دکتر محمدرضا محمدی
دکتر محمدرضا محمدی
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

تبارشناسیِ ایمان؛ ایمانِ زِبَردستان و ایمانِ زیردستان

تبارشناسیِ ایمان؛ ایمانِ زِبَردستان و ایمانِ زیردستان

ویلیام جیمز نیز با مشاهده-ی تاریخِ ادیان، در رابطه با موضع «دین» در قبال «علم»، همین برده-صفتی و فرومایگی را مشاهده می کند و البته بدونِ اینکه بدانم دقیقاً از این تعبیر استفاده کرده است یا خیر؛ نقل به مضمون می گوید که وقتی به صحنه-ی تاریخِ دینِ مدنظر خود نگاه می کند، سه مرحله اتفاق افتاده است:


مرحله-ی اول این است که هر دستآورد علمی اعم از مقوله-ی کشف یا اختراع (و از فیزیک و شیمی تا روانشناسی و جامعه-شناسی)، وقتی به بازارِ فرهنگ و جامعه عرضه می شود، روحانیون [یعنی دین-بان ها، به سیاق جنگل-بان ها و زندان-بان ها] به مخالفتِ تام و تمام بر می خیزند و هر چه بتوانند در رابطه با طرد و حذف آن علوم و یا محصولاتِ علمی می کوشند و آنها را مخالفِ دین و بدعت و خطا و دروغ می نامند [حال بماند که در صورت لزوم و امکان، با استناد به متن دین، حتی به حذف فیزیکیِ عالمان نیز پرداخته اند. همچنین در این راستا نگاه کنید به سرنوشت دوش حمام و آب لوله-کشی و شناسنامه تا تأسیسِ دارالفنون و دانشگاه و سینما و یا مواجهه با مقولاتی چون آزادی و حقوق بشر و دموکراسی و علوم انسانی در کشور خودمان].


در مرحله-ی دوم، پس از کلی زور زدن و خسته شدن و پس از اقبال نشان دادنِ عالم و آدم نسبت به آن علوم و یا محصولات علمی و پس از اینکه دیگر نتوانستند بگویند این علوم خطا و دروغ است، [شروع می کنند با ایجاد هرج و مرج در هرمنوتیک، متن مقدس را طوری تفسیر کردن که با این علوم و محصولاتِ علمی سازگار شود]، سپس مدعی می شوند «همان که تا دیروز خطا و دروغ می نامیدندش»، در کتاب مقدس-شان آمده است؛


اما در مرحله-ی سوم، از ادعای قبلی فراتر می روند و مدعی می شوند که این علوم و محصولات علمی از متون مقدس-شان دزدیده یا آموخته شده است(!)


البته من می خواهم مرحله-ی چهارمی را به مراحل سه گانه-ی جیمز اضافه کنم و آن اینکه:


در مرحله-ی چهارم، وقتی برای مثال، آنچه ۱۴۰۰ سال توسط تقریباً تمام متخصصانِ اسلام و مسلمان ها، جزء محکماتِ اسلام تلقی شده (مثل مجازات قطع دست و پا و شلاق و جواز ازدواج با کودکان و جواز برده-داری و جواز قتل مرتد و یا برتریِ حقوقی و ارزشیِ مسلمان نسبت به کافر و دیه و ارث نابرابر بین زن و مرد و یا جهنمی بودن مرتد؛ ولو اینکه شخصی اخلاقی و عالم و مؤمن به تصوری از خدا باشد و...) و نیز خود متن قرآن و سنت نبوی نسبت به آن تصریح می کند را اسلام می نامیم، به ما می گویند:《به اسلام توهین نکن!》یا《تفسیر ناموثق از اسلام نکن!》.


◾️اینک به پایانِ این یادداشت نزدیک می شوم (هر چند می توان آن را به قالبِ یک مقاله-ی طولانی و یا حتی یک کتاب درآورد و فکت هایِ رنگارنگی را ردیف کرد و از علل و عوامل اش سخن گفت).


من از ابتدا گمان نمی کردم که قرار است کارِ چندان مهمی در این متن انجام دهم؛ در جایی از تغییر و استحاله-ی مسمی و بقایِ نام اش سخن گفته ام و در اینجا می خواستم از منظرِ خود، نامی مناسب تر بر یک مسمی قرار دهم.


یک جا نشان دهم مسمی تغییر کرده و تنها نام اش باقی مانده است و دیگر جا بر یک مسمی، نامی که مناسب می بینم قرار دهم و در اینجا از ایمانِ بردگان و فرومایگان سخن بگویم؛


چونان آن کودکِ بازی-گوش در داستانِ کریستین اندرسون که چیزی که همه می دیدند را فریاد زد؛ اینکه پادشاه لخت است.


اگر مصادیقی که تحتِ عنوانِ《دین-ورزیِ مصلحت-اندیش》و《سبکِ زندگیِ متدینانه و مؤمنانه》، توسطِ سروش و ملکیان صورتبندی گشته و مؤلفه هایی که ذکر شده را در ذیلِ عنوان《ایمانِ بردگان و فرومایگان》قرار دهیم و آنها را از مصادیقی که جرأتِ تفکر و خود-بودن و نه-گفتن به اتوریته هایِ مقدس دینی و غیر دینی دارند، جدا کنیم؛ کار من در این یادداشت تمام است.


همچنین من نقشِ ساختار بیولوژیک و عناصرِ زیستی را در تولیدِ افرادِ سلطه-پذیر و بله-قربان-گو و مرید و متعبد و برده-صفت، بسیار جدی می بینم.


در زندگیِ عموم بزرگان و احرار، از کودکی و از زمانی که هنوز، محیط و عرف در آنها رسوخ نکرده؛ نشانه هایِ نبوغ و بلوغ پدیدار است؛


اما ۲۱ در یک جامعه-ی فرا-صنعتی و با نظامِ آموزشیِ توسعه-یافته و رسانه هایِ آزاد، یک احمقِ زن-ستیزِ نژاد-پرستِ فاشیست؛ چون ترامپ با رأیِ اکثریت انتخاب نمی شد و نیز امکانِ تداومِ ریاست نمی یافت و یا اصلاحِ یک قانونِ ساده؛ چون جواز ازدواجِ کودکان، چهل سال طول نمی کشید و یا صرفاً ظرفِ چند هفته، چهارصد نفر به خاطرِ احکامِ الله، از مصرفِ مشروبِ الکلیِ مسموم فوت نمی کردند و صدها نفر به همین خاطر کور و دیالیزی نمی شدند.


تبارِ ایمانِ بردگان و فرومایگان، بیش از عواملِ بیرونی، به عواملِ زیستی و ساختارِ بیولوژیک بر-می گردد.


ایماندیناسلاممذهبنقد
روانشناس روانکاو مدرس دانشگاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید