navid sharifi
navid sharifi
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

نمونه واقعی: چطور با مشارکت همکار کار یا تسک براش تعریف کنیم

چند روز پیش یک تجربه جالبی با همکاری داشتم که قرار بود برایش کاری را تعریف کنم. مسیر جالبی طی شد که در جدول زیر می آورم:

من: قرار شد از تو کمک بگیریم برای طراحی پوستر تبلیغاتی توی سایت، میشه یه سرچی داشته باشی و ببینی چطور میشه این کار رو انجام داد؟

توضیح: اینجا من خیلی کلی هدف رو مشخص کردم، یعنی کل کار رو گفتم بدون اشاره به جزئیات

همکار: اره حتما فقط یه توضیح میدی

توضیح: خیلی واضحه که بخواد در مورد جزئیات بدونه

من: بله،‌میشه تو سوال بپرسی؟ یعنی کجاها نیاز داری به توضیح بیشتر

توضیح: علیرغم وسوسه زیادی که داشتم برای توضیح آن چیزی که فکر می کردم ولی ازش میپرسم که با توجه به اون هدف کلی چه سوالاتی براش ایجاد شده.

همکار: در مورد سایت میشه بیشتر توضیح بدی و اینکه پوسترها چطوری باید باشن؟

من: ببین این سایت اینطوریه که تو توانمندی خودت رو میگی بقیه میان سراغت. حالا ما میخوایم یه پوستر برای توانمندی هامون طراحی کنیم و بذاریم تو سایت،‌تو لطف کن پوسترش رو طراحی کن. فکر کنم خیلی از اطلاعات رو بتونی با سرچ بدست بیاری

توضیح: حالا من براساس سوال اون توضیحات رو میدم

همکار: اقا من سرچ کردم در بارش ،بعد پوستر نیاز نداریم بیشتر نمونه کاری از اون موضوعی که میخوایم براش آگهی درست کنیم نیاز داریم، یعنی من چندتا از نمونه کارهایی که طراحی کردم رو براتون بفرستم شما اونارو به عنوان نمونه بزارین داخل سایت. اگه اوکیه من نمونه هام رو براتون بفرستم

توضیح: حالا که سرچ می کنه سوالات و نکات بیشتری به ذهنش میاد و شروع می کنه نظر خودش رو گفتن.

من: ایول به سرچ خوبی که داشتی. ببین درست میگی. راستش برای هر آگهی هم باید یک پوستر داشته باشیم. من در واقع سایت رو به یک فروشگاه بزرگ تشبیه کنیم که محصول کنار محصولات دیگه هست. مشتری وقتی سرچ کنه، غیر از مشخصات، یک پوستر نشون میده. حالا ما غیر از محتوا باید پوستر خوب و جذابی داشته باشیم. راستش ما یک سری آگهی در حوزه های دیگه داشتیم من می خواستم تو اول برای خودت طراحی کنی که بگم حالا برای اونها هم درست کنیم. در واقع برای تو از آخر به اول میریم. یعنی پوستر رو درست کنیم و بعد بریم سراغ محتوا. نظرت چیه؟

توضیح: من هم تشویقش می کنم به مطرح کردن بیشتر نظراتش. اینجا مهمه این رویکرد، چون ممکنه با هر عکس العملی که توش قضاوت داشته باشه، مثل اینکه خیلی داره وقت تلف میشه یا اینکه خب منم این رو میدونم و یا هر چیز دیگه، این روحیه نظر دادنش از بین بره و دفعات بعد فقط کاری که بهش میگم رو انجام بده.

همکار: اوکیه من میگم نمونه کار چون فقط حوزه طراحی رو دیدم که همه روی نمونه کاراشون مانور داده بودن، میخواین شما اون آگهی هایی که توی حوزه های دیگه دارین رو بگید یا اگر ساختین بفرستین من برم مشابهاشون و بست پرکتیس هاشونم ببینم هم ایده بگیرم از پوستراشون هم بیشتر باهاشون اشناشم وبتونم پوستر مربوط به خودشون طراحی کنم

توضیح: باز داره سعی می کنه ایده بده و راه حل پیدا کنه برای انجام تسکی که بهش دادیم.

من: یعنی برای هر آگهی یک پوستر متفاوت درست کنی؟

توضیح:با سوال سعی می کنم بیشتر بفهمم و تفاوت نظرش رو با چیزی که در ذهنم بوده بفهمم.

همکار: یعنی برا هر آگهی پوستر مربوط به خودش درست کنیم. فقط باید بدونم اون حوزه چیه و رقبا چه جور پوستری درست کردن که موفق شدن

من: من داشتم به این فکر می کردم که ما یک قالب داشته باشیم و برای همه آگهی ها و فقط جزئیات رو تغییر بدیم. ولی این پیشنهاد تو هم خوبه. باشه برات میفرستم. ایول

توضیح: اینجا من نظرم رو میگم ولی همچنان ایده اش رو تشویق می کنم و اجازه میدم ایده اش رو اجرا کنه

همکار: اوکیه شاید بقیه رقبا هم یدونه قالب درست کردن تغیرش دادن، البته این که یه قالب باشه هم خودش میتونه برند سازی باشی که بعد ازین که جا افتادیم هرکی این قالب دید با یک نگاه بفهمه این مال ماست، البته اینا همه پیشنهاد و باید دربارشون صحبت کنیم. هر کدوم ازین روش ها خاصیت خودشون دارن

توضیح: اینجا راه حلی که من تو ذهنم بوده رو متوجه میشه و می فهمه در حین بررسی های بیشتر هر دو مسیر رو طی کنه.



جمعبندی:

به نظرم در حین مسیر بالا، این اتفاقات افتاد:

- کار با کمک خودش تعریف شد.

- راه حل های مختلف انجام کار بررسی شد و اون میدونه که چه چیزهایی باید بررسی بشه.

این رو باید بگم که گفتگوهای فوق در چت نوشتاری اتفاق افتاد و احتمالا این موضوع در اینکه من بتونم با آرامش و منطقی بحث رو جلو ببرم تاثیر داشت. همچنین داشتن یک همکار کاربلد برای اینکه ایده بده و همکاری کنه در اینکه کار دقیق تر تعریف بشه کمک کرد.

هدفگذاری و برنامه ریزیکوچینگمشارکت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید