متأسفانه فضای رسانهای کشور درگیر بیماریای بهاسم #فمینیسم است! هنگامی که اتفاقاتی همچون یا مشابه مرگ خانم #مهسا_امینی میافتد یا اتفاقی برای زن یا دختری رخ میدهد - در صورت رسانهایشدن ماجرایش - احتمال اینکه اخبارش برجستهسازی شوند، بسیار زیاد است. این موضوع نشان میدهد که در فضای رسانهای کشور عدالت رسانهای وجود ندارد؛ یعنی به اتفاقات مختلف بر اساس جایگاه و اهمیتش از لحاظ رسانهای پرداخته نمیشود. برای نمونه، نظام سربازی اجباری سالهاست درگیر خودکشی سربازان است و این موضوع در سالهای اخیر تشدید یافته و گویا بهصورت روزانه شاهد خودکشی سربازان هستیم! این در حالی است که به چنین اتفاقاتی مثل حوادثی چون مرگ مهسا امینی از لحاظ رسانهای پرداخته نمیشود.
در چنین فضایی و باتوجهبه سوابق رسانهای کشور میبینیم که صاحبنظران و مشاهیر و مسئولان کشور با اعلام مواضعشان بر این بیعدالتی میدمند که البته سهم تقصیر دارند و نمیتوان گفت آنان مقصر اصلی هستند؛ بلکه مقصر اصلی این ظلم رسانهای آنانی هستند که جریانساز رسانهای مینامیمشان؛ یعنی ما نمیتوانیم یقهی رسانهها را بگیریم؛ بلکه باید صاحبان رسانههای جریانسازِ اینگونه فضاسازیها را محکوم کنیم که چرا چنین ظلمی را مرتکب میشوند.
البته بحث فقط سرِ فمینیسم نیست؛ بلکه درد اصلی در فضای رسانهای کشور گرفتارشدن به بیعدالتی رسانهای است. درحالیکه فضای رسانهای کشور از اخبار مرگ مهسا امینی پر شده، در چند روز اخیر نیز اخباری مبنیبر کشتهشدن پسری نوجوان بهاسم #امیرحسین_خادمی، که سرپرست خانواده نیز بوده، منتشر شده؛ اما حجم واکنشها بهاندازهی مرگ مهسا امینی نبوده. بدتر از این اتفاق، خبر سوختن دو سوختبر اهل بلوچستان است که در فضای رسانهای آن را انگار نمیبینیم! البته بهصورتکلی وضعیت معیشتی سوختبران و کل مردم استان سیستانوبلوچستان بسیار وخیم است و متأسفانه اعتراضی مؤثر نمیبینیم.
مسئلهای هم که وجود دارد این است که جریانسازان رسانهای هنگامی که چنین اتفاقاتی را برجسته و جریاندار میکنند، در پشتپرده، اهداف خاصی را میبینیم که شاید ما را از علت این بیعدالتی رسانهای باخبر میکند. برای نمونه، در واکنش به مرگ مهسا امینی، مسیح علینژاد، عامل پروپاگاندای ضدایرانی، در شبکهی سعودیاینترنشنال با بیان مواضعی تفرقهافکنانه ماهی خود را از این آب گلآلود گرفت یا مثلاً رضا پهلوی، فرزند شاه سابق، بعد از اعلام مرگ خانم امینی پیام ضدایرانی خود را منتشر کرد! در اینجاست که میبینیم متأسفانه از چنین وقایعی بهنفع کسانی یا نهادهایی سود برده میشود و شاید بتوان گفت علتِ بیعدالتیِ رسانهای، چنین موضوعاتی باشد.
در چنین وضعیتی، اظهار امیدواری برای پیشرَوی بهسوی اصلاح، بسیار سخت است؛ اما بازهم امیدوارم که بیعدالتی رسانهای تمام شود و به اتفاقات بهاندازهی اهمیتشان پرداخته شود.