازیدن آغازید و بنای تجزیه و انحطاط امپراطوری عثمانی نهادید. دانش و فناوری، ادبیات و علوم اجتماعی، شعر و هنر، فلسفه و حکمت همه جهان آنروز را یک داستان کرده بود. در ایران اما جهالت، خرافهگری، سستی و کژی، گردنکشی حکام و ولایت فروشی والیان، بنای نابودی آبادیها، انقطاع از میراث علمی و تمدنی، استبداد حکومت مرکزی، قحط الرجالی پایتخت، بیمبالاتی نظامیان و زبونی حکام سرحدات و تجزیه بی درد و خونریزی ایران کهن و خراسان قدیم و بریدن مادر میهن از مهد و گهواره سمرقند، بخارا، خیوه و مرو وبلخ، کنار گذاشتن مردان وطن از صناعات، ادبیات، تجارات و ادارات و حتی سرحدات کشور معاصرت تام دارد.
به واقع خواندن این کتاب به فهم درونی و و طنی علل انحطاط ایرانیان مستقل از سیر شگرفآسا رشد ملل دنیا و سعایتهای بیگانگان در حق ایران، کمک شایانی خواهد کرد.