زمانی لنین به صراحت نوشت: "بهترین راه درهَم کوبیدن طبقه متوسط این است که آنها را بین دو سنگ آسیابِ تورم و مالیات قرار دهیم".
در ایران، دیگر طبقه متوسطی باقی نمانده است که کتاب به دست بگیرد، سفر کند، یاد بگیرد، حامل ارزشهای دموکراتیک باشد.
جامعه ایران منقسم شده بین دو طبقه:
فرادستان و فرودستان.
اولی را غرور کور کرده است و دومی را کینه و عقده.
بالایی میترسد و روز به روز، محافظه کارتَر میشود، پشت سنت و دین پناه می گیرد. پایینی هم خشمگین، شعله انتقام در دلش زبانه میکشد. سونامی که بیاید دیگر کِشتی، هرچقدر هم غولپیکر باشد، عاقبتی جز واژگونی غمبار نخواهد داشت.
تورم، نام دیگرش مالیات پنهان است. آمارهای رسمی نشان می دهند تورم بالای چهل درصد است، یعنی به ازای هر صد تومان درآمد، چهل تومانش روانه جیب طبقه فرادست میشود.
این را بیفزایید به مالیات رسمی. درواقع مردم ایران دارند خرحمالی میکنند.
میلتون فریدمن معتقد بود تورم همان مالیات پنهان، غیر مشروع و غیرقانونی است که اخذ میشود. طبقه فرادست عملاً جیببری میکند و سرِ گردنه ایستاده است و درحال غارت مردم است. چنین چیزی را هر نامی میتوان داد، جز نامِ انسانیت.