سلام بچه ها، من در بین یکسری تصمیم ها گیر افتادم؛ الان میخوام راجع تجربه خودتون بهم اطلاعات بدید تا بتونم یه تصمیم درست بگیرم.
من قبلا چند سالی تهران زندگی کردم، سال 88 تا 90 اما اون دوران همه چیز یه جورایی فرق میکرد. الان مجدد تصمیم گرفتم به تهران بیام و در یک شرکت استارتاپی یا نرم افزاری کار توسعه نرم افزار انجام بدم (کدنویسی و یکسری کارای مرتبط). تقریبا میشه گفت رزومه خوبی دارم و در لینکدین از شرکت های زیادی در تهران پیشنهاد کار گرفتم. پیش فرض خودم اینه که میتونم یه شغل با یه حقوق قابل توجه بدست بیارم. گذشته از این ها تصمیم اصلی من برای مهاجرت به پایتخت، شروع کردن یه سبک زندگی جدید هستش.
حالا شما اگر تهران دارید زندگی میکنید نظرتون راجع زندگی که دارید چیه؟ من در زیر یه تاپیک هایی رو مینویسم و ممنون میشم شما هم راجع اونها توضیح بدید، اگر جنبه مهمی وجود داشت که من بهش فکر نکردم رو تو نظرتون لحاظ کنید.
درآمد و هزینه
همه میدونیم که در اون شهر هم درامد وجود داره هم هزینه ها بالاست، پس بحثی توش نیست فقط خواستم بگم که این مورد رو میدونم.
گفتگو کردن چگونه است اونجا؟
من خودم آدمی هستم که خیلی اهل گفتگو و معاشرت های معنا دار هستم، بنظر میرسه که در تهران شانس پیدا کردن آدم هایی که یه پخی باشن تو زمینه کاریشون، نظر و دیدگاه خاص خودشون رو داشته باشن، به نسبت شهر های کوچیک بیشتر است.
راوبط بین دختر و پسر چگونست اونجا؟
اگر تجربه زندگی تو شهر کوچیک رو داشته باشید میدونید که فضا بین این دوتا موجود نازنین زیاد باز نیست حتی اگر باز باشه رفتار های عجیب غریب از خودشون نشون میدن، مثل جایی که من زندگی میکنم، پسرا عموما دختر هارو کالای جنسی میبینن، البته نمیگم بقیه جاها اینطوری نیستا اما مهمترین هدف برای ارتباط با دخترا دوست شدن، روابط جنسیه. در حالی که خیلی دلایل بیشتری برای دوست شدن از هرنوعی با یه دختر، وجود داره.
در مقابل خانم ها هم فکر میکنن سلام یه پسر برای تور کردنشون هستش و البته تا حدی زیادی هم درست فکر میکنن. تازه یکسری رفتار های عجیبتر هم وجود داره: مثلا اگر از کسی خوششون بیاد و پیشنهاد هم دریافت کنن باز میگن نه :D یا ممکنه یکسری سیگنال های نامفهوم (از نظر من) برودکست کنن که من واقعا نمیفهمم، اما اون دسته از پسرایی که گفتم میفهمنش و خلاصه اینها در هم ادغام میشن و یه رابطه های عموما بی معنی و کوتاه مدت رو با کلی قهر و قهرکشی و جنگ و دعوا، ناز و افاده شکل میدن که در نهایت هم فقط وقتشون تلف شده.
اصلا شکلی توش نیست اینکه تفکیک جنسیتی مردم رو تبدیل به یه نسل جدیدی از زامبی ها کرده، منم میدونم، اما از یه نگاه دیگر: یه رابطه ای بین ژرف اندیشی (اندیشه عمیق) و دوستی های معنا دار وجود داره، یعنی آدم ها هرچی از تفکر های سطحی (بر اساس هرم مازلو) فاصله بگیرین میتونن دوستی های پرمعنا ایجاد کنن.
از اونجایی که تهران افراد متخصص بیشتری داره و همچنین ژرف اندیشی میتونه از هرچیزی بوجود بیاد مثل تخصص، مطالعه، تجره و خیلی چیزا دیگه نتیجه میشه اینکه احتمالا در تهران دوستی ها و روابط پر معنا تر هستند. این چیزیه که تو شهر های کوچیک کم پیدا میشه حداقل تو رنج سنی زیر 30 سال.
برنامه ها و دورهمی های اجتماعی در آنجا چگونه است؟
دوست یابی و آشنایی با افراد جدید یه ماجراجویی ویژه ست در زندگی که یکسری ها موفق میشن لذتش رو دریابند. در شهر های کوچیک دوره همی ها به روش عشیره ای برگزار میشه یعنی شما میبایست به واسطه یکسری چیزا به یه اجتماعاتی وصل باشی تا بتونی تو دوره همی های خصوصیشون شرکت کنی و اینجور جمع ها زیاد پذیرای ادم ها غریبه و جدید نیستن و شانسی در اختیارشون قرار نمیدن. اما بنظر میرسه که در تهران و شهر های بزرگ شانس برای پیوستن به جمع های جدید زیاده.
خب احتمالا همه ما باز میدونیم در تهران میشه ده ها تا ایونت و دوره همی رو در ایوند و شبکه دوستان پیدا کرد اما مسئله اینه آدم با در نظر گرفتن فاکتور تایم چقدر میتونه این برنامه هارو شرکت کنه؟
آیا شما راضی هستید از تهران یا دارید به مهاجرت به کشور های دیگه فکر میکنید؟
خب با اتفاق هایی که برای قطع اینترنت افتاد و رشد زیاد تورم، هنوز میتونید از اون شهر لذت ببرید؟ (لذت میتونه تعاریف و شکل های مختلفی داشته باشه لطفا از نگاه خودتون بگید)
مرسیو که همراه شدید، منتظرم کامنت هاتون رو هرچه زودتر بخونم.
بوس ویژه