نازنین رحمانی
نازنین رحمانی
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

چند پتانسیلی کیست و چیست؟

خب بذارین اول از داستان خودم شروع کنم. من همیشه از بچگی هزار تا کار بود که دوست داشتم انجام بدم و چیزای مختلف بود که دوست داشتم یادبگیرم همه رو هم شروع میکردم از کلاسای ورزشی مختلف گرفته تا کلاسای مختلف هنری ولی خیلی دووم نیاوردن و الان تقریبا اکثرشون رو کنار گذاشتم. البته برای خیلیاشون پشیمونم که بیخیالشون شدم.(فقط نقاشی و اسکیت از اون دوران برام مونده فکر کنم.)

هنوز هم این عادت هزار تا چیز دوست داشتن تو من هست و هر کار رو تا جایی که میتونم یاد میگیرم، یادمه یکی از دوستام کار آواز و تاتر میکرد و هر وقت میخواست تمرین کنه منم باهاش تمرین میکردم با اینکه رشته ـم سلولی و مولکولی بود و رویای مهندس ژنتیک شدن تو سرم بود، میرفتم کتابای موسیقی و بازیگری میخریدم و با دوستم میخوندیمشون و هنوز هم نمایشنامه ها جز دسته کتابای مورد علاقه ام هستن. همینجوری من سراغ خیلی کارای دیگه رفتم و یادشون گرفتم. مثل یادگیری برنامه نویسی زبون پایتون، یا درآمد زایی که این روزا دارم از راه ترجمه ست و رسما به رشته ای که میخونم ربطی نداره. یا کار فان دیگه ای که با جمعی از دوستام انجام میدیم درست کردن پادکست درباره کیدراما و اخبارش هست.? (اگه علاقه داشتین میتونین اینجا گوش بدین بهشون.)

همیشه فکر میکردم به خاطر جوگیری هی میرم سراغ چیزای مختلف چون خودم میدونستم که شغلم قراره مهندسی ژنتیک باشه و هیچ جای سوالی برام نبود که هدفم برای شغلم چیه. ولی میدونم که نمیتونمم بیخیال یادگرفتن علاقه هام بشم؛ مثلا، من هنوز منتظرم یه فرصتی پیش بیاد تا بتونم پیانو زدن رو یاد بگیرم و میدونم که اون روز میرسه...

حالا بماند که همیشه هم بهم گفتن بالاخره تو چه کاری دوست داری و تکلیفت با خودت مشخص نیست. همین باعث میشد فکر کنم، خب پس یعنی با این وضع آینده ای ندارم. یا میگفتن چقدر از این شاخه به اون شاخه میپری و اگه هزینه ای برای علاقه هام به غیر از درسم میکردم رو خرج الکی میدونستن.??

یادمه تو کتاب لینچ پین هم درباره همین یه جورایی حرف میزد که اگه مثلا شما باریستا باشی و کار کامپیوتر هم بلد باشی اگه کارفرما بخواد تعدیل نیرو کنه، شما به خاطر داتشن دو تا مهارت اونی نیستی که اخراج میشه. پس برای اینکه تو کارت یه مهره غیر قابل جایگزین باشی بهتره که به غیر تخصصت یه مهارت دیگه هم داشته باشی. (میتونین پادکست بی پلاس که خلاصه کتاب رو میده گوش بدین.)

یا تو سخنرانی استیو جابز تو جشن فارغ التحصیلی دانشگاه استنفورد رو یادمه که درباره connecting dots حرف میزد و میگفت همیشه دنبال علاقتون برین شاید ارتباطشون رو همون موقع تو زندگیتون نبینین ولی در آینده همه اینا به هم متصل میشن و نتیجه عالی میشه و مثالی که زد خودش بود که اوایل دوران دانشجوییش به جای رفتن سر کلاسای دانشگاه کلاس خوشنویسی میرفت و بعد ها با طراحی فونت برای Mac، منجر به فونت های متنوع امروزه شد. همه اینا بهم امید میداد که من کارم درسته و دنبال علاقه ام میرم و مهم نیست چی بشه.

'You've got to find what you love,' Jobs says.
None of this had even a hope of any practical application in my life. But 10 years later, when we were designing the first Macintosh computer, it all came back to me. And we designed it all into the Mac. It was the first computer with beautiful typography. If I had never dropped in on that single course in college, the Mac would have never had multiple typefaces or proportionally spaced fonts. And since Windows just copied the Mac, it’s likely that no personal computer would have them.
https://www.instagram.com/p/B_u6zZvgoSB/?igshid=jiy468xr8har

تا اینکه، سعید دانشمندی (کسی که به خاطر تنوع کارایی که میکرد از تدریس زبان و تور لیدری تا مهدنس برق بودن منو جذب پیجش کرد) تو پیجش شروع کرد به تعریف کردن چند پتانسیلی ها؛ و کتابی به اسم How to be everything رو با همین موضوع، ترجمه میکرد. دیدم عهه پس این جوگیری نیست و خیلیا اینجوری هستن که دوست دارن کارای مختلف رو یاد بگیرن و تجربه کنن. در ادامه ترجمه کتاب، کلی لایو مصاحبه با آدمای موفق چندپتانسیلی گذاشته.( پیشنهاد میکنم حتما به پیج اینستاگرامش سر بزنین. )

https://www.ted.com/talks/emilie_wapnick_why_some_of_us_don_t_have_one_true_calling/transcript#t-1171

دیدن تد تاک بالا هم خالی از لطف نیست. سخنرانی رو با سوالی شروع میکنه از همه ما در بچگی پرسیده شده: «بزرگ شدی میخوای چه کاره بشی؟» فکر کردن به جواب این سوال، ما رو به سمت اینکه حتما باید متخصص باشیم سوق میداد؛ و در ادامه با مثال زدن افراد مختلف نشون میده که میشه متخصص یه حوزه نبود و آدم موفقی شد.

https://castbox.fm/vb/255310420

یه مدت گذشت، و پادکست اجنبی (ویو- وحیده) یه اپیزود به اسم Multipotentiality منتشر کرد. (و فکر کنم تنها اپیزودی بود که بلافاصله بعد از انتشار گوشش نکردم و با خودم گفتم اسمی که این قسمت داره یعنی باید با دقت گوش داد) انقدر این اپیزود جالب بود که یک ساعت و نیم من ذوق زده خیره به دیوار اون قسمت رو تا آخر گوش دادم؛ که پیشنهاد میکنم این قسمت رو حتما گوش کنین و علاوه بر اون پادکست اجنبی رو دنبال کنین.

خلاصه ای از اینکه چند پتانسیلی به کیا میگن کمی تخصصی تر:

چند پتانسیلی در مقابل متخصص قرار میگیره؛ و میشه اینجوری هم بگیم که متخصص فقط میتونه با یک کار زندگی کنه و ازش در آمد داشته باشه ولی آدم چند پتانسیلی یا کل گرا مدام میتونه مهارت های جدید داشته باشه و با هر شرایطی خودش رو وفق بده. البته باز به این معنی نیست که آدمای متخصص خوب نیستن یا هرچی.

حالا یه وقت فکر نکنین یکی که کار ها رو نمیه کاره ول میکنه و باز یه کار جدید شروع میکنه و اون رو هم ناقص میذاره اسمش چند پتانسیلیه، نه همچین آدمی مشکل تعهد و مسئولیت پذیری داره و کلا بحثش جداست.?

به طور کلی آدمای کل گرا سه تا چیز برای کار کردن لازم دارن پول، معنا و تنوع.

که به چهار دسته تقسیم میشن و هر کدوم یه جوری این سه تا رو تامین میکنن:

  • گروپ هاگ (بغل گروهی): یک شغل، که خودش تنوع کاری داره به صورت تمام وقت هست و هر سه تا پول و معنا و تنوع رو شامل میشه.
  • اسلش: که چند تا کار پاره وقت با همدیگه هست و هر کدوم به تنهایی معنا و پول میارن؛ و چندتا کار پاره وقت تنوع.
  • مدل انیشتین: یک شغل تمام وقت که خیالت از بابت پول راحت میشه و میری سراغ تنوع و معنا. (دسته ای که فکر کنم من توش قرار بگیرم)
  • مدل ققنوس: که هر کاری رو شروع میکنه و 0 تا 100 ـش رو میره و بعد حرفه ـش رو عوض میکنه.

ممکنه بگین حالا اینجوری بودن چه فایده ای داره؟

  • ارتباط برقرار کردن و توانایی یادگیری چیزای مختلف
  • خلاقیت و نوآوری
  • تطبیق پذیری و تغییر پذیری
برای اینکه بدونی چند پتانسیلی هستی یا نه سوالای زیر رو باید به خودت جواب بدی:
دوست داری همزمان چند تا کار انجام بدی؟ چی برات ارزشه؟ پول؟ آزادی؟ تاثیر گذاری؟ یا همشون؟

نظراتتون رو برام بنویسین، و بگین شما هم چند پتانسیلی هستین یا نه؟

شاد باشین.?

چند پتانسیلیژنتیکتدتاکپادکستMultipotentiality
دانشجوی زیست شناسی سلولی و مولکولی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید