اثر به یادماندنی« بابا لنگ دراز »نوشته « جین وبستر » چهار سال پیش از پایان زندگیِ کوتاه سی و نه ساله اش منتشر شد و آنقدر مورد اقبال واقع شد که سه سال بعد جلد دوم آن با نام « دشمن عزیز » به چاپ رسید.
بابا لنگ دراز مجموعه نامه هایی است که «جروشا ابوت» به درخواست فرد ناشناس خیری ، برای او نوشته میشود . فرد ناشناس اینطور خواسته که جروشا فرض را بر این بگذارد که نام او « جان اسمیت » است و توقع دریافت پاسخ برای نامه هایش را هم نداشته باشد ! هر چند که این شرایط برای جروشا چندان دلچسب نیست اما قدرشناسه خواسته آقای اسمیت را انجام میدهد و مرتب برای او نامه مینویسد و احتمالا از آنجا که پاسخی برای نامه ها ارسال نمیشود ، گمان میکند که اینقدر آزادی دارد که چند چیز کوچک را تغییر بدهد مثلا به جای جروشا نامه ها را با نام جودی امضا کند یا از آنجایی که کسی را ندارد گاهی در نامه ها فرض کند این فرد ناشناس مادربزرگ اش است یا پدرش !
و اما لذت با ضریب ۲ ! اگر میخواهید دوبرابر بیشتر از این کتاب لذت ببرید ، نسخه صوتی کتاب با صدای ماندگار « زهره شکوفنده » را تهیه کنید . اگر قبلاً کتابش را خواندید باز هم توصیه میکنم به این کتاب گوش بدهید حتی اگر اصلا کتاب صوتی دوست ندارید ، باز هم توصیه میکنم گوش کنید . ( خودمم شک کردم که نکنه پولی چیزی به من میرسه با تأکید کردن به خریدش ? ) بی نظیره . آنقدر خوب که اصلا حاضر به گوش دادن به هر کتاب صوتی نیستم و حتما نمونه کتاب ها رو با دقت گوش میکنم و همه اش با کیفیت این کتاب مقایسه میکنم . احتمالاً اگر لیست عنواین یادداشت های قبلی ام را دیده باشید ، ذائقه کتابخوانی من رو حدس میزنید ولی اگر حتی ذائقه متفاوتی دارید ، مطمئنم از شنیدن این کتاب لذت میبرید . خب تا حدودی میزان ذوقم رو نسبت به این کتاب صوتی ابراز کردم ، دیگه کافیه ?.
بریم سراغ قسمت هایی از متن کتاب:
« بسیاری از دختران هستند ( مثلا جولیا ) که نمیدانند که خوشحال و سعادتمندند .آنها چنان به خوشی ها عادت کرده اند که احساسات شان فلج شده است !. »
« باور کنید ناراحتی های بزرگ نیست که صبر و بردباری لازم دارد ؛ بلکه این ناراحتی های خرد خرد و جگر سوراخ کن را با تبسم برگزار کردن حقیقتا روحیه لازم دارد و من سعی میکنم این روحیه را به دست بیاورم . میخواهم به خودم تلقین کنم که زندگی یک صحنه بازی است و من باید آن را با مهارت بازی کنم ، و اگر ببرم یا ببازم ، در هر حال شانه ها را بالا بیندازم و بخندم . »
« بابا من رمز واقعی خوشبختی را پیدا کردم و آن این است که برای « حال » زندگی کن . افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است . بلکه باید از این لحظه بیشترین استفاده را کرد . من میخواهم هر لحظه از زندگی را خوش باشم و میخواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم . »
« احساس میکنم که در این دنیا بیگانه هستم و زبان مردم را نمیفهمم و این امر مرا بیچاره کرده است . »
« تنها عاملی که مانع از قورباغه جمع کردن من میشود اینست که در اینجا هیچ قانونی ، جمع کردن قورباغه را منع نکرده است. »
« آدم هوس چیزهایی را که مزهاش را نچشیده ، هرگز نمیکند . ولی بعد از اینکه یکبار مزه نعمتی را چشید ، آن وقت دیگر محرومیت از آن مشکل است . »
« آقا شما هرگز جوابی به سوال های من نمیهید . کوچک ترین علاقه ای به کارهای من نشان نمیدهید ، به نظرم شما سنگدل ترینِ همه اعانه دهندگان هستید »
پ.ن ۱ : جملات از ترجمه میمنت دانا انتخاب شده اند و کتاب صوتی از ترجمه گناز نویدان خوانده شده است . ( به نظرم ترجمه دوم روانتر بود )
پ.ن ۲ : اگر به شنیدن نامه های جودی مشتاق شدید ، لینکش پایین یادداشته .