دکتر محمدرضا محمدی
دکتر محمدرضا محمدی
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

قوَّت اش از قوت توهم!

(سخنی با دکتر سروش، در خصوص نظریهٔ «قرآن؛ رؤیاهای رسولانه»)

1⃣ در قرآن به صراحت ذکر شده که شهاب سنگ ها به دنبال دفع شیاطین بوالفضول هستند؛ شیاطینی که برای استراق سمع آمده اند؛ یعنی چه؟ یعنی شیاطین مى آيند تا جاسوسی کنند و خدا با شهاب سنگ پرت کردن، ایشان را دفع مى کند (!)

در قرآن از «هفت آسمان» سخن گفته شده و از خلقت جهان در شش روز (!)

در قرآن آمده که روح در دو وضعیت از بدن جدا می شود؛ هنگام خواب و هنگام مرگ (!)

در قرآن تعداد دربان های جهنم، ۱۹ عدد ذکر شده است (!)

در قرآن یکجا گفته می شود؛ «خوشی و ناخوشی هر دو از خداست» و بعد گفته می شود؛ «خوشی ها از خدا و ناخوشی ها از خود توست» و البته تناقض گویی به اینجا ختم نمی شود. در قرآن در سوره حج، آیه ۴۷ می خوانیم؛ «وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»؛ (چرا كه يك روز در نزد پروردگار تو همانند هزار سال از سال هايى است كه شما می ‏شمريد) و بعد، در سوره سجده، آیه ۵، هر روز الله یا عالم ملکوت، مجدداً به اندازه هزار سال بشری و این جهانی قلمداد می شود؛ «يدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يعْرُجُ إِلَيهِ فِي يوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»؛ (امور اين جهان را از آسمان به سوي زمين تدبير مي‌کند؛ سپس در روزي که مقدار آن هزار سال از سال هايي است که شما مي‌شمريد به سوي او بالا مي‌رود)؛ اما در سوره المعارج آیه ۴، یک روز الله به اندازه پنجاه هزار سال این جهان اعلام می گردد؛ «تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»؛ (فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مى ‏روند).

2⃣ حال، اگر در خصوصِ آیات فوق و تضادش با عقلانیت جدید، از مسلمانان سئوال کنیم، به تکلف می افتند و از پاسخ خرد-پسند و بدون تحريف و مغالطه و اعوجاج عاجز می مانند؛ لکن دکتر سروش در نظریه رؤیاهای رسولانه، مدعی شده است که نبی این امور را در رؤیا دیده و رؤیا، مدخل ورود و تماس او با خدا و عالم ملکوت بوده است و شما به سیاق شيوه مواجهه با رؤیای یوسف نبی، باید این رؤیاها را تعبیر و خوابگزاری کنید و نه تفسیر و لذا ۱۴۰۰ سال، راه را اشتباهی آمده اید!

3⃣ بدین سان، دکتر سروش (دانسته یا نادانسته)، ابزارى تئوریک خلق کرده و براى رفوکاریِ اسلام در اختیار مسلمانان قرار داده که اگر به عمق کارکرد آن و به قدرت آن در به دنبال نخود سیاه فرستادن منتقدان واقف بودند، جايزه اى نفيس به این نابغه به اسم مسلمان؛ (چون هيچ چيز اسلام اش شبيه اسلام محمدى نيست)، اهداء می کردند.

هر چند دکتر شریعتی هم در نجات اسلام از زير تيغ نقد عقل مدرن کوشيد؛ اما نبوغ و توان عقلی اش در به اعماق و ریشه ها رفتن، هیچگاه به اندازه دکتر سروش نبوده است؛

دکتر شریعتی در سطح، رفوکارى می کرد، اما دکتر سروش به ریشه ها رسیده است.

4⃣ دکتر سروش در نظريه قبض و بسط تئوريک شريعت، متن قرآن را به تلویح شبيه به نومن کانت تلقى کرد و مدعى شد که ما به حاق متن دسترسى نداريم و تحت تأثير معارف بیرون دينى، متن را تفسير و مالا معرفت دينى را بر مى سازيم و اين معارف دينى به اقتفاى قبض و بسط معارف بیرون دينى ما، مدام در قبض و بسط اند.

به زبان ساده، عيب از اسلام نيست، از مسلمانى و معرفت دينى و تفسير ماست، مثل داعش که گناه اش تقصیر اسلام و قرآن و الله نيست، بلکه تفسير بشرى و خطاناک داعشيان است که اين فجايع را مى آفريند (!)

البته بگذريم از اولين مغالطه دکتر سروش و اين پيش-فرض-سازى خطا و بلادليل که قرآن را صامت خواند و به تلويح، شبيه-سازى ناموجه اى با نومن کانت کرد و به خورد مسلمانان له شده در زير فشار عقلانيت مدرن داد و آنها هم به اقتفاى نياز و کارکرد، نوش جان اش کردند؛ گویا قرآن، موجودی بی شخصیت و بی هویت و کر و کور و گنگ‌و بارباپاپا-صفت است و هیچ حرفِ روشن و موضعِ شفافی ندارد (!)

5⃣ اما متن قرآن، ديگر در مورد شهاب سنگ را دنبال شياطين ديدن، اجازه به تفسير خرد-پسند و بى اعوجاج؛ ولو با ايجاد هرج و مرج در هرمنوتيک نمى داد و دکتر سروش باهوش تر از آن بود که متوجه ناممکن بودن رفوى اين درز عظيم در جامه اسلام، با وصله و پينه هايى که از تئورى قبض و بسطِ تئوريک شريعت ساخته است، نشود.

اينجا بود که تئورى رؤياهاى رسولانه چون نوش-دارو به فرياد سهراب در حال احتضار رسيد.

دوستان مذهبى ما، کارکرد سخن را براى بقاى اسلام نبينند، حقيقت را ببينند. اگر حرکت اسلام مى خواهد با مرکبِ جهل باشد و قوَّت اش از قوت توهم، چه جاى سود و چه جاى افتخار؟

شاید ادامه داشته باشد!

دکتر سروشدکتر شریعتیاسلامنقد
روانشناس روانکاو مدرس دانشگاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید