ویرگول
ورودثبت نام
نوید نوری
نوید نوری
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

سوخت‌بری انتخاب ما نبود

نویسنده: سیده زهرا عباسی


مشکلات اقتصادی در سراوان و محرومیت‌های دیرینه این شهرستان، مردم مرزنشین را به شغل سوخت‌بری ناچار کرده است، آنها امکان اشتغال دیگری ندارند.

ماجرا از پشت دیوار مدرسه شمّسر شروع شد، اما پیش از آن هم شرایط عادی نبود. 800-700 گازوئیل‌کش از 3 روز قبل‌تر صف کشیده بودند کنار روستا و اجازه ورود و خروج نداشتند. حتی پادرمیانی زن‌های شمّ‌سر هم راه خروج‌شان را باز نکرد. مسئولان می‌گویند گازوئیل‌کش‌ها به اندازه کافی صبور نبودند.


چند روز پیش از حادثه

کنار پاسگاه مرزی شمسر راه باریکی به اندازه عبور و مرور یک خودرو باز است؛ راهی که اهالی می‌گویند چند روز پیش از ناآرامی‌ها به روی گازوئیل‌کش‌ها بسته شده بود. بیش از 700 گازوئیل‌کش سه شبانه‌روز اجازه ورود و خروج نداشتند؛ نه آنهایی که این طرف بودند و می‌خواستند سوخت ببرند و نه آنهایی که آن طرف بودند و می‌خواستند با مخزن خالی برگردند. هر کدام‌شان سه چهار سرنشین داشتند و این‌همه جمعیت در طول سه روز خورد و خوراک‌شان را از روستای مرزی شمّسر تامین می‌کردند. شمّسر اما فروشگاهی ندارد. یکی دو مغازه جمع‌وجور که در حد نیاز اهالی جنس می‌آورند و سه روز حضور مهمانان ناخوانده کافی بود تا انبارشان ته بکشد.

یکی از اهالی می‌گوید: «مردم ما مهمان‌نواز هستند. این چند روز حتی نان خالی هم در روستا پیدا نمی‌شد. زن‌ها آستین بالا زدند و نان پختند، اما نمی‌شود که فقط با نان سر کرد. یک رفت‌وآمد ما تا سراوان، مرکز شهرستان هم با ماشین عادی دو شبانه‌روز طول می‌کشد».

بچه‌های مدرسه‌ای تخم‌مرغ محلی و نانی که در خانه پخته شده بود را بین گازوئیل‌کش‌ها می‌فروختند، اما نان و تخم‌مرغ هم بالاخره ته می‌کشید. این را یکی از زنان می‌گوید که خودش در این چند روز تنور خانه را به راه کرده بود و نان می‌پخت؛ «با بقیه زنان روستا جمع شدیم و رفتیم پاسگاه. التماس و خواهش کردیم که بگذارید اینهایی که کلی راه آمده‌اند، بروند. خب، چکار کنند؟ کارت مرزنشینی یا برای خودشان است یا آن را خریده‌اند. بگذارید بروند، وگرنه دو روز دیگر هیچ برای خوردن نمی‌ماند. ما گفتیم، اما کسی به حرف‌مان گوش نکرد. سه‌ روز که می‌گذرد، گرسنگی و انتظار فشار می‌آورد و داستان می‌شود همان که نباید می‌شد.

اهالی روایت می‌کنند گازوئیل‌کش‌های آن‌سوی مرز با مخازن خالی، سیم‌خاردارها را پاره کردند تا از مرز رد شوند و بعد از آن، درگیری و ناآرامی‌هایی که چند روز خواب شمّسر و سراوان را آشفت.


سوخت‌بری انتخاب ما نیست

گازوئیل‌کشی یا سوخت‌بری، شغلی است که اهالی بم‌پشت، به‌ویژه در روستاهای مرزی آن را از کودکی تمرین می‌کنند. بچه‌ها خیلی که قرار باشد باسواد شوند، تا کلاس ششم درس می‌خوانند و بعد از آن شاگردراننده سوخت‌برها می‌شوند تا خوب راه و چاه را یاد بگیرند؛ راه و چاه جاده‌های پرخطر تا نان ساده‌ای سر سفره بیاورند؛ همان نان ساده‌ای که مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت در بیانه خود درباره ناآرامی‌های سراوان تأکید کرده بود؛ «سوخت‌بری جرم و قاچاق نیست. سوخت‌بران نان‌آوران خانواده‌های‌شان هستند.»

بلوچ‌زهی یکی از همین اهالی است، 30 ساله است، اما از 10سالگی برای اینکه خرج پدر پیر و دو خواهر کوچکش را بدهد، مجبور به سوخت‌بری شده. او توضیح می‌دهد که با وجود مشکلات زندگی و کمبود امکانات، فرصت ادامه تحصیل را نداشته: «هر روستا 30-20جوان دارد که برای خرج زندگی مجبورند سوخت‌بری کنند؛ در این وضعیت ما دیگر چه کار می‌توانیم بکنیم؟»

سوخت‌بری با وجود درآمد کم، برای آنها خطرات زیادی هم دارد؛ مانند آنچه بر کولبرها می‌گذرد. اگر شانس بیاورند و در رفت‌وآمد، درگیری برایشان پیش نیاید، جاده‌های مرگ جان‌شان را نشانه می‌گیرد. مثل بلوچ‌زهی که 10سال پیش تصادف کرد و مهره کمرش شکست. برای او «طرح رزاق» هم موثرنبوده، زیرا در این طرح چند خانواده با هم یک کارت و ماشین دارند و مسیر خاکی را باید بروند و تا قبل از ساعت چهار عصر بازگردند و اگر دیرتر به مرز برسند، اجازه ورود ندارند؛ همه هم پاکستان قوم و خویش ندارند تا شب را در خانه‌شان سر کنند.


بن‌بست اقتصادی سراوان

در کل شهرستان 60هزار نفری سراوان نه کارخانه و صنعتی فعال است و نه آبی برای کشاورزی وجود دارد. اهالی روستاهای محروم مرزی راه دیگری جز سوخت‌بری پیش روی خود نمی‌بینند؛ راهی که در هر سفر نهایت تا 200هزار تومان برایشان درآمد دارد. اگر شناسنامه داشته باشند یارانه هم می‌گیرند و می‌زنند به زخم زندگی. آنهایی هم که پای رفتن ندارند، کارتشان را می‌فروشند به دیگران.

سوخت‌بری در سراوان یا شهرستان‌های مرزی دیگر یک انتخاب نیست، چاره دیگری وجود ندارد. مولانا سید عبدالصمد ساداتی، امام جمعه اهل سنت سراوان معتقد است این شهرستان با وسعت زیاد و سابقه تاریخی داشتن گمرک، نزدیک‌ترین مسیر به پاکستان و کراچی است و می‌تواند محل ترانزیت مسافر و کالا باشد، اما مسئولان به آن توجه نکرده‌اند؛ «مردم شغلی ندارند و در مضیقه هستند. نباید آنها را برای سوخت‌بری ملامت کرد. حتی نمی‌توانند کشاورزی کنند. سد ماشکیدعلیا را با میلیاردها تومان هزینه ساختند و حالا آبی که پشت آن ذخیره است بخار می‌شود، هوای منطقه را شرجی کرده و درختان را از بین می‌برد. این‌همه هزینه چه نفعی برای مردم داشت، وقتی آبی برای کشاورزی اختصاص نمی‌یابد؟ سراوان راه هم ندارد. راه اصلی شهرستان معروف است به جاده مرگ. راه‌های بین‌شهری و روستایی که دیگر هیچ. خودتان هم نوشتید. اینجا حتی مرکز درمانی ندارد.»

مولانا‌ ساداتی تأکید می‌کند که مردم بی‌توجهی‌ها را می‌فهمند؛ «روسای جمهور و مسئولان در سفر استانی فقط به چابهار می‌روند. چرا؟ چون چابهار اقتصاد دارد همان چیزی که سراوان ندارد. درد مردم هم همین است. مردم انتظار داشتند مسئولان حداقل بیایند با آنها رو در رو صحبت کنند.»

راه‌اندازی بازارچه رسمی مرزی بهترین اتفاقی است که به اعتقاد مولانا ساداتی می‌تواند در سراوان رخ دهد تا مردم در آن کار کنند، درحالی‌که الان فقط سهم‌شان از مرز، سوخت‌بری یا کارگری در بازارچه غیررسمی‌ سراوان است که مشخص نیست چه کسانی از آن سود می‌برند. او علت اصلی مشکلات و درگیری‌های چند وقت یک‌بار سوخت‌بران و نیروهای مرزبانی را بن‌بست اقتصادی سراوان می‌داند که باید به‌جای سرزنش مردم، فکری برای حل آن کرد.


رایزنی برای رسمی‌شدن بازارچه «کُهک»

بازارچه مرزی پیشین در سرباز در روزهای آینده بازگشایی می‌شود و معاون هماهنگی امور اقتصادی استاندار سیستان‌وبلوچستان از رایزنی برای رسمی‌شدن بازارچه مرزی «کُهک» در سراوان هم خبر می‌دهد. ماندانا زنگنه، در گفت‌وگو با همشهری اعلام می‌کند که بازارچه کهک در کارگروه مرزهای کشور به‌عنوان پایانه رسمی مرزی تأیید شده و وزارت امور خارجه در حال رایزنی با طرف پاکستانی است.

او تأکید می‌کند این مسئله در سراوان اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا از مرکز کشور دور است، در کریدور شمال به جنوب قرار ندارد و حتی در خود استان فاصله زیادی با دیگر شهرستان‌ها دارد.

زنگنه ارزش کل مبادلات بازار پاکستان را 60میلیارد تومان اعلام می‌کند و می‌گوید: «سهم ایران از این بازار با وجود همسایگی حدود 700میلیون دلار است و هدف‌گذاری شده که این سهم به 5میلیارد دلار برسد.»

روزنامه همشهری (9 اسفند 1399)

سراوانبلوچستانسوختبریبیکاریسیستان‌وبلوچستان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید